4_5834790484106544085.mp3
552.6K
#فایل_صــوتی_بنــد_چهل وهفتم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_7️⃣4️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُّ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ کُنْتَ أَوْلَى بِسُتْرَتِهِ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری، زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی #قسمت 0⃣3⃣ بزرگترین علت شکست های پی در پی ما... در برابر شیطان....ناامیدیه
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی
#قسمت 1️⃣3️⃣
یکی از بزرگترین گمراهی ها؛
ناامید شدن، از توبه است!
ماهنوز زنده ايم!
و میتونيم مسیری رو که سالهای طولانی،
اشتباه رفتیم؛ برگرديم.
#استاد_شجاعی 🎤
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_310226054725763575.mp3
7.62M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌
مبحثاش عالیههه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 5⃣9⃣1⃣ #فصل_شان
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 6️⃣9️⃣1️⃣
#فصل_شانزدهم
با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود. وقتی اوضاع کمی آرام شد، دوباره به طبقه بالا رفتیم. پشت پنجره ایستادیم و ردّ دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: «نگاه کنید آنجا را، یا امام هشتم!»
چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند. ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان برمی آمد، این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم. فریاد می زدیم: «بچه ها! دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید.» خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند. اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود، اما چسب هایی که روی شیشه ها بود، نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود. خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده. صداهای مبهم و جورواجوری از بیرون می آمد.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 6️⃣9️⃣1️⃣ #فصل
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7️⃣9️⃣1️⃣
#فصل_شانزدهم
یکی از خانم ها گفت: «بیایید برویم بیرون. اینجا امن نیست.»
بلند شدیم و از ساختمان بیرون آمدیم. دود و گرد و غبار به قدری بود که به زور چند قدمیِ مان را می دیدیم. مانده بودیم حالا کجا برویم. یکی از خانم ها گفت: «چند روز پیش که نزدیک پادگان بمباران شد، حاج آقای ما خانه بود، گفت اگر یک موقع اوضاع خراب شد، توی خانه نمانید. بروید توی دره های اطراف.»
بعد از خانه های سازمانی سیم خاردارهای پادگان بود. اما در جایی قسمتی از آن کنده بود و هر بار که با صمد یا خانم ها می رفتیم پیاده روی، از آنجا عبور می کردیم؛ اما حالا با این همه بچه و این اضطراب و عجله، گذشتن از لای سیم خاردار و چاله چوله ها سخت بود. بچه ها راه نمی آمدند. نق می زدند و بهانه می گرفتند. نیم ساعتی از آخرین بمباران گذشته بود. ما کاملاً از پادگان دور شده بودیم و به رودخانه خشکی رسیده بودیم که رویش پلی قدیمی بود. کمی روی پل ایستادیم و از آنجا به پادگان و خانه های سازمانی نگاه کردیم که ناگهان چند هواپیما را وسط آسمان دیدیم. هواپیماها آن قدر پایین آمده بودند که ما به راحتی می توانستیم خلبان هایشان را ببینیم. حتم داشتیم خلبان ها هم ما را می دیدند. از ترس ندانستیم چطور از روی پل دویدیم و خودمان را رساندیم زیر پل. کمی بعد دوباره صدای چند انفجار را شنیدیم. یکی از خانم ها ترسیده بود. می گفت: «اگر خلبان ها ما را ببینند، همین جا فرود می آیند و ما را اسیر می کنند.»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
]#بهار_قرآن_با_شهدا 2️⃣ از شهید دکتر چمران پرسیدند چرا در چهار گوشه اتاقت آیه «فمن یَعمل مثقال ذرةٍ
#بهار_قرآن_با_شهدا 3️⃣
🌹🕊🌹🕊🌹
همه سوار قطار شدیم، تا اهواز راه زیادی بود، یک مدت از منطقه دور بودیم و دلمان برای آن جا تنگ شده بود، همین که قطار حرکت کرد، ۱۵-۱۴ جلد قرآن کوچک بین بچه ها تقسیم کرد و گفت:
«بیایید تا اهواز این ها را بخوانیم».
بچه ها خوشحال شدند، آخر مانده بودند این همه راه را چه بکنند. خلاصه هم حوصله مان سر نرفت، هم شراکتی کل قرآن را خواندیم.
"شهید حسن مداحی"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#استوری شهدایی رأی میدم تا دشمنت شاد نشه👌🏻👌🏻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 3️⃣ 🌹🕊🌹🕊🌹 همه سوار قطار شدیم، تا اهواز راه زیاد
#بهار_قرآن_با_شهدا 4️⃣
یک بار آقای بازرگان و طباطبایی از قم از دیدار حضرت امام (ره) مراجعت می کردند. آن ها در زمین چمن دانشگاه افسری پیاده شدند و سرهنگ نامجوی برای استقبال خدمت آن ها رسید. و به خاطر علاقه ی خاصی که به امام (ره) داشت، رو به مهندس بازرگان کرد و گفت: «شما که پیش امام (ره) بودید برای ما چه هدیه ای آوردید؟»
و آقای طباطبایی در جواب گفت: «ما خدمت امام (ره) یک جلد قرآن مجید برده بودیم. امام (ره) آن را از ما گرفت و جمله ای در آن نوشت و به ما داد ما هم آن را به شما تقدیم می کنیم».
نامجوی قرآن را گرفت و پس از بوسیدن و خواندن مطلب امام (ره) آن را به من داد و گفت: «ببر برای کتابخانه».
من در حالی که آن را به کتابخانه می بردم. گوشه ی آن را باز کردم و این جمله را که با خط زیبای امام (ره) نوشته شده بود خواندم:
«قرآن برای آدم سازی است. روح الله الموسوی الخمینی»
"شهید موسی نامجو" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی میگن خلوت با #نامحرم حرامه، فقط خلوتِ مغازه و خیابون نیست! خلوت مجازی و بقیه پیان رسان ها هم هست!
حتما نگاه کنید👌🏻👌🏻
🌸
#گناه #مجازی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تفکـــر_در_آیات_قــــرآن ✍ مثل دندان ✅ کسی که دندونش درد میکنه، اگر فقط روی دردِ دندونش تمرکز کن
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
⚠️ خیلی مراقب باشیم که تمام اعمال ما تاثیر مستقیم در روح و روان ما دارد
❌ و بسرعت پرده می کشند روی چشم بصیرت مان!
⭕️ آنوقت است که کلاهمان پس معرکه است و تشخیص نمی دهیم حق و باطل را در غبار فتنه ها!
👇👇👇👇👇
🌴 آیه 46 سوره حج 🌴
🕋 أ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
⚡️ترجمه:
آيا آنان در زمين سير نكردند تا دلهايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند،
يا گوشهايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟
البتّه چشمهاى آنان كور نيست،
لكن دلهايى كه در سينه دارند نابينا است.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و پنجم: حقیقت نماز یاد خداست 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز
🌷 قسمت بیست و ششم: درک حضور خدا در زندگی
🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید
ادامه دارد🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f