eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️ یک روز ملا نصر الدين برای تعمير بام خانه خود مجبور شد مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختماني را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پايين هدايت كرد. ملا نمی دانست كه خر از پله بالا می رود، ولي به هيچ وجه از پله پايين نمی آيد. هر كاری كرد، الاغ از پله پايين نيامد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد كه استراحت كند. در همين موقع ديد الاغ دارد روی پشت بام بالا و پايين می پرد. وقتی كه دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام كند كه ديد الاغ به هيچ وجه آرام نمی شود. برگشت و بعد از مدتی متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف آويزان شده است. بالاخره الاغ از سقف به زمين افتاد و مرد. بعد ملا نصرالدين گفت لعنت بر من كه نمی دانستم كه اگر خری به جايگاه رفيع و پست مهمی برسد، هم آنجا را خراب می كند و هم خودش را می كشد. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📝 کره خری از مادرش پرسید: این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟! گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد... خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین... بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند... گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود... خر به فرزندش گفت: کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند! هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد... اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
اگر می خواهید تندرست بمانید: 1. احساساتتان را بیان کنید. هیجانات و احساساتی که سرکوب یا پنهان شده باشند به بیماری‌هایی نظیر ورم معده، زخم معده، کمر درد و درد ستون فقرات منجر می‌شوند. سرکوبی احساسات به مرور زمان حتی می‌تواند به سرطان هم بیانجامد. در آن زمان است که ما به سراغ یک محرم می‌رویم و رازها و خطاهای خود را با او در میان می‌گذاریم! گفتگو، صحبت کردن، کلمات وسیله درمانی قدرتمندی هستند. 2. تصمیم‌گیری کنید. افراد دو دل و مردد دچار دلهره و اضطراب هستند. دو دلی و بی‌تصمیمی باعث می‌شود که مشکلات و نگرانی‌ها روی هم انباشته شوند. تاریخ انسان بر اساس تصمیم‌گیری‌ها ساخته شده است. تصمیم‌گیری دقیقاً به معنی چشم‌پوشی آگاهانه از بعضی مزایا و ارزش‌ها برای به دست آوردن بعضی دیگر است. افراد مردد در معرض بیماری‌های معدی، دردهای عصبی و مشکلات پوستی قرار دارند. 3.به دنبال راه حل‌ها باشید. افراد منفی، مشکلات را بزرگ می‌کنند و راه حل‌ها را نمی‌یابند. آن‌ها غم و غصه، شایعه و بدبینی را ترجیح می‌دهند. روشن کردن یک کبریت بهتر از تاسف خوردن از تاریکی است. زنبور، موجود کوچکی است اما یکی از شیرین‌ترین چیزهای جهان را تولید می‌کند. ما همانی هستیم که می‌اندیشیم. افکار منفی باعث تولید انرژی منفی می‌شوند که آن‌ها نیز به نوبه خود تبدیل به بیماری می‌گردند. 4. در زندگی اهل تظاهر نباشید. کسی که واقعیت را پنهان نگاه می‌دارد، تظاهر می‌کند و همیشه می‌خواهد راحت و خوب و کامل به نظر دیگران برسد، در واقع بار سنگینی را بر دوش خود قرار می‌دهد. مثل یک مجسمه برنزی با پایه‌های گِلی. هیچ چیز برای سلامتی بدتر از نقاب به چهره داشتن و زندگی کردن با تظاهر نیست. این گونه افراد زرق و برق زیاد و ریشه و مایه اندکی دارند و مقصد آن‌ها داروخانه، بیمارستان و درد است. 5. واقعیت‌ها را بپذیرید. سرباز زدن از پذیرش واقعیت‌ها و عدم اتکاء به نفس، ما را از خودمان بیگانه می‌سازد. هسته اصلی یک زندگی سالم، یکی بودن و رو راست بودن با خود است. کسانی که این را نمی‌پذیرند، حسود، مقلد، مخرب و رقابت طلب می‌شوند. پذیرفتن انتقادها، کاری عاقلانه و ابزار درمانی خوبی است. 6. اعتماد کنید. کسانی که به دیگران اعتماد ندارند نمی‌توانند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کنند و نمی‌توانند رابطه پایدار و عمیقی با دیگران به وجودآورند! 