فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کسی که استعمار را به مردم
مسلمان شناساند
@Farsna
💐⚘💐⚘
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥مستند «جنایت دست ساز»؛ دستگیری تیم سازمان یافته گروهک
منافقین
برای نخستین بار اعترافات دانشجویان
دانشگاه شریف که قصد عملیات
تروریستی داشتند
محسن سیاه کلاه معروف به صمد
متخصص بمبگذاری چه کسی است ؟
@BisimchiMedia
🔥💔🔥
33.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 روایت دیدار خاص رهبر انقلاب
و آیةالله طهرانی فرزند علامه طهرانی
در سال ۱۳۹۷
➕ معرفی چند کتاب ویژه
🔸️ علوم اجتماعی اسلامی
▫️ @Isocials
💐⚘💐⚘
⚘⚘
🔸️فصل دهم : صفحه نهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
شیخ حمزه را صدا زدم و گفتم: «فکری به حال شهدا و مجروحان کنیم.»
آقای مالمیر تأیید کرد و گفت: «مجروحها رو عقب ببرید. اونا خیلی دستوپاگیر هستن. اگر بعثیها جلو بیان جز اینکه اسارتشون رو ببینیم کاری از ما برنمیآد.»
سنگربهسنگر مجروحان را از گوشهوکنار جمع کردیم و آوردیم یک جا. وقتی همگی جمع شدند نتیجه خیرهکننده بود. نزدیک 20 تا 25 مجروح در تپه بود که همگی باید به عقب میرفتند.
🔸️ حالا ما دو نفر، با اینهمه آدم چه میکردیم؟
یکی چشمش ترکش خورده بود و دیگری خونریزی داشت. یکی از درد به خود میپیچید و آنیکی موجی شده بود. با آنها حرف زدم که خودشان را تکانی بدهند و با ما همراه شوند.
🔸️بعضی را با ترس و بعضی را با روحیه دادن سرپا کردم.
پنج تایی از آنها وضع وخیمی داشتند و جز با برانکارد نمیشد آنها را جابهجا کرد. بقیه را ستون کردیم. شیخ حمزه جلو افتاد و من عقبدار شدم.
🔸️آنچه ما آنجا دیدیم وصفناپذیر است. از طرفی، طاقت مجروحان به دور زدن تپه نمیکشید و مسیر میانبر آماج گلولههای دشمن بود. همچنین شیب سخت تپه، راه رفتن را سخت میکرد و مزید بر آن، بر اثر بارندگی لیز و لغزنده شده بود.
دیدهها را با هیچ زبانی بیان نمیشود. تمام بار این ستون بر دوش من و شیخ حمزه بود و مسئولیت آن بر شانههایمان سنگینی میکرد.
اما از طرف دیگر، صحنههای عجیبی برابر دیدگانمان رقم میخورد.
🔸️مجروحان از ابتدا تا انتها قطار شده بودند و دست بر شانۀ هم، خودشان هوای یکدیگر را داشتند.
این وسط یکی میافتاد و آنکه چشمش زخمی بود وقتی میفهمید جلوییاش نیست، با صدا و دست زمین را میجست و او را بلند میکرد. یک لحظه همین که چشم نداشت دستش رها میشد و ستون میبرید؛ نفر جلویی از یکسو بقیه را نگه میداشت تا او برسد و نفر پشتسر از سویی دیگر هدایتش میکرد تا جلویی را پیدا کند. یکی خونریزی داشت و بیرمق شده بود دیگری او را هل میداد تا جا نماند. چفیه و پانسمان یکی شل میشد و دیگری برایش محکم میکرد.
🔸️ یک لحظه دیدم یکی سر خورد و پایین رفت، دویدم و او را از پایین آوردم.
همۀ اینها در حالی بود که گلولههای دشمن کنارمان مینشست و در تیررس گلولهها بودیم. کمک خدا و همدلی بچهها جواب داد و یکدفعه چشم باز کردیم و خودمان را در سنگر امداد دیدیم.
اگر به ما دو نفر بود، هیچگاه نمیتوانستیم اینهمه مجروح را ردیف کنیم و نجات دهیم.
🔸️حاجمهدی منتظر خبر ما بود. تپۀ وسط و تپۀ شمشیری توسط گروهان شهید بهشتی فتح شده بود و میخواست بداند تپۀ اول چقدر زهر دارد. گفتیم آنچه ما دیدیم پافشاری همهجانبۀ نیروهای بعثی در این تپه است و دشمن به این راحتی عقب نمیرود. حاجی همانجا تصمیم گرفت به عقب برود و با گروهان شهید باهنر که بهعنوان احتیاط در عقبه بود برای فتح این تپه بیاید.
🔸️نماز صبح را همانجا خواندیم. بعد از نماز، حاجمهدی گفت: «من میرم، اما ایرج توی پاسگاه خرابهس و از اونجا داره کارو مدیریت میکنه. با شیخ حمزه برید کمکش.»
نرسیده به پاسگاه خرابه، چیزی شبیه نارنجک کنار ما افتاد و صدایش ما را ترساند.
🔸️خواستیم پناه بگیریم که ایرج داد زد: «ها؟ کجا دارید میرید؟»
وقتی فهمیدیم ایرج سنگ انداخته و در این شرایط هم شوخی را رها نمیکند، خندیدیم. با رفتن حاجمهدی به عقبه، فرماندهی کل گردان افتاد به دوش ایرج؛ کاری که این جوان 24ساله به بهترین شکل انجام میداد و ما را مبهوت خودش کرده بود. ایرج بیسیم را دست گرفته بود و از کنار آن جنب نمیخورد. بدون استفاده از نقشه، آدرس میگرفت و آدرس میداد. همزمان تقاضای آتشتهیه میکرد و در پناه آن، نیروها را جابهجا میکرد و در مجموع، کاری کرد که راه نفوذ دشمن از هرجهت بسته شود.
🔸️دشمن در تپۀ شمشیری حالت محاصره ایجاد کرده بود. هم از سمت چپ، یعنی سلیمانیه، و هم از بالا این تپه را میزد. ایرج همین شرایط را برای دشمن در تپۀ اول ایجاد کرد و گروهان شهید بهشتی را از تپۀ وسط و گروهان شهید رجایی را از پایین بر آنها متمرکز کرد.
تا ظهر نظم و نظام خوبی بر گروهانها حاکم شد و فقط کمک گروهان شهید باهنر را کم داشتیم تا معرکه را قبضه کنیم.
🔸️حوالی ظهر، خمپارهای در پاسگاه خرابه فرود آمد و ایرج و شیخ حمزه زخمی شدند. ترکش به ساق پای شیخ حمزه و کاسۀ زانوی ایرج خورد و هر دو را زمینگیر کرد.
بااینحال، ایرج پای بیسیم، مدام پیگیر کار بچهها بود و فقط بهاندازۀ چهار رکعت نماز نشسته، دست از کار کشید. وقتی دیدم فکر خودش نیست، رفتم کنسرو و تکهنانی از پشتیبانی گرفتم و با اصرار، لقمهای ناهار در دستش گذاشتم.
ادامه دارد........
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
⚘⚘
🔸️آموختن علم ودانش
💥قال الباقر عليه السلام
سارِعوا في طَلَبِ العِلمِ ،
فوالّذي نَفْسي بيَدِهِ لَحَديثٌ واحِدٌ
في حَلالٍ و حَرامٍ تأخُذُهُ عَن صادِقٍ
خَيرٌ مِن الدُّنيا و ما حَمَلَتْ مِن ذَهَبٍ
و فِضَّةٍ
💥امام باقر عليه السلام فرمود:
🔸️در طلب دانش بكوشيد؛
🔸️زيرا سوگند به آن كه جانم
در دست اوست،
🔸️ يك حديث درباره حلال
وحرام از فردى راستگو فراگيرى،
بهتر از همه دنيا و معادن زر
و سيم آن است ۱
----------------------
۱- از کتاب المحاسن برقی : 1/356/755 .
💐⚘💐
⚘⚘
🔸️علم مفید:
💥 امام علی علیه السلام فرمودند:
🔸️ اَلا لا خَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَهُّمٌ،
🔸️اَلا لاخَیْرَ فى قِرائَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ،
🔸️ ۹اَلا لاخَیْرَ فى عِبادَة لا فِقْهَ فیها؛
آگاه باشید! علمى که در آن فهم نباشد فایده اى ندارد. بدانید! قرائت قرآن اگر همراه با تدبّر و اندیشه (در معانى آن) نباشد بى فایده است. آگاه باشید! عبادتى که در آن تفکّر و اندیشه نباشد خیرى ندارد(1).
