8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#افرادیکهاذیتمیشوندنبینند
👈 #کلیپ عذاب قبر مرد گناهکار
وقتی مارهای خشمگین منتظر جنازه هستند تا به آن حمله ور شوند. سبحان الله...
✍ @hekayate_quran
🍃
پیامبر اڪرم (ص) فرمود:
من از جبرییل پرسیدم آیا بعد از من به زمین خواهی آمد ؟
گفت : بلی یا رسول الله
بعد از شما ۱۰ مرتبه به زمین نازل خواهم شد .... و ده گوهر از روی زمین خواهم برد ( به دلیل ڪفران مردم ).
✅پیغمبر فرمودند : آن گوهر ها چیست ؟
عرض ڪرد :
دفعه اول که نازل بشوم برڪت را خواهم برد .
دفعه دوم رحمت را .
دفعه سوم حیا را از چشم زنان .
دفعه چهارم حمیت و غیرت را از مردان.
دفعه پنجم عدالت را از دل سلاطین .
دفعه ششم صداقت و راستی را از دل رفیقان و دوستان .
دفعه هفتم مروت را از دل اغنیا .
دفعه هشتم صبر را از دل فقیران .
دفعه نهم حکمت را از دل حڪیمـــان.
دفعه دهم ایمان را از دل مومنین.
هر گاه خداوند غضب نماید،
عذابی بر ایشان نازل نڪند .
به جایش نرخ های آنان گران می شود
و عمرهای ایشان ڪوتاه می گردد
و تجارتشان سود نمی ڪنند
و میوه هایشان نیڪو نمی باشد
و نهر هایشان ڪم آب و باران از ایشان دریغ می گردد
و اشرار بر آنان مسلط می گردد.
✍ @hekayate_quran
خانه-جن-hekayate_quran(5).mp3
5.66M
🎧 #داستان صوتی
😱 (خانه جن 09)
✍ ناصر کبیرزاده
🎙 گوینده: محسن فاضلی
#داستان_صوتی_خانه_جن
قسمت ۹
با پارت های جالب بعدی همراه ما باشید😊
✍ @hekayate_quran
✍✍✍
⚜شرط بندگی⚜
خواجه اى غلامش را ميوه اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام مى خورد. خواجه، خوردن غلام را مى ديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه اى از آن ميوه را خود مى خوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام ميوه را مى خورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد.
پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش مى خورى.
غلام نيمه اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه اى را بدين تلخى، چون خوش مى خورى؟!
غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه ی شيرين كه از دست تو گرفته ام و خورده ام. اكنون كه ميوه اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينى هاى بسيارى است كه از تو ديده ام و خواهم ديد.
ای کاش که همه بنده های خدا چنین باشند.بنده حقیر که شرط بندگی را بجا نیاوردم.
✍ @hekayate_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رَبَّنَآ لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا
پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردى،
دلهاى مارا به باطل مایل مگردان
+حالا کـــه اومدی تو قلبم بزار قلبم
بــــرایِ خودت بمونه...
#دستمو_ول_نکن
#ال_عمران_۸
شبتون در پناه خدای مهربان💚🌹
#استوری
ೋღ ✍ @hekayate_quran
﷽
#پروفایل مهدوی
بهار بهانه است
خبر از آمدنت که باشد
درختان چاره ای جز
شکوفه زدن ندارند ...
🌸اللهُـمَّ عَجِّـل لِوَلِیِّکــ الــْفَرج🌸
روزتون زیبا و شاد💚🌹
✍ @hekayate_quran
✍
🍂🍃راضيم به رضای خدا🍃
💎 کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.
همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
🔵روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
🔴پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.
همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!
او پاسخ داد:راضيم به رضای خدا
🔵فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضيم به رضای خدا
✍🏻 و این داستان ادامه دارد...
همانطور که زندگی ادامه دارد...
وخدا هيچگاه بنده اش را نمی آزارد...
كه او عاشق ترين معشوق است
ازصميم قلب ميگويم:
✨راضيم به رضای خدا✨
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
✍ @hekayate_quran
🌲👈زقوم
ایاتاکنون درخت زقوم رادیده اید
خداوندتبارک وتعالی درقران میفرمایدگل این درخت مانندسر شیطانهاست.سپاس پرودگاروستایش مخصوص اوست وصفش خیلی دقیق است.
این درخت درشمال شهرنجدعربستان میروید
✍ @hekayate_quran
✍✍✍
شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند
آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.
تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت
با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد.
آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا…!
در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
آری،عزیزانم معامله با خدا ،قیاس نداره .
چه خوش گفت شاعر :
“تو نیکی کن و در دجله انداز
خداوند در بیابانت دهد باز"
✍ @hekayate_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عجایب خلقت👆
👈شکل های واقعا عجیب از کوه، دنیا، دریا، صخره... خیلی زیباست.
سبحانالله💚
✍ @hekayate_quran
.