📕 هنر تندرست ماندن 🏻 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 📚داستان کوتاه 🔸 گرگی با مادر خود از راهی می‌گذشتند، بزی در بالای صخرۂ تیزی ایستاده بود و بر سر گرگ آب دهان می‌انداخت. گرگ مادر اهمیتی نداد و ردّ شد. 🔸 فرزند گرگ ناراحت شد و گفت: مادر! برای من سنگین است که بزی برای ما آب دهان بیندازد و تو سکوت کنی. 🔸 گرگ مادر گفت: فرزندم، نیک نگاه کن ببین کجا ایستاده و آب دهان می‌اندازد، اگر او نمی‌ترسید این کار را از روی صخرۂ تیزی نمی‌کرد، چون مطمئن است من نمی‌توانم آنجا بایستم و او را بگیرم. پس به دل نگیر، که بز نیست بر ما آب دهان می‌اندازد، جایی که ایستاده است را ببین که بر ما تف می‌کند. 👈 گاهی ما را احترام می‌کنند گمان نکنیم که محترم هستیم و این احترام قلبی و بخاطر شایستگی ماست، چه بسا این احترام یا بخاطر نیازی است که بر ما دارند یا بخاطر ترسی است که از شرّ ما بر خود می‌بینند. مانند: سکوت و احترام عروسی در برابر بدخلقی‌های مادرشوهری بداخلاق، و یا سکوت و احترام کارگری در برابر کارفرمایی ظالم!!! 🌹 حضرت محمد (ص) فرمودند: مبغوض‌ترین بنده نزد خداوند کسی است که برای درامان ماندن از شرّ او، تکریم و احترامش کنند اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸زیباترین نگاه خدا 💫تا طلـوع بامدادان 🌸حافظ و همراه 💫همیشگی شما باد 🌸شب تان زیبا 💫و در پناه الطاف بیکران حق شبتون بخیر 🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💎هيچ موفقيتى يك شبه به دست نمى آيد. بزرگ فكر كنيد اما كوچيك شروع كنيد. پله هاى موفقيت رو گام به گام جلو بريد. و زمانش كه برسه سرعتتون دوچندان ميشه. روزتون عالی و لبریز از موفقیت🪴 🍃🌸JOiN👇🏼 •••❥ @haal_e_khoob🦋 .
🔴 آموزش مداحی و صداسازی 🔺ویژه خواهران و برادران 🔻برای تمامی سنین برای دریافت آموزش روی لینک زیر بزنید 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3468230867C6ea3a36d8c
درویشی را دیدم شتابان مى دوید گفتم درویش ،کجا؟ گفت مراسم عزا ، گفتم مگه کی مرده؟ آهی کشید و گفت : "معرفت" و "وفا" هر کس به طریقی بالا می آید ! یکی پایش را بر سر دیگری می گذارد یکی دستش را در جیب دیگری . دیگری دستش را بر زانوی خود میگذارد یکی هم پایش را بر روی تمام احساسات یا وجدانش در آخر کسی در جای خود نمی ماند همه بالا می روند مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیم دریابیم چه‌چیزی به دست آوردیم، روی چه چیزی پا گذاشته ایم و چه چیز را به چه قیمت از دست دادیم اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا این دسرو برای شب یلدا درست نکنی 😉 💮اینقد همه دستورشو ازت میخوان که کلافه میشی نیاز به پختن و‌کثیف کاری اصلا نداره❗️ نیم ساعته اماده میشه ❗️ https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329 https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329 دسرهای جذاب یلدایی👆😍
هدایت شده از تبلیغات | ازصبوری شمامتشکریم🙏🌹
💥💥 📌مَکش جارو برقیت کم شده😖؟؟ 📌دلت میخواد مکش جاروبرقیتو چندبرابر کنی؟؟ بیا این میگم یاد بگیر👆👇 https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329 ترفندهای خانه داری وآشپزی ...⭐️ بلد نباشی عمرت به فنا رفته😃
استاد بزرگواری می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم. آری، اغلب ما نسبت به دیگران سخت‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم مي‌بينيم به آن خوبي كه فكر مي‌كنيم، نیستیم. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚داستان کوتاه مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن‌ها بزرگ شد . در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می‌کرد. سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد. زیرا فکر می کرد یک مرغ است. این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛ نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند. وقتي باران مي بارد همه پرندگان به سوي پناهگاه پرواز مي كنند بجز عقاب كه براي دور شدن از باران در بالاي ابرها به پرواز در مي آيد. مشكلات براي همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن است ﻛﻪ باعث تفاوت مي گردد. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ بلند پرواز باش. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
اگر بگم باورت نمیشه😳😱 شغل من خیاطیه... یه مدت بود شدیدا کمر درد داشتم هرروز چند تا قرص و مسکن میخوردم و ولی فایده نداشت راه رفتن برام عذاب اور بود.😰 حتی مجبور شدم خیاطی رو بزارم کنار🥺 بالاخره از این دکتر به اون دکتر فهمیدم دیسک کمر دارم😭 دکتر گفت فقط جراحی😱 تا اینکه یک روز.... دخترم این کانال و نشونم داد رضایتهارو خوندم توی کانالشون منم دل به دریا زدم🤩 باورتون نمیشه چقدر بهتر شدم اونم فقط با یک راه حل... بیا اینجا تا از کمردرد و گردن درد ودیسک راحت بشی☺️ https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5
هدایت شده از تبلیغات | ازصبوری شمامتشکریم🙏🌹
درد دیسک کمر و گردن عذابت می‌ده؟ 😖 شب‌ها خواب نداری؟ می‌خوای دردی نداشته باشی و راحت زندگی کنی؟ 😎✨ فقط کافیه روی لینک بزنی و عضو بشی! 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5 الان وقتشه که از درد راحت بشی! 💥
‌ 📚حکایت کوتاه خضر نبی در سایه درختی نشسته بود سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم سایل گفت تو را به خدا سوگند می‌دهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمی‌دانی خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن سائل گفت نه هرگز!!! خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد. خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمی‌سپرد. روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد. خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم مرد گفت همین بس خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگ‌های کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانه‌ای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست! گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟ یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!! من خضر نبی هستم مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شده‌ام به راحتی نمی‌توانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمی‌توانم اشک بریزم چرا که می‌ترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم. مرا لطف فرموده آزاد کن صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد. حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت. راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟ "قدری بیندیشیم" اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود. : (داستان‏های شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📘 روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود؛ روباه از خارهای خارپشت می ترسید و نمی‌توانست به خار پشت نزدیک شود. خارپشت با کلاغ نیز دوستی داشت، کلاغ هم به پوشش سخت خار پشت غبطه می خورد. روزی کلاغ به خار پشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمی تواند تو را صید کند. خار پشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته اما پوشش من نیز نقطه ی ضعفی دارد. هنگامی که بدنم را جمع می کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. کلاغ با شنیدن سخنان خار پشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه ضعف خار پشت بود. خار پشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می توانم به تو خیانت کنم؟ چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد، زمانی که روباه می خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خار پشت افتاد و به روباه گفت: برادر عزیزم، شنیده ام که تو می خواهی مزه گوشت خار پشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خار پشت را به تو می گویم و تو می توانی خار پشت را بگیری. روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد، سپس کلاغ راز خار پشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. هنگامی که روباه خار پشت را در دهان گرفت، خار پشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. ✓ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
