°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش2 #قسمت_چهلوسوم ادامه👈ازش بدم آمد!!! سکوت کردم گفت هر شرطی هم که داشته باش
#شهید_همت به روایت همسرش3
#قسمت_چهلوچهارم
عصر همان روز راه افتادیم به سمت مینی بوس های🚌 پاوه و من فقط توانستم به دوستم بگویم «مگر من دو ساعت به تو توضیح ندادم نگو پاوه؟ مگر من زندگی خصوصی ام را برای تو تعریف نکردم که بفهمی برای چی می گویم سقز؟ چی شد که گفتی پاوه؟»😕
گریه می کرد،قسم می خورد (باور می کنید؟) قسم میخورد که خودش هم متوجه نشده چرا گفته پاوه.😐
بعد هم یا بعدها گفت «چرا خودت نپریدی توی حرفم بگویی سقز؟»
تمام راه را، در آن هوای بارانی🌧 و غروبی که رنگ می باخت و شبی که می غرید، فقط گریه می کردم و نمی دانستم چرا.😞
ساعت ده شب رسیدم پاوه. #ابراهیم نبود. گفتند «رفته مکه.»🕋
سفارش کرده بود اگر آمدیم فلان اتاق را برای ما گذاشته کنار. جای ما را داده بودند به کسانی دیگر که منتظرشان بودند. منتظر ما نبودند. جا نداشتند.☹️ مجبور شدند اتاق اداری خود #ابراهیم را بدهند به ما. چند روز اتاق دست ما بود و ما توی یکی از مدارس مشغول کار شدیم✍. من شده بودم دبیر پرورشی. خبر آمد که #ابراهیم از مکه🕋 برگشته و حالا دیگر بش می گویند #حاج_همت. برام مهم نبود. خبرهایی که از عملیات می رسید برام مهم بود. و این که بروم به مدیر مدرسه پیشنهاد کنم به مناسبت روزی که در پیش داشتیم (مناسبتش یادم نیست) از مسؤولی دعوت کنیم بیاید برای بچه ها صحبت کند.🍃
قبول کرد. گفت «خیلی هم خوب ست. اتفاقاً من یک کسی را می شناسم که خیلی هم خوب حرف می زند.»
گفتم «کی؟»
گفت «فرمانده سپاه پاوه، #برادر_همت.»😇👌
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهید_همت به روایت همسرش3 #قسمت_چهلوچهارم عصر همان روز راه افتادیم به سمت مینی بوس های🚌 پاوه و
#شهیدهمت به روایت همسرش 3
#قسمت_چهلوپنجم
گفتم «نه. او نه. او سرش خیلی شلوغ ست. من خودم خبر دارم. فرماندار پاوه فکر کنم بهتر باشد. آره او حتماً بهترست.»🍃
گفت «چه فرقی می کند؟»
گفتم «فرق، خب چرا،حتماً دارد. باید برویم سراغ کسی که نه نشنویم. او سرش، من خودم آنجا بوده ام دیده ام، خیلی کار ریخته. همان فرماندار که گفتم…»
گفت «باشد. هرچی شما بگویید.»
نفس راحتی کشیدم.🙁
برنامه را تنظیم کردیم. با فرماندار هم هماهنگ شد.
یک ساعت قبل از شروع برنامه تلفن📞 زدند گفتند «فرماندار حالشان به شدت بد شده نمی توانند تشریف بیاورند خدمت شما. معذرت خواستند گفتند دفعه ی بعد.»☹️
مدیرمان هم زنگ زد به #ابراهیم، بدون اینکه با من مشورت کند. او هم قبول کرده بود بیاید. نمی خواستم بفهمد من باز آمده ام پاوه. رفتم توی کتابخانهی مدرسه نشستم، که در زیرزمین بود. نمی خواستم ببینمش تا باز حرفی پیش بیاید.😩
مدیر مدرسه چندبار فرستاد دنبالم که «الآن مهمانمان می آید. شما توی دفتر باشید تا اگر آمدند بروید پیشوازشان.»
سرایدار مدرسه هم هی می آمد، گفت « #برادر_همت می خواهد بیاید.»
