eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
986 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... پارت ۱۲۲ 🌷🌷🌷 ..
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 .... ( پارت ۱۲۳ ) 🌷🌷🌷 نه مشکلی نیست .. فقط مثل اینکه سفری در راهه که باید برم .. و مهران هم با من همراهه تصمیم گرفتم که کارها کمی جلو بیفته و که بعد دچار بحران نشیم .. خب خدا رو شکر پس من الان برنامه رو مرتب میکنم و‌ تا چند دقیقه دیگه میارم براتون ..‌ خیلی ممنون از لطفتون .. وظیفه است پس با اجازه موفق باشید .. خانم محمدی رفت منم سر مو انداختم پایین دقیق شدم به پرونده هااا و بعد از بررسی کوتاه خودکارو برداشتم شروع کردم ... نمیدونم چقدر گذشته بود ..‌ که با صدای در به خودم اومدم . و تازه اونجا بود که متوجه شدم چقدرم بدنم کوفته شده و گردنم درد می کنه .. دستمو به گردنم گرفتم در حالی که به چپ و راست خمش می کردم که کمی از دردش اروم بشه گفتم بفرمایید : چند لحظه بعد خانم محمدی وارد شدن و گفتن .. جناب مهندس معذرت می خوام که طول کشید .. چون باید چند تا پرونده ها مرتب میکردم .. طول کشید .. بعد به سمت میز رفت و دسته ای از پرونده ها رو که به همراه داشت روی میز گذاشت . بعد گفت .. این پرونده های یک ماه اینده که دو تاشون برای اقای مهراد هست .. باشه خانم محمدی مشکلی نیست خودم با مهران هماهنگ می کنم شما میتونید برید .. بله چشم فقط خودتون شرکت تعطیل می کنید .. تعطیلی شرکت !! مگه ساعت چنده ؟؟ ساعت ۲ هست و بیشتر کارمندها هم رفتن ..‌ واقعا اصلا متوجه نشدم .. به سمت کت و کیفم رفتم و در حالی که پرونده ها رو داخل کیفم جا میدادم به خانم محمدی گفتم ... پس من برم .. شاید فردا نتونم بیام ... پس بهتره کلید شرکت پیش خودتون باشه .. چشم‌اقای مهندس .. ممنون از لطفتون ..‌ منم بعد از برداشتن پرونده ها و چک کردن دوبارشون که چیزی از قلم ننداخته باشم .. خداحافظی کردم و از شرکت زدم بیرون .. همینطور سوار ماشین میشدم و کیفمو روی صندلی عقب انداختم .. بعد از بستن کمربند و حرکت گوشی همراهمو برداشتم و با مهران تماس گرفتم ... ادامه_دارد 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•\ 🍀🌺
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... ( پارت ۱۲۳ ) 🌷🌷
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم ..... پارت ۱۲۴ ‌‌ 🌷🌷🌷 بعد کلی منتظر موندن و زنگ خوردن جواب نداد ... ولی این اصلا امکان نداشت .. مهران جوابمو نده .. کلا همیشه تلفنش در دسترسش بود ... نگران شدم و باز شماره گیری کردم ... و این بار هم با کلی زنگ خوردن اومدم تلفن قطع کنم که صدای نفس نفس زدنش داخل گوشی پیچید ... کیه نه یعنی الو ..‌ بعد یه نفس عمیق کشید .. وا مهران منم امیر .. مگه شماره منو نداری .. اصلا الان کجایی .. ؟ اتفاقی افتاده .. چرا هر چی زنگ زدم جوابی ندادی ..؟ خوبی . ؟ طوری شده ؟ د حرف بزن نصف جون شدم .. الو مهران هستی . مهران با اجازه اقا معلم .. بله .. مهران من میگم از نگرانی مردم تو باز شوخیت گل کرده ؟ واقعا که ... خب برادر من امون که نمیدی یه ریزداری حرف میزنی.. نفس کم نیاری .. بعد مثل که داشت با خودش حرف میزد . والا یه ریز حرف میزنه به ادم مهلت نمیده بعد میگه تو حرف میزنی الی بلی خو اخه مهلت نمیدین که. اه خو الان این سوییچ کجاست .. مااماان جورابمو ندیدی ؟! مهران واقعا که من دو ساعت پشت خطم تو دنبال جوراب میگردی .. ؟! عه امیر هنوز هستی من فکر کردم قطع شده نگو قطع نشده ؟ حالا بگو چکار داشتی زنگ زدی ..‌?! تو اول کجا با این عجله که نگرانم کردی و دیر جواب دادی .. من هیچی مامان بابا گیر دادن امشب بریم خواستگاری منم بعد از کلی ناز و ادا قبول کردم حالا دارم اماده میشم که برم خواستگاری .. ‌ ادامه_دارد 💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•\ 🍀🌺
🍁 دݪم ڳـرفته شهید ایݩ همہ چراغ تۅ ایݧ شهــر هیچ‌ڪدوم چشامۅ روشݩ نمۍڪنہ ایݩ همہ چشمـ تۅ ایݧ شهــر هیچ‌ڪدوم #دݪمۅ ڳــرمــ نمۍڪنہ اینجا همہ مۍدووݧ ڪہ زنده بمونݩ هیشڪے نمۍدوه ڪہ #زندگے ڪنہ ایݩ شهــــر همش شده زمیݩ دیڳــه آسمونــے نداره... ای #شهید ای عرش نشینِ خدایی دستمان بگیر بخدا #غرق میشویم! #شبتون_شهدایی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
به آسمان زندگی امـ🌌 می‌نگرم که در آسمان زندگی ام درخشیدی✨ ❤️❤️ و ماندی و روشن بخش زندگی ام شدی👌👌☺️ و من ... به تو می اندیشمـ💭 ای بهتر از جانمـ♥️ به تو ای تنهایی ام به تو ای همدم شبهای تارم ... به تو ...به تو ای 🌷 و تو را... تو را ای  ❤️❤️😍 با تمام وجود دوست می دارمـ❤️ 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#هر_روز_با_شهدا_٤۱°•| 🌿🌸 #عطر_گلاب_از_ماشينِ .... 🌷شب جمعه در بالكن اتاقمان در بيمارستان پادگان سر
🌷 ٤۲ 🌷يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين‌طور سرحال شدى!» پاسخ داد: «ديشب وقتى استتار كرده بوديم، در خواب، صحراى وسيعى را در مقابلم ديدم و آقايى را كه صورتش مى ‌درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مى ‌شود؟» فرمودند: «پيروزى با شماست ولى اگر پيروزى واقعى را مى ‌خواهيد، براى فرج من دعا كنيد.» 🌷باز پرسيدم: «آقا من شهيد مى شوم؟ فرمودند: «اگر بخواهى، بله. تو در همين مسير شهيد مى ‌شوى، به اين نشانى كه از سينه به بالا چيزى از بدنت باقى نمى ماند. به برونسى بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.» 🌷اين طلبه وصيت‌نامه‌اش را نوشت و از شهيد برونسى خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه‌اش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ى جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزى از بدنش نماند. 📚 كتاب ١٥ آيه، صفحه ٩١ راوى: محمد قاسمى http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٤۲ #نشان_شهادت 🌷يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين‌طور سرحال شد
🌷 ٤۳ .... 🌷توی گلزار شهدای قزوین وقتی از کنار مزار شهید عباس بابایی عبور کنی به قطعه ٧ ردیف ٢ مى رسى اونجا یک سنگ قبر مى بينى که روش نوشته شده: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال .... 🌷اگر مى خواى روی سنگ قبر اسم شهید رو ببینی دنبال اسم نگرد، چون اون شهید وصیت کرده بود: "به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید، مى خواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم .... اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال" 🌷اسم این شهید بزرگوار علی قاریان پور است، شهید بسیار بزرگوار و نورانی، ما کجا و این شهدا کجا... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🙏 #تمثیل های خدایی🙏46 😍✍مثل چلچراغ❗️ 💡💡🕋 💡یک چراغ چقدر نور دارد؟ چلچراغ چقدر؟ 👦هر آدمی مثل چراغ می م
🙏 های خدایی47🙏 😏✍مثل سُر سُره❗️ ⛷🏂🎿 🎿⛷🏂 🌨❄️برف شب می آید، روز آب می شود. 🗣👥حرف های مردم هم مثل برف است روی آن حساب باز نکن. امروز چیزی می گویند فردا چیزی دیگر. ✅اگر روی سُرسُره چیزی گیر کرد، روی زبان مردم هم حرف گیر می کند. 📖این است که قرآن می گوید: فقط حرف خدا را باش. حرف او باید بالای همه حرف ها باشد. «َكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا»🔹آیه ۴۰ سوره توبه 🔹سخن خدا بالاست. 💠چون سخن او بالاست تو را هم بالا می برد. بالا که رفتی افق دیدت زیادتر می شود. ↙️ 🕋 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f درثواب نشر آیه شریک شوید
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🙏 #تمثیل های خدایی47🙏 😏✍مثل سُر سُره❗️ ⛷🏂🎿 🎿⛷🏂 🌨❄️برف شب می آید، روز آب می شود. 🗣👥حرف های مردم هم م
🙏 های خدایی48🙏 😊✍مثل کمان❗️ 🏹🎯🕋🕋🏹🎯 🗣😷انسان وقتی که حرف می زند باید بداند چه می گوید، به که می گوید و حرفش به کجا بر می خورد. چون دهان درست چیزی شبیه کمان است و حرف همانند تیر. 🕵تیر اندازها را ندیده ای که هنگام پرتاب تیر چه آرامشی دارند و چه تمرکز و توجهی و چگونه هدف را تماشا می کنند، نشانه و هدف گیری می کنند و اگر احساس کنند که در کنار هدف، عزیزی است یا چیزی گرانبها که ممکن است آسیب ببیند هرگز تیر را رها نمی کنند؛ هر چند که پاداشی سنگین را از دست بدهند. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی‌کوتاه‌و‌زیبا‌ شهدا❤ شرمندم‌کاری‌براتون‌نکردم‌😔 دلم‌رو‌مجنون‌نکردم😭 دیده‌‌رو‌پرخون‌نکردم‌😭 شهداالعفو😭😔 حالا‌که‌اسیر‌آهم‌ من‌اگه‌چه‌روسیاهم‌😭 به‌شما‌افتاده‌‌راهم😢 شهدا‌العفو😞 حالا‌که‌دعوتم‌اینجا‌😭 شهدا‌به‌جون‌زهرا‌😫 توی این‌بازار‌دنیا😪 شهدا‌العفو😭😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❣یـا صاحب الزمان عج 💔✨بارها از همہ جا و همہ ڪس رانده شدم😔 💔✨ایڹ تو بودے ڪه مرا باز پناهم دادے😞 💔✨این همہ قلب تو را با گنہم خوڹ ڪردم😭 💔✨باز تا آمدم از راه، تو راهم دادے😭 یا بَقیـــــةَ اللّٰه❣ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. . چشمات چقدر دست نيافتني است🌱  راز بي پايان چشمانت... سفر به عمق نگاهت... در چشمانت چه پنهان كرده اي  كه معناي سنگين نگاهت💔  جهاني را اينگونه به تفكر وا مي دارد؟✋ #شهیدحاج‌محمد‌ابراهیم‌همت #روزتون_متبرک‌_به‌‌نگاه‌شهید☺️🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... پارت ۱۲۴ ‌‌ 🌷🌷🌷 بعد
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 .... پارت ۱۲۵ 🌷🌷🌷 چی ؟ درست شنیدم ؟! مهران و خواستگاری این اصلا امکان نداره ..‌ پس پرسیدم : مهران یه بار دیگه جملتو تکرار کن اخه فکر کنم خط روی خط افتاد اشتباه متوجه شدم .. نه داداش اشتباه متوجه نشدی در کمال سلامت و صحت عقل به اطلاع میرسانم که .. در حال اماده سازی برای رفتن به مراسم خواستگاری ام .. بگو به جان امیر .. وا امیر مگه باهات شوخی دارم دارم میرم دیگه .. چه یهویی شد اصلا از تو انتظار نداشتم که بری خواستگاری هیچ کس هم نه تو ..؟! مگه من چمه ؟! اقا نیستم که هستم خوشتیپ نیستم که هستم با نمک نیستم که هستم بامزه نیستم که هستم گهر از زبونم نمیریزه که میریزه اصلا بگو توی چی کم داری میگم هیچی .. مگه اینکه خودت از خودت تعریف کنی ؟! تعریفی باشی تعریف کردنم داره اره حتما حالا چی شد داری میری خواستگاری ؟! جونم براتون بگم که .. ببین مهران مختصر و مفید یه ساعت وقت ندارم بشینم پای حرفهای تو .. اوه حالا خوب شد خودت گفتی تعریف کن اینجور قانونم برام تعیین می کنی ! حالا ببین چی شد .. دیروز اومدم خونه دیدم مامان و بابا دارن همچین مشکوک نگاهم میکنن نگو از قبل نقشه داشتنا منه ساده گفتم شاید ... هعییی ای دل غافل .. خب حالا بقیش.. ؟ واقعا که امیر .. هیچی دیگه کم کم صحبت کردن و گفتن زنگ زدن و از خانواده کریمی وقت گرفتن برای امر خیر .. گفتم امر خیر ؟ چی؟ کی؟ کجا ؟ چشمت روز بد نبینه گفتن خود شازده .. حالا منو دهن باز مونده بودم چی بگم .. بعد یک ساعت اومدم نشستم گفتم من نمیام اگه بدونی مامان چکار کرد .. همچین دمپایی پرتاب کرد طرفم که گفتم اگر داخل المپیک شرکت کرده بود طلا می گرفت.. حالا من بدو مامان با دمپایی دنبال من که ما زنگ زدیم و هماهنگ کردیم .. بد میشه نریم .. مگه مردم الن و بلن خلاصه سرت درد نیارم ... ادامه_دارد.. 💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•\ 🍀🌺