☕️ با ده اختلال شخصیتی اشنا شوید: مترجم:نهال سهیلی فر ۱.اختلال شخصیتی پارانویایی فرد مبتلا همیشه به همه چیز مشکوک است. فرد به پذیرفته نشدن یا رد شدن بیش از حد حساس است و به راحتی احساس سرخوردگی می کند. شاید حتی احساس شرم و حقارت نیز کرده و کینه به دل بگیرد. کناره گیری از دیگران در بین آنها شایع است و ایجاد روابط صمیمی و نزدیک برای آنها دشوار است علائم: عدم اعتماد به دیگران حساس به واکنش و عکس العمل دیگران کینه به دل داشتن برای مدت طولانی ۲.اختلال شخصیت اسکیزوئید آنها بیشتر درون گرا هستند و برای خودشان یک دنیای درونی دارند. نظریه ای وجود دارد که عنوان میکند افرادی که اختلال شخصیتی اسکیزوئید دارند به شدت حساس و عاطفی هستند و زندگی درونی غنی ای دارند علائم: دور شدن از دوستان عدم پاسخ عاطفی عدم حس شوخ طبعی ۳.اختلال شخصیتی مرزی . بی ثباتی عاطفی، انفجار خشم هنگام نقد شدن، خودکشی و خود آزاری در بین این افراد شایع است. این افراد به شدت حس پوچی می کنند و از ترک شدن و رها شدن واهمه دارند. علائم: غیرقابل پیش بینی هستند موذیانه عمل می کنند بی ثبات هستند ۴. اختلال شخصیتی اسکیزوفرنی گونه افرادی که مبتلا به این اختلال شخصیتی هستند عموما عجیب و غریب توصیف می شوند. آنها اغلب روابط صمیمی و نزدیک کمی دارند یا اصلا ندارند. علائم: اعمال عجیب غریب و غیر معمولی دوستانه رفتار نمی کنند از مردم دوری می کنند یا از آنها متنفرند ۵. اختلال شخصیت نمایشی افرادی که به این اختلال مبتلا هستند خود را بسیار زیبا و جذاب می دانند. آنها دائما سعی دارند جلب توجه کنند و اعتماد بنفسشان به تایید و جذب دیگران وابسته است. علائم: جلب توجه می کنند تمایل به اغوا کردن و فریفتن دارند به دنبال تحت تاثیرقراردادن واکنش دیگران هستند ۶. اختلال شخصیت نارسیسیتی این افراد نوعی حس خود مهمی و خودخواهی داشته و به تحسین دیگران نیاز دارند. آنها بر این باورند که از همه مهم ترند و به این دلیل به احساسات دیگران توجهی نمی کنند. علائم: احساس برتری کردن بی ادب و متکبر هستند ۷. اختلال وسواس فکری عملی افراد این دسته اغلب شکاک، محتاط، سخت و جدی و بدن حس شوخ طبعی هستند. علائم: براین باورند که عالی هستند انجام رفتارهای خارج از کنترل مثل شستن بیش از حد دست ها ۸. اختلال شخصیت اجتناب پذیر این افراد اعتماد به نفس کمی دارند و دائما از خجالت زده شدن، مورد انتقاد قرار گرفتن و پذیرفته نشدن واهمه دارند. آنها ناخوشانید هستند و چون می ترسند که افراد از آنها خوششان نیاید از ملاقات با مردم اجتناب میکنند. آین افراد بیش از حد واکنش ها و عکس العمل های خود و دیگران را مورد بررسی قرار می دهند علائم: اعتماد بنفس پایین ترس از شکست خوردن ۹. اختلال شخصیت ضد اجتماعی افراد مبتلا به این اختلال معمولا بدون درنظر گرفتن دیدگاه دیگران دست به عمل می زنند. این اختلال در میان مردان شایع تر از زنان است. مشخصه ی آن عدم اهمیت به احساسات دیگران است. علائم: بی احترامی به تصمیمات دیگران براین باورند که فقط حرف و کار خودشان درست است از هنجارهای اجتماعی پیروی نمی کنند ۱۰. اختلال شخصیتی وابسته یا غیرمستقل این افراد اعتماد بنفس کمی دارند و بیش از حد نیاز دارند که کسی مراقبشان باشد. این افراد در گرفتن تصمیمان روزانه ی خود به کمک احتیاج دارند. از تنهایی واهمه دارند و هیچ وقت تنها نمی ماند. علائم: اجتناب از تنهایی و انزوا نمی توانند هیچ کاری را به تنهایی انجام دهند اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب قبل از خواب بگویید: 💚هر کس و هر چیز را که در گذشته و اکنونم ، به عفو و بخشایشم نیاز دارد را می بخشم و عفو میکنم. 💚 من رها و آزادم و آنها نیز رها و آزاد هستند اکنون همه چیز بین ما پاک شده است. 💫شفای ذهن و تن و امورم را به دست خدا می سپارم. شبتون ارام🌔 🍃🌸JOiN👇🏼 •••❥ @haal_e_khoob🦋 .