نگو فارسی را درست نمی توانسته بگوید و باید می گفته « #برادر همت آمده اند.»😇😐
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#شهیدانہ|💛|
|°گل نسبتۍ نَدارد با روی دل فریبت؟|°
#حاج_همٺ...❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷درمورد شهید ابراهیم هادی پرستوی گمنام کانال کمیل که مشکلات بسیاری از افراد با توسل به این شهید بزرگوار حل شده است ،همچنین چله هایی در این گروه برگزار می شود که ثوابش به روح پاک این شهید بزرگوار هدیه میگردد🌷
https://chat.whatsapp.com/Dl0EIXrdmeFDf69YpoiGTq
با سلام
ان شاالله قصد داریم از چهارشنبه چله ی سوره ی واقعه را در گروه آغاز کنیم هدیه به شهید ابراهیم هادی.
روال گروه به این شکل است که پس از اعلام در گروه کسانی که تمایل به شرکت در چله را دارند نام خود را در گروه ارسال می کنند(یا نام خود یا هر نام مستعار دیگر) و به ترتیب فرستاده شدن اسامی شماره ای برای هر عضو در نظر گرفته می شود که هر عضو باید هر روز پس از قرائت سوره آن شماره ی مخصوص به خود را در گروه ارسال و به این طریق اعلام قرائت کند.
سعی می شود هر شب لیست اسامی در گروه قرار داده شود و در کنار اسامی ای که با فرستادن شماره ی مربوط به خود در گروه اعلام قرائت کرده اند تیک زده می شود.
با تشکر،التماس دعا🌹🌹
⚡روزی جنگ به وسیله👇
توپ🎱
تانک⛓
بمب💣
اسلحه🔫
موشک🚀
و آتش🔥
بود.
⚡اما جنگ امروز به وسیله👇
ماهواره📡
موبایل📱
رایانه💻
اینترنت🌍
و رسانه است.💻📡
⚡روزی هدف از جنگ حمله به👇
جان🗣❤️
خاک 🌫
ناموس 🧕
آب 🌊
و وطن بود🇮🇷
⚡اما امروز حمله به👇
اعتقاد⭕
مذهب📙
باور🌟
و ارزش هاست.💖
⚡ *روزی شیوه جنگ، سخت🔫💥 بود.*
⚡ *اما امروز شیوه جنگ،نرم📱💥 است.*
اما دشمن همان دشمن است⛔
⚡و ما نیز همان نسل آزاده ایم.
*و ما اکنون در جبهه نبردیم.*💻📡📱
‼ *مبادا شکست بخوریم.*
*خود را با تمام وجود آماده کنیم*✊🏻
👇
‼ *با اسلحه فضای مجازی📱💻 و استفاده درست از آن و رسانه*
⚠ *در جهت حفظ ارزش ها و عقاید*👌🏻
💟 *با پیروی از دستورات خدا و رسول الله* 🤲🏻
☝ *به اذن پروردگار مسلمانان همیشه پیروز خواهند بود✌️🏻
#پس وظیفه ما نشر این پیام و آگاه ساختن برادران و خواهران مومن و مسلمان است.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔨⚒🛠🔨 #تمثیل هاے خدایے7⃣6⃣ 🔨مثل میخ کج! یک میخ اگر راست باشد هر چه هم ضربه بخورد→⚒ پیشتر رفته و
🌸🍃🍂🌸 🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#تمثیل هاے خدایے8⃣6⃣
به پاهای خودت
موقع راه رفتن نگاه کن...
دائما یکی جلو هست و یکی عقب...
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه...
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت...
چون میدونن شرایطشون دائم عوض میشه...
روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته...
دنیا دو روزه...
روزی با تو ، روزی علیه تو...
روزی که با تو هست، مغرور نشو...
روزی که علیه تو هست، ناامید نشو...
هر دو میگذرن...
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂🌸
📚با ما همراه باشید
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 9⃣4⃣ کت و شلوار دامادیاش را تمیز و نو در کمد نگه داشته بود😇
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم 0⃣5⃣
زغال ها گل انداختہ بود ؛
جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود .😊
تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛
من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم .
پرسید : داری چیڪار میڪنی ؟
گفتم : میبینی ڪه می خواهم برای نهار جوجہ بزنیم ! 😀
-گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ بچہ دلش خواست چی ؟
اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒
مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوت تر .😌
یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت .
ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟) 😉
با اجازه اش همان جا تراق ڪردیم دور از چشم بقیہ .☺️
#شهید_محسن_حججی
#مدافع_حرم
#راوی_دوست_شهید
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۰ 🥀🥀🥀 حرکت ک
•• 🍃🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
قسمت۱۵۱
🥀🥀🥀🥀
_ باشه فقط بگو کجا بیام ؟
محمد _ خیلی خوب پس یادداشت کن ..
_ نمیتونم دارم رانندگی میکنم ..
بگو یادم میمونه ..
_ باشه پس بیا به ...
یک مرتبه یک ماشین با سرعت خیلی زیاد در حالی که ویراژ میداد
اومد جلوی ماشین که کنترل ماشین از دستم خارج شد
به سمت ماشین بغل دستیم
روانه شدم
با وحشتی که داشتم سریع کنترل ماشین به دست گرفتم و از برخورد به ماشین بغل دستیم ممانعت کردم
ماشین به گوشه خیابون هدایت کردم بعد از پارک ماشین
سرمو روی فرمان ماشین گذاشتم و مدام نفس عمیق می کشیدم ...
یک مرتبه متوجه شدم من داشتم با محمد صحبت میکردم ..
دور و برمو نگاه کردم و دیدم گوشی پایین صندلی شاگرد دیدم
که داغون شده بود و هر تکه اش جایی افتاده بود ..
جسد گوشیمو برداشتم بعد از سر هم کردنش...
روشنش کردم و با محمد تماس گرفتم. ..
ادامه _ دارد
💫💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•• 🍃🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌷💐🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷🌹💐 این قسمت دشت هاے سوختہ فصل پنجم قسمت 3
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت
💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹
این قسمت دشت هاے سوخته
فصل پنجم
قسمت4⃣9⃣
بعد از دوسه شب فاطمه خانم هم رفت. چندروز دیگر،روزها آمدو شب ها رفت و ژیلا را تنها گذاشت.😢
ژیلا دوباره با مهدے و با ترس ها
و تردید هایش در اندیمشک تنها مانده.😞در دزفول، در شب ها و روزهاے بمباران اندیمشک و دزفول.😢
مرا مے ڪشے از فراق خویش ابراهیم!😞😔.....نیستے ڪه خلوت اشڪ هاے مرا ببینے بر سرماے دلم و چشم به راهے ام مرهمے بڱذارے ابراهیم!😢
تو آن جا، مے دانم در میان آتشے ڪه در دل دارے و در پیرامون خویش،بی هراس اما مضطرب، به هرسوی مے دوے و من این جا تمام اضطراب هایت را
بر شانه هاے ناتوان خود حمل مے ڪنم و دورے ات را به امید دیدار دیگر
تاب مے آورم.😭😔😢
من دور از تو ڪے بوده ام ڪه جایے براے گلایه باشد ژیلا.😢وقتے تو همه جا و همه وقت در پیش چشم هاے منی؟☺️
در سنگر، در منطقه، در ڪوه و دشت و هر ڪجایے ڪه باشم و هستم،تو هم هستے با من ، به یقین!!🙂👌
ابراهیم!😊
به مادرم زنگ بزن .بگو دست ڪربلایے را بگیرد و دوتایے چند روزے بیایند این جا.😢ما نمے توانیم برویم،آن ها ڪه
مے توانند بیایند.👌😢
چشم، زنگ مے زنم . همین امروز مے روم زنگ مے زنم.شاید هم ڪه بتوانند بیایند.☺️
ان شاالله !مے آیند.مطمئن باش!😉👌
یک ساعت بعد ژیلا به مادرشوهرش ،نصرت خانم زنگ زد و پس از سلام و احوال پرسے به تأڪید گفت:((ابراهبم گفته بیایید این جا.مے خواهم ببینمتان.))☺️
نصرت گفت:((پس بگو حسین جهانے را بفرستد دنبالمون .))👌
ژیلا گفت:((شما با آقاجان آماده باشید.حسین جهانے مے آید دنبالتان.
مے آید در خانه تان.))☺️👌
چشم ما آماده مے شویم .بیاید.👌
ادامہ دارد....🌹
ادامہ این داستان ان شااللہ بہ زودے در ڪانال تخصصے شہید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش 3 #قسمت_چهلوپنجم گفتم «نه. او نه. او سرش خیلی شلوغ ست. من خودم خبر دارم.
#شهیدهمت به روایت همسرش3
#قسمت_چهلوششم
آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راست بگویم کار دارم نمی توانم بیایم🍃، یا اینکه اصلاً نمی آیم، یا اینکه اصلاً نمی خواهم بیایم، که دیدم #ابراهیم نشسته توی دفتر، با سر از ته تراشیده، لاغر و آفتاب سوخته، و لبخندی که دیگر پنهانش نمی کرد🙁. بلند شد سلام کرد گفت خوش آمدید به خانه ی خودتان پاوه. فرداش باز آمد خواستگاری، با واسطه ی خانم یکی از دوستانش. مثل اینکه داشت براش گران هم تمام می شد. چون واسطه اتمام حجت کرد که «من باید یک چیز را از شما پنهان نکنم.»
گفتم «چی را؟»
گفت «اینکه خیلی ها سر شهید😢 شدن حاجی قسم خورده اند.او کسی نیست که ماندنی باشد.»
نگفتم «مگر من هستم؟»
گفت «حالا با این حساب باز هم نمی خواهید با هم حرف بزنید؟»🙁
نمی دانست به دوستم چه چیزها نگفته بودم وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد🕊 و حالا من در جای او بودم، بر سر دوراهی، که چه بگویم به #ابراهیم 😶😞
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_چهلوششم آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راس
.
.
رسیده ام به #خدآ🕊
از مسیرِ چشمانت؛😍
به نقطه ای که تلاقیِعشق و✨
عرفان است🌱
.
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتون_مزین_بهنگاهشهید🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_چهلوششم آنقدر رفت و آمد تا اینکه عصبانی شدم آمدم بالا تا رک و راس
#شهیدهمت به روایت همسرش3
#قسمت_چهلوهفتم
نمی دانست که بارها خواب #ابراهیم را دیده ام. نمی دانست خواب دیده ام #ابراهیم رفته روی قله ی بلندی ایستاده دارد برای من خانه یی سفید می سازد.🏡 نمی دانست خواب دیده ام رفته ام توی ساختمانی سه طبقه، رفته ام طبقه ی سوم،دیده ام #ابراهیم توی اتاق نشسته. دورتادور هم خانمهایی چادر مشکی با روبنده نشسته اند.»🍃
گفتم « #برادر_همت! شما اینجا چی کار می کنی؟»
برگشت گفت « #برادر_همت اسم آن دنیای من بود. اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زیدست.»🙁
این را آن روزها به هیچ کس نگفتم. حتی به خود #ابراهیم. بعدها، بعد از شهید شدنش🕊، رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمی گفت. یا شانه خالی می کرد.
گفتم « #ابراهیم شهید شده💔. خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بکنید.»
نه خودم رامعرفی کردم، نه او را، نه موقعیت هردومان را.
گفت «عبدالحسین شاه زید یعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت می رسند.😔 مقامشان هم مثل زیدست، فرمانده لشکر حضرت رسول.» همین طور هم بود.👌 #ابراهیم بی سر بود و آن روزها،در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول ص✌️
راوی:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامهدارد...
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 0⃣5⃣ زغال ها گل انداختہ بود ؛ جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفر
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم 1⃣5⃣
از کرمانشاه به جبهه آمده بودم و مجروح شدم. دستم از کار افتاد و ناچار شدم برای مداوا به تهران بیایم.
ابراهیم در این وضعیت مرا تنها نگذاشت و به همراهم به تهران آمد و چند روز در منزل آن ها بودم و به خانواده ابراهیم مخصوصا مادر ایشان خیلی زحمت دادم.
ابراهیم با موتور من را به همه جا می برد و پی گیر درمانم بود .
بعد از این به دوستانم گفتم که من در تهران فردی را دیدم که از ما کردها مهمان نواز تر است .....
#شهید_ابراهیم_هادی
#راوی_سردار_امیر_نوح
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
سلام دوستان☺️☺️
🌹روزتون شهدایی🌹🌹
خوش امدید به کانال
سردارخیبرشهید محمد ابراهیم
همت
میدونم ومطمئن هستم همتون نظر
کرده ی شهید هستید خود شهید
دعوتتون کرده به کانال خوش به
سعادتتون😊😊😊
رفاقت با شهدا وعضو شدن در
کانال شهدا لیاقت وسعادت
میخواد هر کسی نمیتونه عضو شه
شما لیاقت داشتید که مهمان شهدا
شدید ان شآلله خود شهید
دستتونوبگیره اجرهمتون با سردار
خیبر دوست داشتید کانال را به
دوستانتون معرفی کنید ودر
گروهاتون کانال رو تبلیغ کنید😊
شفاعت شهدا شامل حالتان☺️☺️
یازهرا ✋✋
التماس دعا🙏🙏
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_582493935813787723.mp3
4.5M
روایتی از سیره ی شهدا💜
فوق العاده تاثیرگذار...😔😭
اینو همیشه گوش کنید...
