✍١١نفری که به بهشت نمی روند ...!
#حتما_بخونید
👈کسانی هستندکه درحالی از قبر بلندمیشوند که فاقددست و پا هستنداین افرادکسانی هستندکه همسایگان خود را اذیت میکنند.
👈کسانی هستند که در نماز غفلت وسستی میکردند و در حالی از قبرخارج میشوند که صورتی همانندخوک دارند.
👈کسانی که زکات اموال خویش را نمی پردازند درحالی از قبر خارج میشوند که شکم آنهامانند کوهان شتر و پر از مار و کژدم می باشد.
👈کسانی هستند که مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیح دادند درحالی ازقبرخارج میشوندکه از دهانشان خون جاری است.*(پناه بر خدا)*
👈کسانی هستند که در خفا و پنهانی گناه می کردند و از خداوند که در هر حال، ناظر، بینا و شنوا است نمی ترسیدند.
ودرحالی از قبر خارج میشوند که جسم وتن آنها بادکرده و پوسیده است سبحان الله.
👈کسانی هستندکه شهادت دروغ می دادند درحالی از قبر خارج خواهند شد که گردنشان قطع شده است
👈کسانی هستند که کتمان شهادت می کنند و عمدا" گواهی نمی دهند در حالی از قبر خارج میشوند که ازدهانشان خون وچرک جاری است
👈گروه زناکارانی هستندکه بدون توبه وفات کردند در حالی ازقبرخارج خواهند شد که کور هستند.
👈کسانی هستندکه مال یتیمان را به ناحق خورده اند درحالی از قبرخارج میشوند که چهره هایشان سیاه وچشمها و شکمشان پراز آتش است.
👈کسانی هستندکه نافرمانی پدر و مادر را میکنند درحالی از قبر خارج خواهند شد که جسمشان گرفتاربیماری برص وجذام شده است.
👈کسانی هستند که شراب مینوشنددر حالی از قبر خارج میشوندکه نابینا هستند و دندانهای آنهامثل شاخ فیل و لبهای آنها بر سینه هایشان آویزان و زبان آنها بر قسمت رانها آویزان است وازشکم آنهاکثافت بیرون می آید *الله اکبر سبحان الله*
👈حضرت رسول اکرم می فرماید:
گروه دوازدهم هم در حالی خارج میشوند که چهره آنها مانند شب چهارده نورانی و از پل صراط مانند برق می گذرنداینهاهمان گروهی هستند که به نماز اهتمام می ورزیدند و عمل نیک انجام میدادند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_کوتاه
✍طفلی از باغی گردو میدزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمینکردهها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشهای بنبست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست.
حکیمی عارف این صحنه را میدید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و میگوید: برخیز! چرا گردوهای ما را میدزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار میکنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند.
حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو میایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با اینکه دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات ده!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥قدر زنت رو بدون ...
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
در روابطتان سعی کنید ثبات داشته باشید!
سعی کنید به طرفِ مقابلتون اطمینان بدین که همیشه در کنارش هستین ...!
اگر سرد شدن زیاد شود ...
یکهو به خودتان می آیید که
خیلی دیر است ،
یکهو میشود آنچه که نباید میشد ...!
لیوان گرم و سرد شود میشکند جانم،
چه رسد به قلبِ آدمیزاد .
با زیادی لوس کردنِ خودتان عشق را به گند نکشید ،
آدم های عاشق هم یک حد و تحملی دارند اگر بروند شما میمانید و یک دنیا حســــرت و افسوسِ بی ثمر ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅ پاداش یک گواهی
✍حضرت یوسف(علیه السلام) در کاخ خود بر روی تخت پادشاهی نشسته بود. جوانی با لباسهای چرکین از کنار کاخ او گذشت. جبرئیل در حضور آن حضرت بود. نظرش به آن جوان افتاد. گفت: یوسف! این جوان را میشناسی؟ یوسف(ع) گفت: نه! جبرئیل گفت: این جوان همان طفلی است که پیش عزیز مصر، در گهواره به سخن درآمد و شهادت بر حقّـانیّت تو داد.
یوسف(ع) گفت: عجب! پس او بر گردن ما حقّی دارد. با شتاب مأمورین را فرستاد، آن جوان را آوردند و دستور داد او را تمیز و پاکیزه نمودند و لباسهای پر بها و فاخر بر وی پوشاندند و برایش ماهیانه حقوقی مقرّر نموده و عطایای هنگفتی به او بخشیدند. جبرئیل با دیدن این منظره، تبسّم کرد. یوسف(علیه السلام) گفت: مگر در حق او کم احسان کردم که تبسّم میکنی؟
جبرئیل گفت: تبسّم من از آن جهت بود که مخلوقی در حق تو که مخلوق هستی، بواسطه ی یک شهادت بر حق در زمان کودکی از این همه إنعام و احسان برخوردار شد. حال خداوند کریم در حق بنده ی خود که در تمام عمر، شهادت بر توحید او داده است، چقدر احسان خواهد کرد؟!
📚پندهای جاویدان، ص٢٢٠
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿خدای تو و یوسف یکی است...
✨یوسف می دانست تمام درها بسته
🌿هستند اما به خاطر خدا ،
✨به سوی درهای بسته دوید و تمام
🌿درهای بسته به رویش باز شد.
✨اگر تمام درهای دنیا به رویت بسته
🌿شد به سوی درهای بسته حرکت کن
✨چون خدای تو و یوسف یکی است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤲خدایی که امید ناامیدان است🤲
🔷🔹نقل شده است محمد بن عجلان، ثروتش را از دست داد و به شدت فقیر شد و مقدار زیادی نیز بدهکار شد. بالاخره به فکر افتاد که پیش حاکم مدینه که از خویشاوندانش بود برود و از نفوذ او استفاده کند. در بین راه، به پسر عموی امام صادق (علیه السلام) رسید. پس از سلام و احوال پرسی، پسر عموی امام از او پرسید کجا می روی؟ گفت مقدار زیادی بدهی دارم و پیش امیر می روم تا کارم را اصلاح کند.