🔸️شرح حدیث:
سؤال: در جمله اوّل مى خوانیم: «علمى که در آن فهم نباشد خیرى ندارد» مگر مى شود علم و دانشى بدون تفهّم حاصل گردد؟
پاسخ: بله، بسیار است علم و دانش هایى که حاصل آن تنها ذخیره کردن مشتى دانستنى ها و قواعد یا فورمول هاى خشک است که صاحب آن، در آن تفکّر نمى کند و به نتیجه آن نمى اندیشد. دانشمندى که توانست هسته اتم را بشکافد و این نیروى عظیم را آزاد کند، براى چه هدفى این کار را کرد؟
🔸️ آیا هدفش نابودى همه موجودات زنده و از بین بردن تمام آثار حیات و زندگى در شهر «ناکازاکى» و «هیروشیماى» ژاپن بود، که هنوز هم بعد از ده ها سال متأسّفانه آثار شوم آن موجود است!؟
🔸️یا منظورش تولید نیروگاه هاى برق بود، تا به وسیله آن جهان را روشن کند و چرخ هاى کارخانجات را به گردش درآورد و استفاده هاى مثبت فراوان دیگر از آن بشود؟
🔸️متأسّفانه بسیارى از دانشمندان مادّى در علوم و دانش هاى خویش تفهّم ندارند، بدین جهت دنیا تبدیل به ظلمتکده اى مى گردد.
🔸️ دنیایى که دانشمندان آن هدفى جز لذّات مادّى ندارند و براى آن ها تفاوتى نمى کند که با اختراعات و اکتشافات آن ها کارخانجات داروسازى فعّال شود یا کارخانجات بمب سازى، بلکه هر کدام درآمد بیش ترى عاید آن ها کند
و دلارهاى فزون ترى به جیب آن ها سرازیر نماید، همان را ترجیح مى دهند! چنین دنیایى حقیقتاً ظلمتکده و چنان دانشى در حقیقت زیانبار است!
🔸️در جمله دوم مى خوانیم: «آگاه باشید تلاوت قرآن اگر توأم با اندیشه نباشد سودى ندارد»
آرى، بسیارند کسانى که قرآن تلاوت مى کنند، ولى مورد لعن قرآن هستند(2)!
زیرا به دستورات این نسخه شفابخش آسمانى عمل نمى کنند; آن ها هنگامى که آیات مربوط به غیبت را مى خوانند، در حالى که خود غیبت مى کنند مورد لعن این آیات قرار مى گیرند!
هنگامى که آیات مربوط به ربا را قرائت مى کنند، در حالى که آلوده به این گناه بزرگ و کثیف هستند، مورد لعن آیات ربا واقع مى شوند!
و همچنین در سایر آیاتى که به آن عمل نمى کنند.
🔸️«تدبّر» از ریشه «دَبْر» (بر وزن ابر) گرفته شده و به معناى عاقبت اندیشى است،
تلاوت کننده قرآن هنگام تلاوت آیات شریفه باید به عاقبت کسانى که آیات تلاوت شده در مورد آن ها سخن مى گوید بیندیشد
که قرائت یک آیه همراه با تدبّر از یک ختم قرآن بى تدبّر ارزشمندتر است!
🔸️در جمله سوم مى فرماید: «عبادت بدون تفکّر هم فایده اى ندارد».
آیا هنگامى که در مقابل پروردگار مى ایستیم و آیات بلند و پرمحتواى سوره حمد را مى خوانیم،
در معانى آن آیات تفکّر مى کنیم؟ وقتى به (اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعینُ)مى رسیم، نگاهى به قلب خویش کنیم
و ببینیم آیا حقیقتاً فقط خدا را مى پرستیم
و فقط از او کمک مى گیریم؟
یا هواى پرستى، مال پرستى، مقام پرستى در کُنج دل ما جایى براى پرستش خدا نگذارده است!؟
🔸️ هنگامى که به تشهّد مى رسیم و به یگانگى خداوند شهادت مى دهیم، سرى به قلب خویش بزنیم و ملاحظه کنیم که آیا هیچ بتى در خانه قلب ما وجود ندارد، یا این خانه خدا به اشغال انواع بت ها در آمده است؟
🔸️آرى باید عبادت همراه با تفکّر باشد، چرا که یک عبادت همراه با تفکّر مى تواند سرنوشت ما را متحوّل و دگرگون نماید.
------------------------
1. اصول کافى، کتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، حدیث سوم.
2. میزان الحکمة، باب 2311، حدیث 16250، (جلد 8، صفحه 90).
https://eitaa.com/moballeghan
💐⚘💐
sardar ebrahimpoor 14011014 قسمت 2 قسمت 2.mp3
12.08M
💥 سخنان بسیار مهم سردار ابراهیم پور در رابطه با پشت پرده جریانات اخیر
💥 همراه با اخبار محرمانه های جلسات و سایت های صهیونیست ها، نامه محرمانه روحانی به آقا، اطلاعات محرماه ۱۰ عملیات عجیبی که طراحی کرده بودند و ....
💥به همه عزیزان توصیه می شود این فایل را کامل ملاحظه کنند. مطمئنا" علاوه بر استفاده برای بقیه هم خواهید فرستاد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
قسمت اول
@Maktab_sadegh2
💐⚘💐⚘
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅پیاز با بدن ما چه میکند؟ پیازخورها بخوانند
1- سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند
2- قند خون را تنظیم میکند
3- التهاب را کاهش میدهد
4- عفونت را درمان میکند
5- ضدعفونی کننده بدن و یک آنتی بیوتیک طبیعی است
6- درمان سرماخوردگی، سرفه، تب و گلو درد است
7- التهاب و درد مفاصل را کاهش میدهد
8- آب پیاز و زردچوبه را ترکیب کرده و به پوست صورتتان بمالید ؛ این ترکیب به حذف لکه های تیره پوست کمک میکند
9- درد گوش را تسکین میدهد
10- از پوسیدگی دندان جلوگیری کرده و درد دندان را کاهش میدهد
11- کرم های معده کودکان را حذف میکند
12- قرار دادن آب پیاز روی موها، شپش سر را درمان میکند
☜【طب شیعه】
🍏 @tebshia20🌿
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
⚘⚘
🔸️فصل دهم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
🔸️فرمانده جوان ما از روحیه دادن و شنیدن درددل فرماندهان و استعلام مایحتاج آنها و برآورده کردن نیازشان هیچ دریغ نداشت.
حتی در مواردی ورود پیدا میکرد که وظیفهاش نبود و کسی از او انتظار نداشت، اما بیکار نمینشست. بین آنها فقط من سالم بودم و با دستورات او در رفتوآمد بودم. گاهی کاری را پیگیری میکردم و گاهی دو نفر را به هم وصل میکردم.
🔸️ایرج گرم بود و درد زانو هنوز بهسراغش نیامده بود. بعدازظهر آهی کشید و گفت: «پام یخ کرده، نمیتونم تکونش بدم.»
گفتم: «هرچی بمونیم بدتر میشه؛ باید هرچه سریعتر به سنگر امداد بریم.»
تلاش کرد راهی شود، اما نتوانست قدم از قدم بردارد. زیر بغلش را گرفتم، اما پایش کشیده نمیشد. به شیخ حمزه گفتم: «تو که هنوز گرمی، لنگان خودت رو برسون تا من ایرج رو کول کنم و بیارم.»
🔸️او را پشتم سوار کردم و راه افتادیم. هیکل پر و چهارشانۀ ایرج بر روی کمرم سنگینی میکرد، اما به هر زحمتی بود قدم از قدم برمیداشتم تا این رفیق عزیز و دوستداشتنی جا نماند و به کار درمانش برسد. شیخ حمزه از کانال باتلاقی رفت، اما من از گیر کردن در آن ترسیدم و بهخاطر همین، از بیرون کانال میانبر زدم. ایرج شوخیاش گرفته بود. گفت: «دیدی بالاخره ما سپاهیها سوارتون شدیم؟»
🔸️گفتم: «اشکالی نداره. اینهمه شما از ما حفاظت و پاسداری کردید حالا یه بار هم ما از شما پاسداری کنیم.»
دستم را زیر دو پایش قلاب کرده بودم که نیفتد. با هر قدم خارج از قاعده، فشار به زانویش میآمد و آه میکشید. گفت: «حالا یهکم آرومتر برو. درست پاسداری کن.»
با خنده گفتم: «سواری گرفتی، امرونهی هم میکنی؟ اگه بیشتر اذیت کنی دوباره تند میرم.»
🔸️در همین میان، لحن ایرج عوض شد. حالت ترس و بهت به خود گرفت و گفت: «حسین، قدم از قدم برندار که توی میدونمین هستیم.»
یک لحظه نگاه کردم، دیدم یا خدا! اطرافم پر از مین و تلۀ انفجاری است. ایرج گفت: «حواست کجاست؟ پونزده متری هست توی میدونمین هستیم.»
«تو اون بالا دیدهبانی، وگرنه من که مثل اسب باربری سرم پایینه.»
