eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
979 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وسوم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🎙مراسم اختتامیه با روایتگری #حاج_حسین_یکتا تموم شد. 👌عالی بو
🌹قسمت چهل وچهارم 🔰کلاس صالحین که تموم شد مسئول پایگاه اومد تو حلقه گفت : خواهرای که عضو گردان هستن هفته بعد پنجشنبه برنامه داریم لیلا : حنانه بریم ثبت نام؟ -حالا میریم غافل از آینده که این دیدار دومین اتفاقی که زندگیمو عوض میکنه +حنانه فردا اعلام نتایج حوزه است بیا خونه ما -إه لیلا همش من بیام خونتون خب توام یه بار بیا +حنانه جان خانواده ات از تیپ من خوششون نمیاد نمیخوام اذیت بشن تو ناهار بیا. -نه مزاحمت نمیشم +پاشو جمع کن تعارف معارف رو ناهار بیا دیگه، مهدی خونه نیست منم تنهام -خوب خجالت میکشم +برو بابا منتظرتما -باشه باشه نزن لیلا : نزدم خخخخ 🍱سر میز شام به خانواده ام گفتم : فردا جواب آزمون حوزه علمیه میاد 🌹بابا : از دستت خل میشیم امل بازی هات داره شدیدتر میشه 😔من فقط سکوت کردم. بعداز نماز صبح تا ساعت ۹ خوابیدم. بعد از صبحونه حاضر شدم رفتم خونه لیلا. رفتم بالا با چادر بودم. +حنانه چادرتو دربیار من برم لب تاپ بیارم مهدی جان رفته سرکار -مهدی جان 😁😁😁 لیلا رفت لپ تاپ آورد مشخصاتمونو وارد کردیم وای جیغ جیغ 😍هردو قبول شده بودیم. تا عصر پیش لیلا بودم خیلی خوش گذشت... ادامه دارد... 💠تمام اسامی بجز حنانه و شهدا مستعار میباشد وتمام روایات هست http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#برادرم من به معجزه‌ی نگاهت ایمان‌دارم✨ که معجزت زمین و زمان را زیر و رو میکند کمی‌نگاهم‌کن‌که‌سخت‌محتاجم💔😔 #رفیقم #شهيد_حاج_محمد_ابراهيم_همت #گاهی_نگاهی✋ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
••🕊•• #بسم‌رب‌الشهداء‌والصدیقین... در تفحص #شهدا، دفترچه یادداشت یڪ شهید #شانزده‌ساله پیدا شد ڪه #گناهان‌هرروزش را در آن یادداشت ڪرده بود...!😞😢 گناهان یڪ¹ روز اوعبارت بودند از: * #سجده نماز ظهر طولانی نبود..!😭 * زیاد خندیدم!😞 *هنگام فوتبال شوت خوبی زدم ڪه از خودم خوشم آمد!😢 ما چقدر ازنظر عقلی از این شهید شانزده ساله کوچکتریم؟😒 و چقدر از نظر سنی ازشون بزرگتریم😣 #دیدی حالا بزرگی به سن و سال نیست...😩 تاحالا شده فکر کنی/ـــَ م/ به گناهات/م/..؟ #بیا گناهامونُ تو دلمون با گناهاش مقایسه ڪنیم...😞 #هیچی‌نگیم بهتره... #گناهان‌یڪ‌روز‌...💔 #دیدی‌چقدر‌فرق‌داریم‌باهاشون...😰 #دیدی‌شهیدا‌همینطوری‌شهید‌نشدن..؟!😫 #دیدی‌دل‌خدا‌روهم‌بردن.. 😰 اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز چهارشنبه سیزدهم آذر☺️ روز سیزدهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز سیزدهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم فاطمے 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم حاتمے 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم ابوالحسنے 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۱۳گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز سیزدهم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🎋🌷🎋🌷🎋🌷 #تمثیل هاے خدایے4⃣0⃣1⃣ 🐠🐡🐠🐡🐠🐡 🏢🏠🏡 پله های ساختمان ها 🔰🔰🔰 ⬅️ وقتی به برج ها 🏢 و ساختمان های
⛰🌋🏔🏜🗻🏔 هاے خدایے5⃣0⃣1⃣ ↩️ کوه ⛰🗻🏔⛰🌋 🔰🔰🔰 ♨️↩️ تا حالا کوه⛰ نوردی رفتید⁉️ ⤵️⤵️⤵️ ♻️ یا نزدیکی های کوه 🏔 اتراق کرده باشید برا نوشیدن یه استکان چایی☕️.. ☕️💢☕️♨️ ↩️ وقتی انسان نزدیکی های کوه 🏔 هست عظمت کوه را می بیند😲😲😲، فکرش را بکنید اگر آن کوه 🗻، کوهِ آتشفشان 🌋 با مواد مذاب 💥🔥☄باشد... ❌🔴خطرِ ماندن در پای کوه 🌋 را بیشتر می کند. 👆👆👆 ⤵️⤵️⤵️ 🔁 اما همین که بار وبندیل سفر را می بندد،💼💼 هر لحظه که از کوه 🏔 دور می شود، کوه 🗻🗻 کوچک و کوچکتر می شود.✔️ 🔹🔹🔹 خشم درونی ما انسان ها چیزی شبیه همین کوه هاست 🗻🌋🏔⛰ اگر کنارش بمانیم خیلی عظیم خواهد بود😡... 🔺🔻🔺🔻 اما وقتی با ذکر گفتن و جا بجا شدن از مکان 🌋 حادثه، دور شویم... این خشم 😡 ↩️ رفته رفته فروکش 😠😠😠 کرده کوچک و کوچکتر 😊😊 می شود.✅.. ⤴️⤴️⤴️ خداوند در قرآن سوره ی آل عمران آیه ی «134» در مورد فرو بردن خشم فرموده: [وَ ألَّذِینَ یُنفِقُونَ فیِ ألسَّراءِ وَألضَّرَّاءِ وَألکَاظِمِینَ ألغَیْظَ وَ ألعَافِینَ عَنِ ألنَّاسِ وَ أللَّهُ یُحِبُّ ألمُحْسِنِینَ]😍 💠 (همان ها که در راحت و رنج انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از مردم در می گذرند و خدا نیکو کاران را دوست دارد)...😍 ♻️💠♻️💠♻️💠 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
⛰🌋🏔🏜🗻🏔 #تمثیل هاے خدایے5⃣0⃣1⃣ ↩️ کوه ⛰🗻🏔⛰🌋 🔰🔰🔰 ♨️↩️ تا حالا کوه⛰ نوردی رفتید⁉️ ⤵️⤵️⤵️ ♻️
هاے خدایے6⃣0⃣1⃣ گوشی همراه 📲 ⏮ در زمان های گذشته که گوشی 📱☎️ نبود. ↩️ یاد خداوند در زندگی، ارتباطات 👥 👥 مردم و صله ی رحم، 👪 فراوان بود 😊.... ↩️ بعد وسیله ارتباطات با گوشیِ تلفن ☎️ 📞 🗣 آغاز شد... ♻️ زمان سپری شد، و این نوع گوشی ها مد شد 📲 ... ⏮ و به عنوان همراه اول تو تلویزیون 📺 شروع به تبلیغ کردند 📣📲 که: ⬅️ 📣همراه اول هیچکس تنها نیست...📣 ➡️ 👌منظور ما از این صحبت ها این هست که: ↩️ صله رحم 👥 جمع شد، گوشیِ تلفن آمد ارتباطات مردمی، فامیل، و خانوادگی 👪 کم شد↪️ ♻️ و یادِ خداوند تو زندگی کم رنگ شد🤔؟؟!!! ✨ خداوند متعال در سوره ی [ق، آیه ی «16»] می فرماید: ↩️ «وَلَقَدْ خَلَقْنَاْ ألإنسنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ ألْوَرِیدِ»... ↩️[و همانا ما انسان را آفریدیم، و آنچه باطنش به او وسوسه می کند می دانیم، و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم]. ↪️ ✨خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر هست، 😍 همرا اول فقط خداوند است، هیچکس تنها نیست✨ ✨☄✨☄✨☄✨ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش5 #قسمت_هشتادوهشتم ولی آن روز صبح اینطور نبود.قوری کوچکش را گرفته بود دستش،م
#شهیدهمت به روایت همسرش5 #قسمت_هشتادونهم عملیات خیبر را می گفت، در جزیره ی مجنون.تعدادشان سیزده نفر بود. #ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت.📝گفتم کیه این چهاردهمی؟گفت نمی دانم. لبخند زد.نمی خواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و از آن لبخند چیست.☹️بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند.💔 چون نرفت مثل هربار بند پوتین های گشاد و کهنه اش را توی ماشین بندد. نشست دم در،با آرامش تمام بندهای پوتینش را بست.بعد بلند شد رفت مهدی را بغل گرفت که با هم برویم به خانم عبادیان سفارش کند ما پیش آنها زندگی کنیم تا بنایی تمام شود.🏠توی راه می خندید به مهدی می گفت بابا تو روزبه روز داری تپل مپل تر می شوی.فکر نمی کنی این مادرت چطور می خواهد بزرگت کند؟اصلاً نمی گفت من یا ما.فقط می گفت مادرت.🙁می گفت اینقدر نخور بابا. خیکی می شوی اذیتش می کنی. باشد؟😃وقتی در زد و خانم عبادیان آمد،یکی از بچه ها را داد دستش،ازش تشکر کرد،دعاش کرد که چقدر زحمت ما را می کشد.بخصوص برای مصطفی،که آن جا به دنیا آمده بود و تمام بی خوابی ها و سختی های آمدنش روی دوش او بود اگر #ابراهیم نبود.میخواست حسابش را صاف کند🍃 با تشکرهایی که می‌کرد یا عذرهایی که می‌خواست.🌹 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه_دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✍بسيجے دو قبلہ دارد ، ڪعبہ براے عبادت ... ڪربلا براے #شهادت ... سجده اے چنين در ميانہ ی ميدانم آرزوست ...!😔 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|🕊 دنیایِ شـــهدا . . . دلم آرامش میخواهد ؛😔 آرامشی از جنس آرامشِ 😞 شب های منطقه..‌. آرامـــشۍ در دل هیاهو و جنگ،😢 در کنجِ سنگر ، وقتِ خلوت با خدا، شبیه آن شب هایی ڪه قلب بچه ها آرام میشد با ذکر و دعا و قرآن ...😭 دلم روضه میخواهد ؛ 😭 شبیه روضه های شبِ عملیات !😢 خلاصه کنم ، دلم دنیایی میخواهد شبیه دنیای شهدا ...😭 بــاید مثل شـــهدا زندگی کنی 😔 تا مــثل شــهدا بری! 🕊|•😭 💌 #دلنوشته http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وچهارم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🔰کلاس صالحین که تموم شد مسئول پایگاه اومد تو حلقه گفت : خوا
🌹قسمت چهل وپنجم 🚶تو راه خونه بودم که گوشیم زنگ خورد نگاه که کردم دیدم لیلاست. -الو جانم لیلا، چیزی شده؟ +آره حنانه برای ثبت نام حضوری باید تا چهارشنبه بریم و مدارک تحصیلی هم لازمه 😳-هااااا مدرک تحصیلی ؟ +نه پس مدرک غیرتحصیلی -لیلا من چطوری برم مدارکمو بگیرم 🚌+هیچی سوار یه وسیله نقلیه اعم از اتوبوس یا تاکسی میشی مقصدتو میگی به مقصد که رسیدی پیاده میشی نازنینم -یوخ بابا 😐 نادان میگم من اون موقعه خیلی بی بودم -حنانه بس کن، من به شخصه بهت افتخار میکنم حال تو مهمه نه گذشته ات -روم نمیشه بخدا +بس کن پرونده تو گرفتی زنگ بزن میام دنبالت -باشه توکلت علی الله +آفرین خانم گل منتظرتم فردا 😳خیلی استرس دارم فردا باید برم مدرسه خجالت میکشم. ساعت ده صبح پاشدم حاضر شدم کارت ملی برداشتم. نیم ساعت - یک ساعت بعد رسیدم مدرسه. 🔰پام گذاشتم داخل بسم الله الرحمن الرحیم گفتم رفتم داخل فضای داخلی دبیرستان تغییر نکرده بود، در دفتر مدیریت دبیرستانو زدم رفتم داخل مدیر : بفرمایید خانم -سلام خانم +سلام بفرمایید درخدمتم -خانم اومدم پرونده تحصیلیمو بگیرم +فامیلی شریفتون؟ -معروفی 😳مدیر با تعجب سرشو بلند کرد گفت حنانه معروفی سرم انداختم پایین گفتم بله... ❤️+وای چقدر خوشحالم تغییر کردی اینم پروندت دخترم، برای کجا میخوای؟ -خانم حوزه شرکت کردم +موفق باشی عزیزم خداحافظ ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وپنجم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚶تو راه خونه بودم که گوشیم زنگ خورد نگاه که کردم دیدم لیلاست
🌹قسمت چهل وششم 📲شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش گوشی برداشت و گفت بله بفرمایید. -سلام آقامهدی خوب هستید؟ لیلاجان هست؟ +بله یه لحظه گوشی دستتون لیلا: الو سلام حنانه جان خوبی؟ -سلام لیلا گلی من مدارکمو گرفتم +إه خب میام دنبالت بریم ثبت نام 😒-لیلا! الان ساعت ۱۰-۱۱است تا برسی میشه ۲-۳ دیگه تایم نیست. +ای بترکی که بچه مایه داری اون کله شهر میشینی -خخخخ فردا بیا بریم +خوبه گفتیا وگرنه یادم نبود😁😒 🔰فرداش منو لیلا رفتیم حوزه ثبت نام بعدشم رفتیم پایگاه ثبت نام دیدار از کلاسای حوزه شروع شده بود، درس حوزه خیلی سخت بود. روزا از پس هم میگذشت ما دوروز دیگه باید بریم آسایشگاه دیدار جانبازان. ⚠️شک دارم برم یانه. گوشیمو برداشتم شماره زینب گرفتم. -سلام زینب خوبی؟ +مرسی تو خوبی حنانه جان؟ -مرسی زینب میگم میشه من نیام دیدار +چرااااا -حس میکنم لایق نیستم +الله اکبر یعنی چی؟ نخیر نمیشه نیایی خداحافظ 📵نذاشت حرف بزنم روسری و چادر معمولیم سر کردم جانمازم پهن کردم دو رکعت نماز خوندم بعدش 🌹روبرو عکس حاج ابراهیم همت گفتم : حاجی این حس لایق نبودن ازم دور کن انگار نمیخواستم آروم بشم چادر معمولیم با چادرمشکی عوض کردم از خونه زدم بیرون تا ایستگاه مترو پیاده رفتم اونجا سوار مترو شدم تا بهشت زهرا. 💫مستقیم رفتم قطعه پیش شهیدگمنامی که همیشه میرفتم پیشش فقط گریه میکردم تا غروب مزار بودم. 💞نمازمو خوندم به سمت خونه حرکت کردم بدون خوردن شام رفتم بخوابم. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز پنجشنبه چهاردهم آذر☺️ روزچهاردهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز چهاردهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم باهمت 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.خانم افسرجوان جنگ نرم 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم قاسمي 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۱۴گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز چهاردهم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تمثیل هاے خدایے6⃣0⃣1⃣ گوشی همراه 📲 ⏮ در زمان های گذشته که گوشی 📱☎️ نبود. ↩️ یاد خداوند در زندگی
📚📋📚📋📚 هاے خدایے7⃣0⃣1⃣ 📝🖊📝🖊📝🖊 دانشجو، اول ترم از استاد چه سوالی می پرسه❓ 👨🎓 استاد آخر فصل به چه صورت از ما امتحان میگیری❓ استاد : خب هنوز که نرسیدیم پایان ترم. بذارین برسه👨⚖ نه استاد آخه میخوایم بدونیم سخت می گیری ❓سهل می گیری❓ 🌾🌱🌾🌱🌾 دنیا دار امتحانه🌏 آیا گاهی مارو امتحان می کنه یا همیشه در امتحان هستیم❓❓ سوال: امتحان چقدر فضای زندگی ما رو پر کرده❓❓ آیا هدف از خلقت ما امتحان بوده❓❓ خیر❎ بلکه هدف از زندگی ما امتحان شدنست . ¤<تا بیازماییم کدامتان بهترین عمل را انجام می دهید>¤ مفهوم امتحان الهی چیست❓❓ امتحانات الهی چگونه است❓ ✌️راه پیروزی بر امتحانات الهی چیست❓ آیا ما حس امتحان شدن داریم❓ یه نفر ،یه بازی طراحی می کنه، من یه جوری باید امتیاز بگیرم🌱 رفتی اردو، لنگه کفشت گم شده 👟 بر میگردی میگی خدا امتحانه؟ 😊 به دوستات جواب میدی اشکال نداره پیدا میشه☺️ میگن بابا، گم شده گم،. لبخند میزنی☺️ میگی حالا دیگه نهایتش جور میشه حل میشه کارم.✅ 📚🖍📚🖍📚 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
📚📋📚📋📚 #تمثیل هاے خدایے7⃣0⃣1⃣ 📝🖊📝🖊📝🖊 دانشجو، اول ترم از استاد چه سوالی می پرسه❓ 👨🎓 استاد آخر فصل
⛔️🚷🚫🚳📛 هاے خدایے8⃣0⃣1⃣ 🚫بر خی از علائم در تابلوها ↘️↘️ گاهی در سفر از مکان یا مسیرهایی که عبور می کنیم علائمی رو می بینیم بی آنکه کسی برایمان آن را توضیح دهد، مفهوم آن را میفهمیم ☑️.. و از خطر برخورد یا اجرای آن خود را مصون میداریم...⚠️ ♻️ به علائم توجّه کنید ➕ ریختن زباله بروی زمین ممنوع 🚯 مگه ریختن زباله هم خطر داره ⁉️ بله، سبب آلودگی محیط زیست میشه و انواع بیماری ها، هم اینکه زمانِ زیادی برا تجزیه شدن با خاک میبره، و برا نسل های آینده جایی برا زیستن نخواهد ماند❌ ♻️ بله، ببخشید نمیدونستم 😓 ..... ⬅️ ما باید آب رو هدر ندیم...🚱 این چرا⁉️ خطرش چیه ❓🤔 🌊 آب مایه ی حیات هست که اگه نباشد، دیگر رشد و نمو و زندگی به پایان میرسه،⛔️ پس در مصرف آن حتما حتما باید توجّه داشته باشیم.💯 🔰🔰 برخی فیلمها و عکسها هست که باید زیر 18 سال مشاهده نکنند... 🔞 چون تو روحیه، افکار تأثیر منفی دارد➖، و سبب ترس و استرس هم می شود😵 گوشی همراه 📲 و سیگار 🚬 در ایستگاه های پمپ بنزین نباید روشن باشند...🚫 چرا که سبب جرقه و آتش سوزی می شود🔥 عبور عابر پیاده ممنوع🚷 این دیگه چرا ؟؟ یعنی چی⁉️ 🤔 برخی بزرگ راه ها که خط کشی عابر پیاده ندارد، اگر عابر بخواهد سریع به سمت دیگر بره سبب تصادف میشود❎ در این زمان ها باید از پل تعبیه شده برا عابرین گذر کرد.✔️ 🌍🌎🌏 ⏪ تو دنیا هم، تابلویی خداوند برای ما قرار داده که اگر مراعاتش رو نکنیم، یه خطرِ خیلی بزرگتر تهدیدمان می کند❗️... ⤵️⤵️⤵️ ⏪ خداوند متعال در [سوره ی مبارکِ حجرات آیه ی«12»] فرموده: {یا أَیُّها ألَّذِینَ ءَامَنواْ أجْتَنِبُواْ کَثِیراً مِّنَ ألظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ ألظَّنِّ إِثْمٌ ، .........} 💢ای کسانی که ایمان آورده اید، از گمانِ فراوان بپرهیزید زیرا پاره،ای از گمان ها در حد گناه است، ....}💢 ♻️💢♻️💢♻️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‍ عشق بدون شناخت معنا ندارد.👌 شناخت میخواهدکه یکی روی مین بخوابد. 😰 سینه اش رابگذارد روی سیم خاردارتادیگران از روی بدن او ردشوند.😱 شوخی نیست تا درک نباشد 😐 نیتها پاک نمی شود.👌 🌷شهید همت🌷 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
📿 #نماز کسی حقیقیه که در #خلوت ها بیشتر رغبت نماز خوندن داشته باشه تا در جمع...! #عدم_ریاکاری ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش5 #قسمت_هشتادونهم عملیات خیبر را می گفت، در جزیره ی مجنون.تعدادشان سیزده نفر
#شهیدهمت به روایت همسرش5 #قسمت_نودم به من فقط گفت،مثل همیشه حلالم کن،ژیلا.خندید رفت🚶‍♂.دنبالش نرفتم. همان جا ایستادم نگاهش کردم.که چطور گردنش را راست گرفته بود و قدش از همیشه بلندتر به نظر می رسید.🙁که چطور داشت میرفت.که چطور داشت از دستم می رفت.و چقدر آن لباس سبز بش می آمد.از همان لحظه داشت دلم براش تنگ می شد.😔می خواستم بدوم بروم پیشش.نشد.نرفتم.نخواستم.به خودم می گفتم باز برمی گردد.مطمئنم.☹️یا اصلاً نمی روم بدرقه اش که برگردد،زود برگردد.هرچه منتظر روشن شدن ماشین🚙 شدم صدایی نیامد.بیست دقیقه‌ای حتی طول کشید.به خانم عبادیان گفتم بروم ببینم چی شده که ماشین راه نیفتاد.تا بلند شدم صدای ماشین آمد.در را باز کردم.سرما آمد زد توی صورتم.😞 ماشین راه افتاد.چشم هام پراز اشک شدند.😢به خودم دلداری دادم که برمی گردد.مثل همیشه برمی گردد.آن قدر نماز می خوانم،آن قدر دعا می کنم که برگردد. مگر جرأت دارد برنگردد؟تنها عملیاتی که #ابراهیم اصرار داشت نروم اصفهان، برخلاف گذشته،همین خیبر بود.بمباران💣 هم بیشتر از پیش شده بود.حتی خانه های نزدیک ما را زدند.اینبار همه به خانواده هاشان زنگ📞 می زدند،جز #ابراهیم.خیلی بم برخورد.بخصوص پیش بقیه ی خانم ها.همه ی شوهرها زنگ می زدند و احوال می پرسیدند،ولی #ابراهیم به روی مبارکش نمی آورد.😒😞 راوی:همسرشهید #شهیدمحمدابراهیم‌همت #ادامه_دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وششم #کرامات_و_معجزات_شهدا 📲شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش گوشی برداشت و گفت بله بف
🌹قسمت چهل وهفتم نیمه های شب بود جز یه دشت سبز هیچکس رو نمیدیدم. راه افتادم تا ببینم اینجایی که توشم کجاست. 😍وای خدایا چه درختهای قشنگی چه شکوفه های خوشگلی، إه اون سمت انگار یکی هستن صداشون زدم ببخشید آقا ❤️سرشونو برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت هست و بغل دستشم یه آقای هست که روی ویلچر هست. 🎙صدای اذان تو دشت پیچید... حاج ابراهیم : خواهر اذانه، یهو چشمام بازشد خدایا خواب بودم 😭گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا میومد کمکم میکرد. گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب من برای دیدار میام آسایشگاه. +باشه عزیزم روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و نارنجی سرکردم، سرراهم به پایگاه با زینب یه دسته گل خیلی خوشگل خریدم. 👥ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید، سوار شدیم ‌یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وهفتم #کرامات_و_معجزات_شهدا نیمه های شب بود جز یه دشت سبز هیچکس رو نمیدیدم. راه افتادم ت
🌹قسمت چهل وهشتم 🚶وارد آسایشگاه شدیم رئیس آسایشگاه اومد استقبالمون. اول یه توضیح در مورد جانبازان داد بعد وارد سالن شدیم. اتاق اول یه آقایی بود به نام مرتضی؛ آقامرتضی موج انفجار گرفته بود به قول معروف موجی بود. 😔یکی از بچه ها حواسش نبود کیفش افتاد زمین و صدای وحشتناکی بلند شد یهو آقامرتضی یاد جبهه افتاد از حرفاش معلوم شد فرمانده اش بود. 🍃حمید حمیدجان به گوشی مهدی جامونده حمید پرستوها بال پرشون شکسته حمید جان خط قیچی شده پرستوها افتادن دست لاشخورا 😭وای خدایا آقامرتضی فکرمیکرد جزیره مجنونه... 🏃یهو یکی از بچه ها بدو رفت پرستار صدا کرد، بهش آرامبخش زدن. اتاق دوم یه آقای بود به اسم عباس، عباس آقا از گردن قطع نخاع شده بود. تو همون اتاق یه آقای بود به اسم رضا قطع نخاع از کمر،تو ۱۷سالگی جانباز شده بود و ازدواج نکرده؛ فرمانده اش بود. 👌یه ذره برامون از جبهه و جنگ گفت. همزمان با اتمام حرفای حاج رضا تایم ما تموم شد ازشون خداحافظی کردیم. 🚗سوار ماشین شدیم، تو ماشین خوابم برد و... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز جمعه پانزدهم آذر☺️ روزپانزدهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌 🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀 🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتے امام زمان(عج)🌺 و هدیه به روح سردار خیبر 🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹 و به نیابت از همه ے 🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺 🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺 و به نیت حاجات عزیزان زیر مے باشد👌 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻 روز پانزدهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر است👌 گروه اول:گروه سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت ۱.خانم دلتنگ کربلایم حسین جان 🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸 گروه دوم:گروه سردار شهید حاج حسین خرازے ۱.آقاے راد 🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸 گروه سوم:گروه شهید ابراهیم هادی ۱.خانم احمدے 🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹 🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن هرکسی خوند به پی وی زیر همراه باکد و نام گروه ارسال کنند @deltange_hemmat68 مانند زیر کد ۱۵گروه شهید همت✅ نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز پانزدهم تلاوت شد👌👌 همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌 حاجت رواشید🙏 یازهرا(س)✋ ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌 التماس دعا👌 یازهرا(س) http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
⛔️🚷🚫🚳📛 #تمثیل هاے خدایے8⃣0⃣1⃣ 🚫بر خی از علائم در تابلوها ↘️↘️ گاهی در سفر از مکان یا مسیرها
🔥⚡️✨💥☄🔥 هاے خدایے9⃣0⃣1⃣ 📛وسایل خطرناک🔪 وسلامت بخش💉 🔹🔸🔷🔶 ♻️ دقت کردیده اید، وقتی در منزل 🏡 به فرزندان خود می خواهید نکته هایی در مورد وسایل خطرناک بگویید... سر به هواتر می شوند 🙃..... 🔺🔻🔺 وقتی آنها به دنبال وسایل خطرناک می روند🔪 ✔️ شما به هر ترفندی به آنها می فهمانید که این وسیله خطرناک است ❌.... 🔰🔰🔰 🔴 اما فرزندان شما متوجّه چنین خطری نیستند 🤓 تا اینکه آنها آسیب می بینند😫....!!! 🌀💠🌀💠🌀 🤒 یا زمانی هست برای رفع بیماری فرزند خود، به پزشک مراجعه می کنید...👨⚕ ⬅️ اما او از پزشک گریزان می شود❓ ⬅️ در صورتی که او نمی داند به نفع سلامتی اوست...✔️ 🔱🔰🔱🔰 💠 خداوند متعال در سوره ی مبارکِ بقره آیه ی «216» در مورد چنین افرادی می فرماید: [..... وَعَسَی أَنْ تَکْرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ و عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَأللّهُ یَعْلَمُ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونْ] [..... چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید و در آن خیر شما باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن نیست ، و خدا می داند و شما نمی دانید]. 🚯⚠️🚭⚠️🚱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥⚡️✨💥☄🔥 #تمثیل هاے خدایے9⃣0⃣1⃣ 📛وسایل خطرناک🔪 وسلامت بخش💉 🔹🔸🔷🔶 ♻️ دقت کردیده اید، وقتی در منز
🌼🔸🌼🔸🌼 هاے خدایے0⃣1⃣1⃣ 🌸🍃 ⤵️⤵️⤵️ 🌴درختی که محصولش بیشتر باشه و پربارتر ...↘️↘️ 🌸🔹شاخه هاش خمیده تره؛ 🌴 ی جورایی انگار داره تواضع می کنه💯✔️ 🌲امادرختی که محصولش کم باشه✨ 🌸🔹قامت شاخه هاش راست تره انگار تواضعش کمتره❎ 🌼💖🌼 حالا شما کدومشی❓ 😉 ✔️پر باری یا کم بار❓🤔 ⭕️🔹⭕️🔸⭕️🔹⭕️🔸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ👻👻 (قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آد
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ👻👻 (قسمت ۲) ◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. 👌 همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...😡😡😱 💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند.😰😰 💠زبانم سنگین و گویا لب‌هایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می‌خواست از این وضع رنج آور نجات می‌یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟😱😱 ✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آن‌ها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهره‌های ناپاک فرار کردند،😌😌 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آن‌ها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آن‌ها چهره‌ام باز و سبک شده، لب‌هایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم.☺️ 🌼 در این لحظه دست‌های آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم.😊 ✅انگار تمام دردها و رنج‌ها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچ‌گاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم ..😌 ✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را می‌دیدم و گفتارشان را می‌شنیدم. 😞 🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می‌خواهی؟ همه اطرافیانم را می‌شناسم جز تو.🤔 🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند.😥 ⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده‌ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می‌خواهی؟ 🤔😱 ♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند می‌زد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده‌ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته‌ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.🤫 🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. 😨😱 جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچ‌گونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازه‌ام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که این‌گونه شیون می‌کنند؟!😰 🔘 خواستم آن‌ها را به آرامش دعوت کنم، مگر می‌شد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمی‌خواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفته‌اید؟!😰 من اکنون پس از آن درد جان‌فرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کننده‌ای رسیده‌ام.🙂 🍂با شمایم آی! آیا صدایم را نمی‌شنوید؟ گریه‌تان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه می‌کنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید...😌 ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل وهشتم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚶وارد آسایشگاه شدیم رئیس آسایشگاه اومد استقبالمون. اول یه تو
🌹قسمت چهل ونهم 💫چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نزدیکم حاج ابراهیم همت و یه آقای که کنارش رو ویلچر بود نشسته. یهو ماشین از روی یه دست انداز پرید و من سرم خورد به شیشه ماشین😐 بعداز چند ثانیه که هوشیار شد‌م به طرف سمیه برگشتم و گفتم : سمیه کاغذو خودکار پیشت هست +آره 📃کاغذ و خودکار از سمیه گرفتم و خوابمو نوشتم دادم به پاسداری که همراهمون بود و گفتم بده به آقارضا همون جانباز سوم که قطع نخاع از کمر بود. 👌تو نامه ازشون خواسته بودم بامن تماس بگیرن. روزها از پس هم میگذشت، روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل شدن. 👤منم درگیر درس حوزه، بسیج و...بودم اما همچنان منتظر زنگ آقارضا بودم. 🍃شش ماه شد و الان دو هفته مونده سال ۹۰جاشو به سال ۹۱ بده. منم مثل هرسال امسال هم میرم جنوب 🤔اما همه فکرم درگیر اون جانباز بود و همچنان منتظر زنگش. ✅فردا باید بریم جنوب داستان زندگیمو شهدا نوشته بودن... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهل ونهم #کرامات_و_معجزات_شهدا 💫چشمام گرم شد انگار وارد یه دشت سرسبز شدم نزدیکم حاج ابراهیم
🌹قسمت پنجاه ❤️😍عاشق و طلائیه بودم 💫ورودی شلمچه کفشامو درآوردم و تا خود یادمان شهدا پیاده با کاروان رفتیم صدای مداحی هم با دلم بازی میکرد و اشکام جاری میشد. 🎙راوی شروع کرد روایتگری بچه ها این شلمچه باید بشناسید چندسال پیش یه کاروان از شهر...اومدن جنوب 👌تو این کاروان یه دختر خانمی بود که اصلا به شهدا معتقد نبود تو همین شلمچه شروع کرد ب مسخره کردن شهدا 😔اما شب که از شلمچه رفت نصف شب گریه و زاری که منو ببرید شلمچه راوی ها میگن اون خانم توسط حاج ابراهیم همت برگشت و الان یه خانم محجبه است و عاشق و دلداده ی شهدا شده -داستان من بود 😐 یکی از دخترای پشت سرمون: وای خوشبحالش المیرا فکرشو کن این دختره واقعا نظرکرده شهداست. 👥بچه ها حتی زینب و لیلا نمیدونستن چقدر من میترسم که پام بلرزه یا اینکه شهدا یه لحظه ولم کنن به حال خودم. 😔اگه حاج ابراهیم همت تنهام بذاره اگه بشم همون ترلان مست و غرق گناه چی؟ زینب: حنانه کجایی؟ پاشو بریم یه دور اطراف بزنیم نیم ساعت دیگه میخایم بریم طلائیه ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f