eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
15.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
30 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
!! 🌷از مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد، نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه حلالیت طلبید. قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی‌‌کرد. دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌‌دید که ما از آن‌ها بی‌خبر بودیم. رفت سراغ مسؤل گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند. ایشان هم گفت: من نمی‌نوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند؛ می‌خواهیم این‌جا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت: شما فقط یک ماه این‌جا را برای من نگهدار. همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد معزز محمدرضا تورجى زاده و شهید معزز سید رحمان هاشمی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi