#خـــاطرات_شهدا
مرحوم آیت الله میرزاجواد آقاتهرانی ، جبهه زیاد تشریف میآوردند ، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند ؛ موقع نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمیکردند.
شهید برونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید ، می روم،
برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش میکنم.
فرمودند: نه خواهش شما را نمیپذیرم.
بچهها به برونسی گفتند ،
بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم،
برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو!
میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم!
نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد
میرزا بعد از نماز با چشمان اشکآلود خطاب به برونسی فرمودند:
مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی!
شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما باشید و ما را فراموش نکنید!
میرزا متواضعانه فرمودند:
تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن.....
سردار
#شهیدعبدالحسین_برونسی
📕 @helmin110