اگه براى چيزهايى كه دوست دارى نمى جنگى پس براى چيزهاى كه از دست ميدى هم گريه نكن 😎✋ All the roads that lead to success have to pass through hard work and consistency. تمام جاده هایی که به موفقیت ختم میشن،باید از بین سخت کوشی و پایداری بگذرند. . روزتون بخیر رفقا 🤚❤️ 🍃🌸JOiN👇🏼 •••❥ @haal_e_khoob🦋 .
💎داستان کوتاه💎 روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی ... خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟ 🌸🍃 حضرت موسی علیه السلام گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. ⬅️ دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمی_بینی و نمی_شناسی ⬅️ و او ، هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. 🌾 ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم. 📚 آیه ای از کلام الله مجید : ✨و مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌✨ و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم ، پس همواره قرین اوست (زخرف/ 36) 📚 الانوار النعمانیه 💎💎 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💎داستان کوتاه💎 در زمان پادشاهی، دو برادر در دیوان خدمت می‌کردند که برای گرفتن مالیات و خراج به روستاهای اطراف شهر می‌رفتند. 🔥یکی از آن‌ها اهل رشوه بود و در برابر پیشنهاد رشوه ضعیف و هر رشوه‌ای می‌دادند می‌گرفت و از مالیات‌شان کم می‌کرد. دیگری ایمان قوی داشت و هرگز تسلیم رشوه نمی‌شد. 🌍روزی برادر رشوه‌گیر به برادر مؤمن گفت: من تعجب می‌کنم تو چرا به این حقوق کم دیوان می‌سازی و رشوه را رد می‌کنی؟! 🍀برادر مؤمن پاسخ داد: به دو علت، نخست این‌که به من هر چیزی که به عنوان رشوه پیشنهاد می‌دهند، می‌اندیشم که چه نیازی به آن دارم و اگر آن‌ها را به خانه نبرم چه می‌شود؟؟ می‌بینم چیزی نیست که نیاز ضروری من به آن باشد و من آن را نداشته باشم. 💢دوم این‌که آنچه را که رشوه می‌گیرم بخاطر این‌که نیازش دارم می‌اندیشم که خدایم مرا می‌بیند و زمان گرفتن رشوه می‌گوید: ای بنده من! آیا به این چیزهایی (مرغ و خروس و گوسفند و...) که رشوه گرفتی و نیاز به آن داشتی، از من خواستی و من آن‌ها را به تو ندادم که از راه گناه و نافرمانی من آن را کسب کردی؟!! پس هرگز رشوه مرا وسوسه نمی‌کند. 💎💎 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول بفرست برای کسی که نوزاد دوست داره🫀 🤌از امام صادق(ع) پرسیدن: این‌که کودک بدون هیچ دلیلی در خواب خندیده و بدون هیچ درد و رنجی می‌گرید سببش چیست؟ ⚪آن‌حضرت فرمودند: « هیچ طفلى نیست مگر آن‌که امام خود را دیده و با او مناجات می‌نماید، پس گریه‌اش به خاطر غایب شدن امام از او است و خنده‌اش زمانى است که امام به او رو می‌کند. و وقتى زبان طفل باز شد این باب بر رویش بسته شده و دیگر امام را ندیده و در دلش نسبت به آنچه قبلاً برایش اتّفاق افتاده فراموشى پیدا می‌شود». ⚪علامه مجلسی(ره) درباره محتوای این حدیث می‌گویند: «مقصود از دیدن امام(ع) و مناجاتش، توجه او و شفاعت و لطفش و دعایش براى کودک باشد؛ زیرا آنها در عوالم تصرفى دارند که عقل بدان نرسد». 📕منبع: علل الشرائع شیخ صدوق، جلد ۲، صفحه۵۸۴ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای مجاز میباشد! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi