eitaa logo
حکایتی از آسمانی ها
167 دنبال‌کننده
107 عکس
32 ویدیو
0 فایل
✍️خاطراتی کوتاه از شهدای کشور عزیزمون ایران🇮🇷 🔴به شرط ارسال برای دوستانتون کپی آزاده🥰 باکمترین تبادلات و تبلیغات ممکن برای آسایش شما عزیزان🥰 ارتباط باادمین @Moohajer1001
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید علی پورحیدری «مردم از گناه دوری کنید چرا که هیچ نفعی از ارتکاب آن برای شما بوجود نمی‌آید. همیشه راستگو باشید که رهایی در راستگویی است و از دروغ بپرهیزید که مرگ در دروغگویی است. کار خیر کنید. کمتر حرف بزنید و بیشتر عمل کنید. هر شب قبل از خواب مقداری از اعمالتان را که در روز انجام دادید مرور کنید و سعی کنید فردایتان از دیروزتان بهتر باشد.» ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد… یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. ..در کامپیوتر به اسامی مراجعه کردیم . دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است. شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر. ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر لذت بردم خدایا بهش عزت بده در این دوران خفقان اینطور وارد میدان شده خداوکیلی نامردی هست اگه ازش حمایت نشه تا میتونید این ویدئو رو همه جا پخش کنید
💠پایبند به اعتقادات! رفیق‌ شهید آرمان علی‌وردی : آرمان واقعا مومن بود. چند روزی بود آرمان با من میومد می رفتیم بدنسازی.. بعد یه مدتی آرمان اومد گفت: دیگر نمیخوام بیام... گفتم: چرا؟! گفت: اینجا آهنگ های تند و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون درست نیست! گفتم: من که پول ترم اینجارو دادم و تا آخرش اینجام. اما آرمان گفت: نه من دیگه نمیتونم؛ و رفت یه باشگاه دیگه... ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯
علیکُم به صبر داشتن در همه امور :) 🍀 ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯
وسط‌معرڪہ‌با‌داعش از‌عراق‌زنگ‌زد‌وگفت شنیدم‌تهران‌برف‌اومدھ.. گفت‌برو‌فلان‌پادگان‌سپاه، آهو‌ها‌از‌ڪوه‌میان‌پایین‌بخاطر‌غذا... براشون‌علوفہ‌و‌آب‌تهیہ‌ڪن حیوونا‌بۍ‌اب‌و‌غذا‌نمونن بہ‌شوخۍ‌گفتم‌حاجۍ!! وسط‌جنگ‌با‌داعش‌بہ‌آهوها‌چڪار دارۍ!؟ گفت‌من‌بہ‌دعاۍ‌آهوها‌احتیاج‌دارم(: ♥️ دلتنگتیم حاجی جان خودمونی بگم(کاش ۱۰تا مثل شما داشتیم...) ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯
diffrent-MADAHAN-golchin-madahi-ayam-fatemie-seri-25.mp3
6.84M
جانِ علی یا زهرا :) ✍️خاطرات و وصیت کوتاه از شهدا ❤️باذکر صلوات مارو به دوستانتون معرفی کنید ╭┅───────────┅╮ @hekayateasemani ╰┅───────────┅╯