حال معنویتون رو خوب میکنه ...😭
التماس دعای شهادت😔😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃🍂🌸 🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🌸🍂 🌸 #تمثیل هاے خدایے8⃣6⃣ به پاهای خودت موقع راه رفتن نگاه کن... دائما یکی جلو
#تمثیل هاے خدایے9⃣6⃣
"تهمت"
مثل زغال است!
اگر نسوزاند، سیاه می کند...
وقتی تن ڪسی را زخمی می کنی،
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردش را
بیشتر میکند...
✅قضاوت نکنیم و دل نشکنیم
============
رسانه باشید و نشردهید📢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تمثیل هاے خدایے9⃣6⃣ "تهمت" مثل زغال است! اگر نسوزاند، سیاه می کند... وقتی تن ڪسی را زخمی می کنی،
👨✈️🚛👨✈️🚛
#تمثیل هاے خدایے0⃣7⃣
🚘🚖🚘🚖
🚨ترس انسان ‼️
⤵️⤵️
🔆 حجت الاسلام قرائتی:
📛راننده، زمانى در جاده می ترسد كه :
یا بنزین ندارد؛✖️
یا قاچاق حمل كرده؛✖️
یا اضافه سوار كرده؛ ✖️
یا با سرعت غیر مجاز رفته؛ ✖️
یا جاده را گم كرده؛🔀
یا در مقصد جایى را آماده نكرده؛ ❌
و یا همراهانش نا اهل هستند‼️
Ⓜ️ اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد؛ ✅
كار خلاف نكرده باشد؛ 🚯
راه را بداند؛ در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد؛ ✔️
دوستانش افراد صالح باشند؛ 👥
و حركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛✅
نگرانى نخواهد داشت.💯
🚛🚚🚙🚗
رسانه باشید و نشردهید📢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین
با سلام
گروه کلاس درس شهدا ویژه #بانوان افتخار دارد
مباحث ویژه پیرامون معارف دین و سیره عملی شهدا را به صورت پیوسته به علاقمندان آموزش و به سوالات بزرگواران پاسخ بدهد .
لذا عزیزان بزرگوار و مشتاق برای شرکت در دوره به آیدی زیر مراجعه نمایند :
@ammar_halab65
🔴 دوره آموزشی زیر نظر #اساتید_حوزه_علمیه_قم می باشد .
@parastohae_ashegh313
1_120023528.mp3
7.88M
🎧#واحد شهادت امام حسن عسکری👌
🎼 ای کاش غریب نمی موندی ای کاش..😭😭
🎤کربلایی #سیدمجیدبنی_فاطمه
🌙 #شهادت_امام_حسن_عسکری
🔹 #پیشنهاد_دانلود 😭😭😭
التماس دعا😭😭
خیلی قشنگه😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
😍با خـــــدا باش پادشاهے ڪن😍
قـــسمت اول1⃣
💐🌷🌹🥀💐🌷🌹🥀💐🌷🥀💐
پـــرسیدند:چگونہ بہ خدا برسیم؟🤔
استاد فرمودند:رسیدنے در ڪار نیست🙂
پس چگونہ اے هم نیست.او دور نیست ڪہ بہ او برسے.😌
نماز بخوانم و عبادت ڪنم؟🤔🙄
استاد فرمودند:دریاب در حضور ڪیستے.😉
((برگرفتہ از ڪتاب جریان هدایت الهے))
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
😍با خـــــدا باش پادشاهے ڪن😍 قـــسمت اول1⃣ 💐🌷🌹🥀💐🌷🌹🥀💐🌷🥀💐 پـــرسیدند:چگونہ بہ خدا برسیم؟🤔 استاد فرمودن
😍با خــــدا باش پادشاهے ڪن😍
قـــسمت دوم2⃣
فقط خـــدا👌
🌷💐🥀🌹💐🥀🌷🌹💐🌷🥀💐
حاج شیخ رجبعلے خیاط مے گفت:هے نگو دلم اینطور مے خواهد،🙄
دلم آنطور مے خواهد🙄
ببین خـــدا چہ مے خواهد.🙂
تا وقتے پیرو خواهش هاے دل باشے بہ جایے نمے رسی.👌
دل خانہ ے خداست ڪسے دیگر را در آن راه مده👌😐
فقط بایستے خدا در دل تو باشد و حڪومت ڪند و لاغیر.😉😌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f