🌺پسر عموی امام گفت: از پسر عمویم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) چند حدیث قدسی شنیده ام که می خواهم برایت نقل کنم. خداوند می فرماید به عزت و جلالم سوگند، کسی که به غیر من امیدوار باشد امیدش را قطع می کنم و نیز می فرماید وای بر این بنده، او بدون اینکه ما را بخواند و از ما بخواهد، نعمت های خود را به او عطا نمودیم. آیا اگر ما را بخواند و درخواستی نماید، خواسته اش را رد می کنیم؟ آیا تو گفتی خدایا، چشم می خواهم که خداوند به تو چشم داد؟ آیا وقتی خداوند به تو گوش و دهان و دست و پا داد، تو آنها را از خداوند خواسته بودی؟
🔷🔹محمد بن عجلان که این احادیث را برای اولین مرتبه می شنید، با اشتیاق گفت دوباره آنها را برایم بخوان. پسر عموی امام، دوباره احادیث را خواند و محمد بن عجلان با دقت به آن گوش فرا داد. بالاخره فرمایش خداوند در او اثر کرد و گفت به خداوند امیدوار شدم و کارم را به او واگذار کردم. این را گفت و راهش را کج کرد و به خانه بازگشت. طولی نکشید که گرفتاری هایش برطرف گردید و قرض هایش پرداخته شد.
📚منبع: دستغیب، استعاذه، ص186
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️توی کلاس درس خدا؛
اونی که ناشُکری میکنه
رَد میشه!
اونی که ناله میکنه
تجدید میشه!
اونی که صَبر میکنه
قبول میشه!
اونی که شکُرمیکنه
شاگردممتازمیشه!
انشاالله شاگرد ممتاز خدا باشید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥اخبار جبرئیل برای امام علی(ع)
🎙#استاد_مسعود_عالی
✍روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص) مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع) وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد.
پیامبر(ص) فرمودند:
ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم میکنی؟
عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من حق تعلیم است.
پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟
جبرئیل عرض کرد:
در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد، از من پرسید:
«تو کیستی و من کیستم؟»
من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: «تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.
پیامبر(ص) پرسیدند: مدت عمر تو چند سال است؟
عرض کرد: یا رسول الله! در آسمان، ستارهای هست کـه هر 30 هزار سال یکبار طلوع میکند، من آن را 30 هزار بار دیدهام.
📙تحفة المجالس، ص 80
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۰
الهی پیش آید برایت هر آنچه
خیرت در آن است…🍃🍂
#شب_بخیر💚
۰
🍃🌸JOiN👇🏼
•••❥ @haal_e_khoob🦋
.
یک جوانه کوچک در ذهنت
کافی است تا درختی تنومند
با ریشههایِ جاودانه در
زندگیات خلق کند؛
به ندایِ درونت گوش کن
و امروز قاصدکِ
رویاهایت را به پرواز در بیاور...
سلام صبحتون بخیر☕️
▣
In the darkest of storms and the brightest of days, trust in God's unwavering love and guidance. You are never alone.
در تاریک ترین طوفان ها و روشن ترین روزها، به محبت و هدایت بی دریغ خداوند اعتماد کنید.
شما هرگز تنها نیستید.
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
🌹داستان آموزنده🌹.
شیخ بهائی علیه الرحمه میفرماید: روزی در مجلس بزرگی ذکر من شده بود. شنیدم یکی از حاضرین که ادعای دوستی با من میکرد ولی در این ادعا دروغ میگفت؛ شروع به غیبت نموده و نسبت ناروایی به من داده بود و این آیه را در نظر نداشت که خداوند میفرماید: (بعضی پشت سر بعضی غیبت نکنید، آیا دوست دارید گوشت مرده برادر خود را بخورید؟ همه این را ناخوش میدارید.
آنگاه که فهمید اطلاع از غیبت او پیدا کردهام، نامه بلند بالایی برایم نوشت و اظهار پشیمانی و درخواست رضایت در آن نامه کرد. در جوابش نوشتم: خدا تو را پاداش دهد به واسطه هدیه ای که برای من فرستادی؟ چون هدیه تو باعث سنگینی کفه حسناتم در قیامت میشود!
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: در روز قیامت بنده ای را در مقام حساب میآورند، کارهای نیکش در یک کفه و کارهای زشتش را در کفه دیگر میگذارند، کفه گناه سنگین تر میشود. در این هنگام ورقه ای بر روی حسنات قرار میگیرد، کارهای نیکش بواسطه آن عمل زیادتر از گناهانش میشود.
عرض میکند: پروردگارا آنچه عمل خوب داشتم در کفه حسنات وجود داشت، اما این ورقه چه بود؟ من که چنین عملی نداشتم؟ خطاب میرسد: این در مقابل سخنی است که درباره تو گفتهاند و از آن نسب پاک بودی. این حدیث مرا وا میدارد که سپاسگذار تو باشم بواسطه چیزی که به من رسانیده ای، با اینکه اگر روبروی من، اینکار یا بدتر از این را انجام میدادی با تو مقابله به مثل نمیکردم و جز عفو و گذشت و دوستی و وفا از من نمیدیدی؛ این باقی مانده عمر، گرامیتر آن است که صرف در مکافات اشخاص شود، باید به فکر آنچه از دست رفته بود و تدراک گذشته را نمود.
🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خالق این حجم از زیبایی خودش چقدر میتونه زیبا باشه؟
✨سبحان الله✨
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•