eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
15 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. تا خدا هست درخت آرزوهامون سبزه 🌳 دست از رویاهات نکش ✋🏻 خدایی که یه رویارو تو سرت میندازه مسیـر رسیدن بهشم سر راهـت قـرار میده 👇🏻 اگه تسلیم نشی ‼️ اگه نا امید نشی ‼️ . اجازه نده آدمای بازنده، آدمای سُست با افکارشون تو رو دقیقاا به موجودی مثل خودشون تبدیل کنن 🚨‼️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
اگه لاغر نمیشدم باید از ویلچر استفاده میکردم😭 بخاطر دیابتم دکترا گفته بودن اگه وزنت رو کم‌نکنی باید پاهات رو قطع کنیم و دیگه تا اخر عمرت نمیتونی راه بری😢 تو مطب دکتر نشسته بودم که منشی اونجا قبلا خیلی اضافه وزن داشت ولی الان لاغر لاغر شده بود، با خودم گفتم مطمئنم عمل کرده ‼️ هنوز کنجکاو بودم و رفتم ازش پرسیدم چطور اینقدر زود تونستی لاغر کنی 😳 گفت من یه کانال دارم معجزه لاغریه خودم با دوره رایگان‌شون تو ۲۰ روز ۸ کیلووو کم کردم😍 معطل نکردم و لینک کانال رو ازش گرفتم، گفتم دیگه این آخرین راه نجاتمه ولی واقعا از چاقی نجاتم داد😭 الان از ۹۸ کیلو وزنم شده ۸۸ و دیابتمم درمان شد،باورم نمیشد😨 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28 لینک معجزه لاغری رو برای شماهم گذاشتم دوره رایگان شون ۱۰۰ نفر دیگه هم ظرفیت داره بجنب تا جا نموندی ☝️🏻🚨
هدایت شده از تبلیغات | ازصبوری شمامتشکریم🙏🌹
680.5K
. اگه این معجزه نیست پس چیه😱 کاهش قند خون از ۳۴۰به ۱۹۳😳 (بدون ورزش،بدون دکتر،بدون دارو) کاهش سایز خییییلی زیاد تموم این تغییرات فقط و فقط درعرض ۱۱ روز 😳 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28 این کانال با تموم تکنیک هاش معجزه‌ست برای لاغریت جا نمونی یه وقت 😉☝️🏻 .
. ✨﷽✨ چند پروفایل زیبا تقدیم نگاه مهربونتون🌹💚 °🪴° قوانین زیبای خداوند 🌎 ☀️ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُم ☀️ هر کجا باشید او با شماست ✋🏻 خدا برات یه دَری رو باز میکنه که حتی اون در رو نزده بودی! به حکمتش اعتماد کن🌱 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🎭زشتی و زیبایی... هر وقت فکر کردی از خودت زشتی دیدی استغفار کن که زشتی را پاک میکند... وقتی زیبایی دیدی بر پیامبر و آل او صلوات بفرست که زیبایی را زیاد می کند. مرحوم حاج اسماعیل دولابی اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
•🌿🔘• داستان روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می ترسید و نمی‌توانست به خار پشت نزدیک شود. خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سخت خار پشت غبطه می خورد. روزی کلاغ به خار پشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی تواند تو را صید کند. خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه ی ضعفی دارد. هنگامی که بدنم را جمع می کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. کلاغ با شنیدن سخنان خار پشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خار پشت بود. خار پشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟ چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خار پشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده ام که تو می خواهی مزه گوشت خار پشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خار پشت را به تو می گویم و تو می توانی خار پشت را بگیری. روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خار پشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. هنگامی که روباه خار پشت را در دهان گرفت، خار پشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. این تجربه ای است برای همه ی ما انسان ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهند • اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
خواجه ثروتمندی بود که کلاهبردار بازار بغداد بود، از بغداد عزم حج کرد. بار شتری بست و سوار بر شتر و عازم شد. تا با آن به مکه رود. چون مراسم عید روز قربان شد، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج شتری خرید تا برگردد. از حج برگشت. بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبه خود بشکست. عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خدا گناهان او را ببخشد. باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود. خواجه را پسر زرنگی بود پدر را در زمان وداع گفت: «ای پدر! باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟» پدر گفت: «بلی.» پسرش گفت: «این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن. این بار نفس خودت را قربانی کن همانجا تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی. تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گله‌ای قربانی کنی، تأثیر در توبه تو نخواهد داشت. ✍ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi