°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۵۸ 🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم #حضرت_عباس #آرزو
#طرح_مستطیل
👆خاکریز خاطرات ۵۸
🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم
#حضرت_عباس #آرزو #مرگ #شهادت #شهیدابوالفضل_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۵۸ 🌸 کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم #حضرت_عباس #آر
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۵۸
✍ کاش ما هم مانند این شهید پیش خدا این همه عزیز بودیم
#متن_خاطره
با ابوالفضل بچه محل بودیم. صبحِ روزِ عملیاتِ خیبر پیکرِ غرقِ خونش رو دیدم. تمام بدنش پر از تیر و ترکش ، و دو تا دستانش قطع شده بود ...
دیدم وصیتنامهاش رو گذاشته توی جیبش. همون اولِ وصیت نامه نوشته بود:
خدایا! دوست دارم همانطورکه اسمم رو ابالفضل گذاشتند، مثلِ حضرت ابالفضل(ع) شهید بشم...
📌خاطرهای از زندگی شهید ابوالفضل شفیعی
📚منبع: کتاب خط عاشقی 1 ، صفحه 93
#حضرت_عباس #آرزو #مرگ #شهادت #شهیدابوالفضل_شفیعی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸روز سی وششم چله زیارت آل یاسین🌸
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5864215356591047639.mp3
3.77M
حتما این و گوش بدید بسیار زیباست
🌺نماهنگ زیبای فراق امام زمان 🌺
یا امام زمان ڪے مے آیے😭😭
باصدای زیبای:
حاج مجید فیروزی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... ( قسمت ۱۰۹) 🌷🌷🌷
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید...
(قسمت ۱۱۰ )
🌷🌷🌷
میدونی چه اتفاقی براش افتاد؟
ببین عزیز دلم
حتما توی مدرسه در مورد کربلا و عاشورا و شهادت امام حسین علیهالسلام داستان های زیادی شنیدی
ببینم، تا حالا درباره بچه هایی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدی و اونا رو میشناسی.؟
نه دایی نمیدونم .. ؟!
خب عزیزم ..
یکی از اون بچه ها رقیه دختر امام حسین علیهالسلام که در کربلا بود .
گلم ! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین ع بود که به همراه باباش امام حسین ع و بقیه خواهر برادراش به کربلا اومده بود تا در کنار پدر و خانوادش باشه.
اون پدرش امام حسین رو خیلی خیلی دوست داشت...
اما روز عاشورا ..
امام حسین و یارانش با دشمن وارد جنگ شدند .. ولی امام حسین .. به دست دشمن شهید شد ...
بعد از شهادت امام حسین و یارانش
دشمن اون تمام کسایی رو که زنده مونده بودن
اسیر کرد.
میون این اسرا،
حضرت رقیه س دختر امام حسین علیه السلام هم بود
که بعد از شهادت پدرش به همراه عمهاش زینب و بقیه اسرای دیگه به طرف شام . سوریه میرفتند ...
#ادامه_دارد..
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید... (قسمت ۱۱۰ ) 🌷🌷🌷 مید
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
(قسمت ۱۱۱ )
🌷🌷🌷
میبینی عزیز دلم ..
حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده .
اون دشمنا اونقدر بی رحم بودن که حتی یه دختر کوچولو رو هم ازار میدادن ...
دستاشو با زنجیر بستن ، بهش سیلی زدن ..
گوشواره هاشو گرفتن ..
موهاشو کشیدن ..
کفشهاشو غارت کردن ..
حضرت رقیه با پای برهنه روی خارها راه میرفت و می دوید ..
پاهاش تاول زده بود ..
خسته بود ..
هلش میدادن ..
نمیتونست راه بره ..
😔😔
کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه
آخه عموم رو نیزه ها نگرونه
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
یاحسین ..
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
😔😔
ادامه_دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_بررفیق_شهیدم😔✋🏻
#آقا_محسن_حججی💚🌱
#بیاد_شهید_بی_سر
18مرداد، سالگرد شهادت محسن حججی 🌷
🍂یک جوان #دهه_هفتادی که زندگیش و نوع رفتنش برای همه پیام💌 داشت.
⇜میتوان #جوان بود و گناه نکرد🔞 ⇜میتوان در دورهی فتنه و انواع شبهه بود امّا یک لحظه از #اهلبیت عصمت و طهارت و ولیّ فقیه جدا نشد.
⇜میتوان در یک محیط #عادی بود و امّا عادی و بدون هدف🎯 نشد!
⇜میتوان در یک دورهی پرزرق و برق زندگی کرد امّا اسیر دنیا نشد.
⇜و میتوان در اوج جوانی #حجّت_خدا شد و با بوسهی نایب امام زمان(عج) بر تابوت خود⚰ از این دنیا هجرت کرد و مورد #حسرت بسیاری از اولیاء خدا شد.
🍂و #شهید_حججی فقط یک نمونه از تربیتیافتگان مکتب اسلام ناب بدست #امام_خامنهای عزیز است♥️
#شهید_محسن_حججی🌷
#سالروز_شهادت
☘☘☘☘
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عرض سلام وادب، روز بخیر
بزرگواری ختم صلوات گرفتن ، هدیه میکنیم به ساحت مقدس امامان و شهداء وحاجت روایی کاربر محترم و همه اعضای شرکت کننده در ختم ،کسانی که مایل به شرکت در ختم هستن ، تعداد رو به ایدی زیر اعلام کنید😊👇👇👇
@amraei_313
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸روز سی وهفتم چله زیارت آل یاسین🌸
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... (قسمت ۱۱۱ ) 🌷🌷🌷 م
°•|🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید ...
( قسمت ۱۱۲)
🌷🌷🌷
وقتی رسیدن به شام همه رو بردن تو یه خرابه ..
همه رو یه جا جمع کردن ..
مردم نگاه می کردن ..
مسخره می کردن ..
بچه ها شامی بازی می کردن .. به رقیه می کفتن ما بابا داریم تو نداری ..
اومد پیش عمش گفت :
عمه بابای من کجاست من بابام. می خوام ..؟! 😔
حضرت زینب گفت :
رقیه ام بابات رفته سفر .. نیست .. دیگه نمیاد ..
گریه اش گرفت رفت گوشه خرابه نشست خوابش برد ..
خواب باباشو دید ..
بلند شد گریه اش گرفت صدای گریه اش بلند شد ..
اما یزید ..
از توی خرابههای شام، صدای یه بچه رو شنید ..
همه اونایی که در میون اسرا بودن، میدونستن که این صدای رقیه اس دختر کوچک امام حسین اما اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو میگیره. او انگار خواب پدرش رو دیده بود...
اون وقت یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه سر بریده باباش امام حسین رو دید، با گریه و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و باباش درد و دل کرد تا اینکه رقیه هم رفت پیش باباش و روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد...
ادامه_دارد..
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•| 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•|🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید ... ( قسمت ۱۱۲) 🌷🌷🌷 وقتی
°•| 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
(قسمت ۱۱۳)
🌷🌷🌷
اتل متل خرابه!
اینجا یه بچه خوابه!
هم بدنش کبوده!
هم جگرش کبابه...!
اتل متل اسیری!
سیلی و سربه زیری!
کی تا حالا شنیده؟!
سه سالگی و پیری...؟
اتل متل سه ساله!
این همه آه و ناله!
این دختر از ضعیفی!
هنوز یه پا نهاله...!
اتل متل بیابون!
کویر و دشت و هامون!
بس که پیاده رفتیم!
تاول زده پاهامون...!
اتل متل بهونه!
بابا چه مهربونه!
وقتی دلم میگیره!
برام قرآن می خونه...!
اتل متل گل یاس!
مهر و وفا و احساس!
دلم گرفته امشب!
به یاد عمو عباس...!
اتل متل یتیمی!
خدا، چقدر کریمی!
دادی بهم تو غربت!
یه عمهی صمیمی...!
اتل متل شب و تب!
سینه ز غم لبالب!
دلم میسوزه خیلی!
به حال عمه زینب...!
اتل متل چه خوب شد!
بالاخره غروب شد!
قسمت عمه امروز!
توهین و سنگ و چوب شد...!
اتل متل سه روزه!
عم,ه گرفته روزه!
عمه چقدر غریبه؟!
خیلی دلم می سوزه...!
اتل متل خبردار!
تو چنگ دشمن انگار!
مثل یه شیر زخمی!
عمه شده گرفتار...!
اتل متل خدایا !
تو این همه بلایا !
عمه مظلومه ام !
چیا کشید خدایا
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•| 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... (قسمت ۱۱۳) 🌷🌷🌷 ات
°•|🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم ..
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
(قسمت ۱۱۴)
🌷🌷🌷
دیدی دایی جون حضرت رقیه چقدر سختی کشیده ..
چقدر اذیتش کردن ..
حالا من و دوستام می خواهیم بریم که این اتفاق برای هیچ بچه ی دیگه ای تکرار نشه ..
تا دیگه کسی غصه نخوره ..
تا همه بتونن خوشحال زندگی کنن ..
دایی . باشه برو .. ولی من چیکار کنم تنهایی ؟
تنها که نیستی عزیز هست
تازه تو وقتی من نیستم باید مواظب عزیز باشی ..
من برای شما دارم میرم پس اینجوری دلمو خون نکن وروجک من ...
دایی شما بری دیگه کسی به من نمیگه وروجک ..
دیگه با کی بازی کنم ؟!
فاطمه خانم .. عزیزم این همه از حضرت رقیه س گفتم ..
هیچی بود .
باشه دایی دیگه چیزی نمی گم ..اما قول میدی برگردی .. ؟!
اره دایی قول میدم ..
حالا بدو بیا بغلم که دلم یه ریزه شده ..
فاطمه رفت تو بغل محمد
و محمدم بلند شد که بیاد دید من اونجا هستم هنوز .. اومد جلو ..
عه امیر هنوز نرفتی تو ..
نه نتونستم برم صبر کردم با هم بریم ..
محمد ساعتش رو نگاه کرد و گفت اره داره دیر میشه دیگه سریع بریم ...
با هم حرکت کردیم و به سمت خونه رفتیم ..
که با اقوام محمد اینا برخورد کردیم انگار همه فهمیده بودن محمد می خواد بره و اومده بودن خداحافظی ..
خاله ها و عمه هاش گریه می کردن ..
محمدم میخندید و می گفت بابا هنوز هستم چرا گریه زاری راه انداختین ..
خلاصه از همه خداحافظی کرد..
دست عزیز جونم بوسید و فاطمه رو هم در اغوش گرفت و بعد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ...
ادامه دارد ..
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•| 🌿🌸