«دستت درد نکنه؛ یعنی الان من بارم؟»
🔸️«یعنی من اسب باشم مشکل نداره؟»
شرایط بهگونهای بود که حتی دور زدن میتوانست خطرناک باشد. با آن بار سنگین درجا دور زدن ممکن نبود و اگر برمیگشتم برای حفظ تعادل باید دو سه قدم چپ و راست میگذاشتم و شاید...
بین باید و شایدها گیر کرده بودم. ایرج گفت: «همینطور عقبعقب بیا، من راهنماییت میکنم پا جای پای خودت بذاری.»
در لحظاتی نفسگیر، بدون آنکه ببینم، ایرج چشمانم شده بود و میگفت پایت را جلوتر یا عقبتر بگذار. هر قدم، دلآشوبۀ خنثی کردن یک مین را داشت و وقتی بدون انفجار روی زمین پا میگذاشتم مثل خنثی شدن آن بود. وزن ایرج در این قدمهای آهسته بیشتر سنگینی میکرد. هر لحظه توانم بیشتر تحلیل میرفت و هر لحظه کمرم بیشتر تا میشد.
🔸️نیم ساعتی طول کشید تا آن پانزده متر را برگردیم. نیم ساعت تمام عرق ریختم و نفسنفس زدم. همینکه از میدانمین خارج شدیم، ایرج را زمین گذاشتم و از خستگی روی زمین درازبهدراز افتادم.
🔸️بریده بریده و نفسزنان گفتم: «ایرج، تو که منو کشتی. من دیگه نمیتونم تو رو بیارم.»
سرحال گفت: «ولی من که خسته نشدم.»
با تهماندۀ رمقی که داشتم دوباره او را کول کردم و بهسختی او را به کانال رساندم. گفتم: «بشین تا برات برانکارد بیارم.»
همان لحظه چهار امدادگر بهسرعت از کنارمان گذشتند و به پاسگاه خرابه رفتند. فرصت نشد آنها را بگیرم. خلاف جهت آنها به سنگر امداد رفتم و به دوستان گفتم: «برای ایرج ظفری برانکارد لازم دارم.»
🔸️گفتند: «همین الان حاجآقا سوری امدادگر فرستاد.»
گفتم: «این چهار نفر که الان توی کانال بودن رو میگی؟»
برگشتم دیدم ایرج با امدادگرها دارد میآید. باتوجهبه حالش، شب را همانجا ماند و تحت درمان قرار گرفت.
بالاخره حاجمهدی ظفری هم برگشت و شروع کرد به تپهها سرکشی کردن. نزدیک صبح، حاجمهدی ظفری نزد ایرج به سنگر امداد آمد و باهم گفتگویی کردند. از محتوای صحبتشان مطلع نشدم، ولی پس از آن ایرج برای مداوا به عقب رفت و حاجمهدی به من گفت: «کار توی تپۀ شمشیری بالا گرفته. خودت رو بهشون برسون که تنها نمونن.»
🔸️«تپۀ شمشیری که محاصره شده، چطور برم؟»
«نمیدونم، هرطور شده محاصره رو بشکن و خودت رو بهشون برسون!»
ادامه دارد.......
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
💐⚘💐
⚘⚘
💥قال الإمامُ عليٌّ عليه السلام
🔹️شِيعَتُنَا المُتَباذِلُونَ في وَلاَيتِنا ،
🔹️المُتَحابُّونَ في مَوَدَّتِنا
🔹️المُتَزاوِرُونَ في إحياءِ أمرِنا ،
🔹️ الذينَ إن غَضِبُوا لَم يَظلِمُوا ،
🔹️و إن رَضُوا لَم يُسرِفُوا ،
🔹️بَرَكَةٌ على مَن جاوَرُوا ،
🔹️ سِلمٌ لِمَن خالَطُوا .;
💥امام على عليه السلام فرمود:
🔸️شيعيان ما در راه ولايت ما به
يكديگر بذل و بخشش مى كنند
🔸️و در راه محبّت ما با يكديگر
دوستى مى ورزند ،
🔸️براى زنده كردن امر (ولايت)
ما با يكديگر ديدار مى كنند ،
🔸️همانان كه اگر خشمگين شوند ،
ستم نمى كنند
🔸️و هرگاه خشنود شوند ، زياده
روى نمى كنند ،
🔸️ براى همسايگان خود بركتند
🔸️ و با معاشران خويش به صلح
و صفا رفتار مى كنند .۱
--------------------
۱-الكافي : 2/236/24 .
💐⚘💐