✍دو قاتل ویک مقتول
روایت نموده اند که: روزی امام علی (علیه السلام) با جمعی از یاران خود، از کنار خرابه ای می گذشتند. ناگهان مردی در حالی که کاردی در دست داشت و دست های او آغشته به خون بود از خرابه بیرون آمد. همراهان امام آن مرد را دستگیر نمودند و وقتی به خرابه رفتند با جسد مردی به تازگی کشته شده بود، رو به رو شدند. یاران امام به حضرت عرض کردند: یا امیر المؤمنین! این مرد قاتل است و باید قصاص شود. امام از مرد پرسید: در این باره چه می گویی؟ چه کسی او را کشته است؟ مرد گفت: یا امیر المؤمنین! من او را کشتم. حضرت فرمود: چرا او را کشتی؟ مرد در حالی که این پا و آن پا می کرد گفت: به علت کار خلافی که انجام داده بود. حضرت دستور داد که مقدمات قصاص قاتل فراهم شود. همین که قاتل را برای قصاص می بردند، ناگهان مردی شتابان آمد و در دست و پای جلاد افتاد و گفت: او را نکشید. او قاتل نیست. من قاتل آن مرد هستم و باید مرا قصاص کنید، نه او را. مردم آن مرد را پیش علی (علیه السلام) بردند. او نیز در حضور حضرت، اقرار کرد که خودش آن مرد را کشته است. حضرت، مرد اول را که قرار بود قصاص شود به حضور طلبید و از او پرسید: تو که قاتل نبودی، چرا اقرار به قتل کردی؟ مرد گفت: یا امیر المؤمنین! من در حالی از خرابه بیرون آمدم که کاردی در دست داشته و دستهایم آغشته به خون بود و اگر می خواستم انکار کنم، هیچ کس از من قبول نمی کرد، سپس عین ماجرا را توضیح داد و گفت: من در حال ذبح گوسفندی در خانه ام بودم ناگهان صدای ناله و در خواست کمک شنیدم با همان کاردی که گوسفند را ذبح کرده بودم و بادست های خون آلود، به کمک او رفتم که قاتل با دیدن من فرار کرد و با همان حال از خرابه بیرون آمدم و با آن نشانه ها، دیگر هیچ کس حرف مرا قبول و باور نمی کرد. و من برای این که مورد ضرب و شتم مردم قرار نگیرم مجبور به اقرار شدم. امام علی (علیه السلام) پس از شنیدن این ماجرا، به یاران خود رو کرد و فرمود: حکم این مسأله چیست؟ یاران امام عرض کردند: نفر اول را آزاد کنید و دومی را قصاص نمایید. امام (علیه السلام) فرمود: این حکم بر خلاف حقیقت است. آنگاه به آن فرمود: این دو نفر را به نزد فرزندم حسن (علیه السلام) ببرید و حکم مسأله را از او بپرسید. یاران حضرت آن دو را به نزد امام حسن (علیه السلام) برده و ماجرا را برای حضرتش نقل نمودند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر المؤمنین (علیه السلام) بگویید که اگر این مرد دوم ( قاتل واقعی) کسی را کشته، در عوض کسی دیگر (مرد اول) را احیا نموده و از مرگ رهایی بخشیده است. و خداوند می فرماید: و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا**مائده 32، ترجمه: (مقرر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته) و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. * بنابراین نباید مرد دوم را قصاص نمودتوضیح: اکثر فقها حکم فوق را پذیرفته و بدان فتوی داده اند به شرط آن که آن دو فرد با یکدیگر همدستی و تبانی (ساخت و پاخت) نکرده باشند. *. یاران امام علی (علیه السلام) جریان قضاوت امام حسن (علیه السلام) را به اطلاع حضرت علی (علیه السلام) رسانیدند. امام علی (علیه السلام) پس از شنیدن پاسخ فرزندش امام حسن (علیه السلام)، به عنوان تأیید و تنفیذ حکم صادره این آیه را تلاوت فرمود: ذریه بعضها من بعضآل عمران/ 34، ترجمه: آنها فزندان (و دودمانی) بودند که از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند. *. آنگاه حضرت دستور آزادی آن دو نفر را صادر فرمود و مقرر فرمود تا دیه مقتول را از بیت المال پرداخت کنندر.ک: ماهنامه بشارت، سال چهارم، شماره 22 (فروردین و اردیبهشت 1380) صفحه 47 46. (با تصرف) بر اساس نوشتاری از برادر شهاب کاظمی))، به نقل از: وسایل الشیعه 19/ 107، کتاب القصاص، ابواب دعوی القتل و ما یثبت به ح 1، تفسیر گازر 2/ 359. جواهر الکلام 42/ 207 296. ***.
✍ @hekayate_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عجایب
🌐 اتفاق نادر پزشکی
زایمان دختر ۹ ساله در یکی از بیمارستان های ایران
👈اخرالزمان😳
✍ @hekayate_quran