eitaa logo
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
215 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
705 ویدیو
24 فایل
🍃بسم رب شهدا والصدیقین🍃 +إمروز فضاے مجازے میواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•]😊 ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹 🍃 باغ بهشت 🍃 سحر بود که دوست با من تماس گرفت و با گریه گفت: الان بعد از سالها را در باغی بزرگ و بسیار زیبا دیدم. او به همراه همسرش در قصری زیبا حضور داشت. پرسیدم: ، اینجا کجاست؟ چه خبر است؟ توصیف بهشت را بیان میدارد و میگوید: "این باغ بزرگ و این همسر را به ما داده اند." ۞ "إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ" "یقیناً "خدا" از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به بهای آنكه بهشت برای آنان باشد خریده؛ همان كسانی كه در راه "خدا" پیكار می‌كنند، پس [دشمن را] می‌كشند و [خود در راه خدا] كشته می‌شوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجیل و قرآن [وعده بهشت داده است‌] وعده‌ای حق؛ و چه كسی به عهد و پیمانش از "خدا" وفادارتر است؟ پس [ای مؤمنان!] به این داد و ستدی كه انجام داده‌اید، خوشحال باشید؛ و این است كامیابی بزرگ." 🍃 توبه_111 🍃 🌹 @hekayate_deldadegi 🌹
با# ابراهیم به مرخصی آمده بودیم، به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم، راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد، چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند، من یک لحظه به نگاه کردم، دیدم بسیار عصبانی است، مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست، حدس زدم بخاطر نوار ترانه است، گفتم: چیزی شده؟ میخوای به راننده بگم، نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه، رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید، راننده گفت: نمیشه، عادت کردم، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره، دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد، از توی جیب خودش "قرآن جیبی" کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد، همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن "آیات الهی" شد. 🌷 📚کتاب"سلام بر ابراهیم 2" @Ebrahimhadi @hekayate_deldadegi
🦋 هر زمان که تهران بوديم برنامه شب هاي جمعه زيارت "حضرت عبدالعظيم(علیه السّلام)" بود. ميگفت: شب جمعه شب "رحمت خداست" . شب زيارتي "آقا اباعبدالله(علیه السّلام)" است. همه "اولياء و ملائك" ميروند كربلا، ما هم جايي ميرويم كه " اهل بيت(علیهم السّلام)" گفته‌اند: ثواب زيارت كربلا را دارد.بعد هم دعاي كميــل را در آنجا ميخواند. ســاعت يك نيمه شــب هم برميگشت. زماني هم كه برنامه بسيج راه‌اندازي شده بود از زيارت، مستقيمًا مي‌آمد مســجد پيش بچه هاي بسيج. يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه "شــيخ صدوق(ره) را هم زيارت كنم. چون قديمي‌هاي تهران ميگويند "امام زمان(عج)" شــبهاي جمعه به زيارت "مزار شيخ صدوق(ره)" مي‌آيند. @hekayate_deldadegi
❤️ ‌‎ 🕊ما ب یک عروسی در کرج دعوت شدیم و یک روز زودتر رفتیم.من با دخترخاله هام حسابی جورم برای همین من و یک دخترخاله دیگم برای خوابیدن رفتیم خونه یکی دیگ از دخترخاله هام. 🕊فرداشبش ک عروسی دعوت بودیم ذهنم حسابی مشغول شده بود ک حالا ک ب ابراهیم قول دادم ک آرایش نکنم و حتی موقع عروسی رفتنم با چادر باشم چیکار باید کنم آخه دخترخاله هام اونقدری خودشونو زیبا کردن ک من ب عنوان یه دختر جذبشون شدم اما خلاصه روی قولم موندم و با چادر و حجاب راهی شدم.توی ماشین ک بودیم سرم پایین بود باخودم داشتم میگفتم من پا روی دلم گذاشتم اصلا منو میبینه؟ 🕊سرمو اوردم بالا سمت راستمو نگاه کردم دیدم پوستر بزرگ جلومه یه پوستر بزرگ ک حتی دخترخاله هامم محو خودش کرده بود نذاشت ب ثانیه بکشه و گفت حواسم بهت هست چشام پر اشک شد دخترخالم پرسید چی شد و از براشون گفتم دوتاشون تحت تاثیر قرار گرفتن یه لحظه اومد تو ذهنم و بهشون راجع ب اون خانمی ک حجاب مناسبی نداشته و رفته "بهشت زهرا(سلام الله علیها)" و هرچی گشته مزار پیدا نکرده ام گفتم اما دقیقا ب سالن ک رسیدیم همه چی یادشون رفت 🍃فقط صبح دخترخالم ک بیدار شد گفت ی خواب عجیب دیدم دیدم ک رفتم "بهشت زهرا(سلام الله علیها)" قطعه ۲۶ هرچی میگردم مزار نیست..... ┄┅─✵❤️✵─┅┄ @Talabe_akas @hekayate_deldadegi ┄┅─✵❤️✵─┅┄
🦋 هر زمان که تهران بوديم برنامه شب هاي جمعه زيارت "حضرت عبدالعظيم(علیه السّلام)" بود. ميگفت: شب جمعه شب "رحمت خداست" . شب زيارتي "آقا اباعبدالله(علیه السّلام)" است. همه "اولياء و ملائك" ميروند كربلا، ما هم جايي ميرويم كه " اهل بيت(علیهم السّلام)" گفته‌اند: ثواب زيارت كربلا را دارد.بعد هم دعاي كميــل را در آنجا ميخواند. ســاعت يك نيمه شــب هم برميگشت. زماني هم كه برنامه بسيج راه‌اندازي شده بود از زيارت، مستقيمًا مي‌آمد مســجد پيش بچه هاي بسيج. يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه "شــيخ صدوق(ره) را هم زيارت كنم. چون قديمي‌هاي تهران ميگويند "امام زمان(عج)" شــبهاي جمعه به زيارت "مزار شيخ صدوق(ره)" مي‌آيند. @hekayate_deldadegi
🦋 هر زمان که تهران بوديم برنامه شب هاي جمعه زيارت "حضرت عبدالعظيم(علیه السّلام)" بود. ميگفت: شب جمعه شب "رحمت خداست" . شب زيارتي "آقا اباعبدالله(علیه السّلام)" است. همه "اولياء و ملائك" ميروند كربلا، ما هم جايي ميرويم كه " اهل بيت(علیهم السّلام)" گفته‌اند: ثواب زيارت كربلا را دارد.بعد هم دعاي كميــل را در آنجا ميخواند. ســاعت يك نيمه شــب هم برميگشت. زماني هم كه برنامه بسيج راه‌اندازي شده بود از زيارت، مستقيمًا مي‌آمد مســجد پيش بچه هاي بسيج. يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه "شــيخ صدوق(ره) را هم زيارت كنم. چون قديمي‌هاي تهران ميگويند "امام زمان(عج)" شــبهاي جمعه به زيارت "مزار شيخ صدوق(ره)" مي‌آيند. @hekayate_deldadegi
وَ ... ســـرآغــاز خیلی از نگاه های خوب زندگی ام هستی ... @hekayate_deldadegi
🔺وارد منزل (ره) شدیم. ایشان مشغول صحبت بود و چند نفری در اطراف نشسته بودند. ✨ با عصای زیر بغل وارد اتاق شد. یکباره نگاهش به در افتاد. از جا بلند شد و به استقبالش آمد. بعد با همان لهجه ی زیبا گفت: به به ، بفرمائید، بفرمائید. 🔺 را با خودش بالای مجلس برد. همه به احترام او بلند شدند. بعد حرفی زد که بسیار عجیب بود. من اگر خودم نمی شنیدم باور نمی کردم. ✨ با اصرار گفت: «آقا ابراهیم، برو جای من بنشین، ما باید شاگردی شما را بکنیم.» تا علامه این جمله را گفت، نگاه کردم به صورت مثل لبو سرخ شده بود. همان جا کنار شاگردها نشست و گفت: ، تو رو "خدا" ما رو شرمنده نکنید. 🔺 بعد از اصرار زیاد به جای خودش برگشت. قبل از اینکه بحث خود را ادامه دهد، رو به دوستانی که در کنارش بودند جمله ای گفت که خوب به یاد دارم: ✨ فرمود: این استاد بنده هستند ... 🔺من چیز زیادی از درجات علمی نمی دانستم، فقط دیده بودم که مرتب در تلویزیون سخنرانی می کند. اما همینقدر می فهمیدم که کلام این ، بی دلیل نیست... 📙سلام بر ابراهیم۲ ص۷۷ @hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
|°🌺🍃 چنــــــــد خط °°° به بهـــــــانه تولــــــــدتان °°° @hekayate_deldadegi
🔹﷽🔹 🌹 🌹 روزی که نوجوان بودم، سر نترس تری داشتم، هنوز از خیابانهای ترسناک و نگاه های پر از تیرشیطان و سادگی خودم و پیچیدگی روح آدمها خیلی خبر نداشتم ... بی ترس به خیابانهای این شهر میزدم ، به گمان اینکه من دختری از ایرانم، از کشوری شیعه هستم و اگر خطری پیش بیاید، تمام مردان اطرافم برادری میکنند برایم ... میان تمام مردهای روزگار اما ، وجود نامردیِ آدم های ظاهرالصلاح را نیز کم ندیدم ، از آنجا ترسیدم ، از آنجا تنهاشدم، از آنجا گوشه نشین اتاق ساده ی دخترانه ام شدم ... همه ی دنیا تاریک شد ، ترسناک شد و پر از نامحرم هایی که نامحرم تر از تمام نامسلمانی ها بودند ... به یکباره ، میان فریادها، کنار برج آزادی، در روزی که نمیدانستم تاریخ رهایی توست، تاریخ پرکشیدنت، گمنام شدنت، دخترکی عکس تورا به من هدیه داد ... و تو به یکباره در اِزای آن عکس تمام روح مرا با خودت به آسمان بردی و دگر پس ندادی ... حالا من ، زنده ام با آن عکس ساده، نفسم به آن تصویر بند است، سلام صبح و شب بخیر شبهای دلتنگی ام، ادای احترام به آن تصویر است ... تو مرا رسم نترسیدن آموختی، رسم بیرون زدن و خدمت به خلق ، رسم خوش اخلاقی و گذشتن ، رسم برادری و خواهری کردن، تو مرا دوباره از کنج اتاق تنگ و تاریک دلهره هایم بیرون کشیدی ، و گفتی نترس من همراه تو قدم به قدم می آیم ... تا بازی دراز، تا قصر شیرین، تا پادگان ابوذر ، تا مشهد و حرم ، تا کربلا، قدم به قدم اربعین، نه جلوی ضریح وقت وصال،یا نه همین جا تهران کنار پیکر شهدا، راهپیمایی، انتخابات، لحظه وداع ... تو همه جا کنار منی، قدم به قدم مراقب منی ... هرجا ترسیدم، هرجا تنهاشدم، هرجا استخوان در گلویم ماند و خار به چشمم، تو رساندی خودت را کنار ترسهای دخترانه ام ... بی دلیل نیست، چادر را که برمیدارم ، عزم بیرون زدن از خانه که میکنم، صدایت میزنم ، که با من بیا ، شهر پر از نگاه نامحرم است مراقبم باش داداش ... مراقب روحی که در 22 بهمن سالی سخت با خودت امانت بردی و وقتی خواستم به "مادرت(سلام الله علیها)" بگویی جسم و روحم را باهم خریدار شود به خوابم آمدی، گفتم برایم از "روضه ی مادر(سلام الله علیها)" بخوان، لبخند زدی و گفتی که الان وقتش نیست و مرا به دنبال خودت بردی تا راه را نشانمان بدهی ... پر از دلتنگی ام و شرمندگی که خواهری کردن برایت را بلد نیستم ... فقط نذر کردم در سالروز عاشقی ام ، عکسهایت را به دختران و پسران سرزمینم هدیه کنم تا شاید بدانند کسی هست برایشان برادری بکند ... "حالا هر زمان دلتنگ که میشوم ، سختی ها هجوم که می آور " قرآن کریم" را که باز میکنم این آیات می آید : 🍃 ﷽ 🍃 "به یقین ابراهیم به تنهایی یک امت بود، پرستشگر "خدا" و فرمانبردار "او" و حقگرا و از هرگونه انحرافی به دور بود و هرگز از مشرکان نبود.* "ما" در دنیا زندگی نیکویی به او دادیم و قطعاً او در آخرت از شایستگان خواهد بود.* سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم که حقگرا و از انحراف پیراسته بود و هرگز از مشرکان نبود پیروی کن. " (سوره نحل آیات 120 تا 123). بی شک ... از نسل هستی . ✍ا.ص @hekayate_deldadegi
🌸[ تواضع]🌸 "تواضع در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نباشی، همچنین در رفتار و گفتار، دیگران را برتر بدانی. این ویژگی در تمامی رفتارهای دیده می شد. یک روز شعرقشنگی را با خود زمزمه می کرد. گفتم : ، این شعر را امشب در هیئت بخوان. او هم قبول کرد. شب بود که حاج "ماشاءالله" عابدی از مداحان خوب تهران، به هیئت ما آمد. هرکاری کردم ابراهیم جلو نرفت و گفت: حاج آقا عابدی اینجاست من کی هستم !روح آرامش و تواضع در تمام کارهایش دیده می‌شد. او تمام اعمالش "کلام خداوند" را می‌دید که می فرماید: »»﷽«« " وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا." "وبندگان (واقعی خدای)رحمان کسانی اند که بر (روی)زمین با آرامش وتواضع راه می روند(فرقان/۶۳)" 🌺🍃 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @hekayate_deldadegi ┄┅─✵🌹✵─┅┄
🌸[ تواضع]🌸 "تواضع در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نباشی، همچنین در رفتار و گفتار، دیگران را برتر بدانی. این ویژگی در تمامی رفتارهای دیده می شد. یک روز شعرقشنگی را با خود زمزمه می کرد. گفتم : ، این شعر را امشب در هیئت بخوان. او هم قبول کرد. شب بود که حاج "ماشاءالله" عابدی از مداحان خوب تهران، به هیئت ما آمد. هرکاری کردم ابراهیم جلو نرفت و گفت: حاج آقا عابدی اینجاست من کی هستم !روح آرامش و تواضع در تمام کارهایش دیده می‌شد. او تمام اعمالش "کلام خداوند" را می‌دید که می فرماید: »»﷽«« " وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا." "وبندگان (واقعی خدای)رحمان کسانی اند که بر (روی)زمین با آرامش وتواضع راه می روند(فرقان/۶۳)" 🌺🍃 @hekayate_deldadegi
🌸[ تواضع]🌸 "تواضع در اصطلاح علم اخلاق، شکستگی و فروتنی نفس است؛ به گونه ای که برای خود هیچ برتری و امتیازی بر دیگران قائل نباشی، همچنین در رفتار و گفتار، دیگران را برتر بدانی. این ویژگی در تمامی رفتارهای دیده می شد. یک روز شعرقشنگی را با خود زمزمه می کرد. گفتم : ، این شعر را امشب در هیئت بخوان. او هم قبول کرد. شب بود که حاج "ماشاءالله" عابدی از مداحان خوب تهران، به هیئت ما آمد. هرکاری کردم ابراهیم جلو نرفت و گفت: حاج آقا عابدی اینجاست من کی هستم !روح آرامش و تواضع در تمام کارهایش دیده می‌شد. او تمام اعمالش "کلام خداوند" را می‌دید که می فرماید: »»﷽«« " وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا." "وبندگان (واقعی خدای)رحمان کسانی اند که بر (روی)زمین با آرامش وتواضع راه می روند(فرقان/۶۳)" 🌺🍃 @hekayate_deldadegi