فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎«معجزه» بودن قرآن كريم از جهات مختلف
در آیات اول تا پنجم سوره قیامت نوشته شده است:
و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حق است (2)آیا انسان مى پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد (3)آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم (4)انسان شک در معاد ندارد بلکه او مى خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه کند (5)
اين آيه مانند آيات ديگر قرآن انسان را به فكر فرو میبرد كه آيا زمان پيامبر(ص) از وجود تفاوت بين اثر انگشت انسانها با خبر بودهاند؟!
تفسیر نور
سورة القیامة
بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ4
آری! (آنها را گرد میآوریم) ما حتّی میتوانیم سر انگشتان او را (که یکی از دقائق اندام بدن است) کاملاً همسان خودش بیافرینیم (و به حال اوّل بازگردانیم).
[«قَادِرِینَ»: حال فاعل فعل محذوفی است. بَلی نَجْمَعُهَا قَادِرِینَ. «نُسَوِّیَ»: سر و سامان و نظم و نظام دهیم. همسان وضع نخست و حال اوّل گردانیم. «بَنَانَ»: سر انگشتان (نگا: انفال / 12).]
💎💎
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قسمت_دوم_و_پایانی
🌼🍃جن شروع میکند گریه کردن.ومیگوید که شیطان بزرگ من و خانواده ام را نابود میکند.
شیخ به جن میگوید: راه فرار هم وجود دارد.اسلام بیاور و نماز و قرآن بخوان شیطان بزرگ که هیچ جد شیطان بزرگ کاری به کارت نداره.
🌼🍃جن مسلمان میشود و خانوادش را به نزد شیخ می آورد تا اسلام بیاورند.
شیخ از جن سوالهای میپرسد که شما در عهد کفر چه کسی را عبادت میکنید.
🌼🍃جن میگوید: که ما فقط از ابلیس کبیر اطا عت میکنیم.اگه نافر مان میکنیم.اگه نافر مانی ایشان کنیم کشته
میشویم.
شیخ میپرسد: تا حالا چند ماموریت این چنینی انجام دادید وکجا؟
🌼🍃جن میگوید خیلی.گاه وقتی به نقاط دور دست دنیا فرستاده میشویم مثل هند و آفریقا یا دور تری
یکبار در هند وارد بدن خانمی شدم که آخر سر خودکشی کرد.
گفت مورد آخر توسط چه کسی فراخوانده شدی؟!
🌼🍃گفت از قضا این خانم خواستگار ی داشته و وقتی به خواستگار اولی جواب منفی میدهد.نامزد سر شکسته برای انتقام دست به دامن رمالها و طلسم نویسان میشود .طلسم عروس خانم توسط مادر نامزد سر خورده داخل گلدان جلو راه پله ورودی منزل عروس و داماد جا گذاشته شده.تا اینکه من کمین خانم نشستم تا چه موقعه از یاد خدا غافل میشود.
تا اینکه که ش وارد حمام شدم.
و وقتی او خود را برهنه کرد و قبلش نامی از خدا نبرد از طرف مقعد وارد جسمش شدم .
🌼🍃در آخر شیخ آن داماد و عروس را نصیحت میکند.و میگوید:سعی کنید تا در حمام کاملا برهنه نشوید .واگر هم خواستید خود را در حمام برهنه کنید قبل از ورود به حمام بگوید:
❣"بسم الله الذی لا اله الا هو"
این دعا چشم جن ها را از بدن انسان میبندد
🌼🍃هر روز صد بار بگویید:
" لااله الا الله وحده لا شریک له ، ، له الملک وله الحمد ، بیدک الخیر وهو علی کل شی قدیر"
🌼🍃اگر این ذکر را هر روز صبح وشام بخوانید .خداوند دیواری از آهن بدور شما بوجود می آورد اگر ماهر ترین جادوگران شما را طلسم کنند .جن های کافرنمیتوانند وارد بدن انسان شوند.
🌼🍃هرروز سه بار سوره "قل هوالله احد" و معوذتین بر خود و بچه های خود بخوانید!!!
همان طور که پیامبر صل الله عليه وسلم، بر حسن وحسین(رض) میخواند.
تا از چشم زخم در امان باشید.
هر گاه میخواهید شیر آب گرم باز کرده یا آب گرم غذا را دور بریزید حتما بسم الله بگوید.
الله تعالی همه ما را از شر شیاطین حفظ ڪند.
💎پایان...
💎💎
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎عاقبت سیلی زدن به صورت زن🙁
🟢حضرت رسوال الله صلی الله علیه و آله فرمودند: هرکس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور میدهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی هفتاد سیلی بر صورت او بزند
🟢و یک حدیث دیگر: قال رسول الله (ص) : «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِنِسَائِکُمْ وَ بَنَاتِکُمْ» پیامبر اکرم فرمودند:
بهترین مردان، مردانی هستند که با زنان و فرزندانشان به خوبی رفتار کنند.🌺
اگه دوست داشتی این پست به دوستانتون هدیه بدین
💎💎
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
علامه طهراني(ره) در كتاب نور ملكوت قرآن مي فرمايد :
☘ يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....
☘ فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان!
انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟
☘ ناگهان ساکت شد ، گریه بسیاری کرد ، سپس شاد و شاداب شد و خندید.
🖋 گفت : سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
❄️ خودم خدمتش را مینمودم ؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم ؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم.
☘ او بسيار تند و بد اخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم.
☘ به همين جهت عيال اختيار نكردم ، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ...
☘ به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
☘ گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
☘ تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد.
☘ در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم ، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست.
☘ فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
☘ او كه خواب آلود بود ؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
💥فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
☘ كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
📒 نور ملكوت قرآن ، ج۱ ، ص۱۴۱
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
39.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ معجزه #صلوات
☘ حکایتی جالب و شنیدنی از نقش ویژه صلوات در گره گشایی از مشکلات
🖌 در بیان آیت الله مصباح یزدی (ره) و یکی از شاگردان ایشان
☘ فایل تصویری نسبتا طولانی هست ولی خیلی ارزشمند ، عزیزان حتما نگاه کنید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚#داستان
قسمت اول
💎ازجن نترس. بخون چیز یادبگیر ضرر نمیکنید.
🌼🍃در یکی از کشورهای اسلامی دختری با جوانی از روی عشق و علاقه ازدواج میکنند.
ولی متاسفانه دیری نمیپاید که دختر جوان مبتلا به مرض صرع میشود.
مرضش طوری است که بعد از ساعت نه شب به بعد شروع میکند به جیغ زدن و پاره کردن لباس.
گاهی با صدای بلند خنده کردن!
هر پزشک و بیمارستانی که میبرند مشکل زن جوان نا علاج میماند.
🌼🍃تا اینکه شخصی آدرس عالم زبر دست و جلیل قدر را به شوهر زن میدهد.
ومیگوید که چندین مرتبه اشخاص مشابه رو علاج کرده.
زن جوان را نزد عالم می برند!
ابتدا عالم از زن سوالهایی می پرسد .
🌼🍃ومیگوید: این خانم توسط جن ها طلسم شده.و مبتلا به صرع نیست.
ومیگوید من یک جزء سوره البقرة بروش میخوانم اگه صدای زن قطع شد مشخصه که طلسم شده.
🌼🍃او سوره البقره را تا آیه 141میخواند.
ناگهان صدای زن قطع میشود.واز زن صدای عجیب و غریب در میآید که حاضران به وحشت می افتند.
شیخ شروع میکند به خواندن سوره صافات.و سوره حشر.
🌼🍃وبعد شروع میکند با جن صحبت کردن.
و میگوید: تو را به عهدی که حضرت سلیمان بسته اید تذکر میدهم که از بدن زن خارج شوی.والا آنقدر قرآن میخونم که تو جسد زن خفه بشی.
🌼🍃جن فریاد میزند: من به دستور شیطان بزرگ ماموریت دارم که در بدن زن بمانم تا خودش را یا حلق آویز کند،،،،یا خود سوزی کند.... یا ازبلندی پرت کند..... یا جلو ماشین بیندازد.....
🌼🍃شیخ میگوید بیا بیرون یا خودم تورو میکشم.
جن میگوید: فرقی نمیکند اگه تو من را نکشی شیطان من را میکشد که کارم را به پایان نرساندم.میگوید پس زن را رها کن بیا داخل بدن من.
جن بدن زن را رها میکند و میخواهد وارد بدن شیخ شود ولی میبیند نمیتواند وارد بدن شیخ شود.
🌼🍃شیخ بهش میگوید:چرا وارد نمیشوی؟
جن میگوید: میخواهم ولی دور جسد تو حصاری از آهن کشیده شده.
تا میخواهد برگردد به جسد زن میبیند که بدن زن هم حصاری آهنی دارد و نمیتواند وارد شود.
💎ادامه در پست بعدی👇🏻👇🏻👇🏻
💎💎
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸قشنگ ترین عشق
💫نگاه خداوند بر بندگان است
🌸هر کجا هستید به
💫به نگاه پر مهر خدا میسپارمتون
🌸الهی
💫مهـر؛ بركت؛ عشـق
🌸محبت و سلامتى
💫شادی و عاقبت بخیری
🌸هميشه همنشین شما باشند
💫شبتون به نور خدا روشن
🌸 شب بر شما خوش
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💎🍃
𝑹𝒆𝒔𝒑𝒆𝒄𝒕 𝒚𝒐𝒖𝒓𝒔𝒆𝒍𝒇 𝒆𝒏𝒐𝒖𝒈𝒉 𝒕𝒐 𝒌𝒏𝒐𝒘 𝒚𝒐𝒖 𝒅𝒆𝒔𝒆𝒓𝒗𝒆 𝒕𝒉𝒆 𝒗𝒆𝒓𝒚 𝒃𝒆𝒔𝑻
به اندازه کافی به خودت احترامـ بگزار تا بدانی که لایق بهترین ها هستی.
Treasure, is what you are!
گنج،اینچیزیهکهتوهستی!
🌼روزتون پر از لطف خــــدا
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند.
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :
پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :
خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 داستان کوتاه
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»
در باز شد و دختر کوچولوی نه سالهای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس میزد، ادامه داد: «التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.»
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.»
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما میمردی!»
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! فرشته ای کوچک و زیبا!
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
20.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا