eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
349 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر ابراهیم
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 💟: @hemmat_hadi
✨امشب به صحرا بی ڪفنــــ ✨جسم شهیدان استــــ ✨شام غریبان استـــ ❣ 💠 : @hemmat_hadi
ای نگار با وفایمــ !  صبح زیبایټ بخیـر    با تـو تا اوج غزل پـر مےڪشم هر روز و شبـــ ای تو صبح با صفایمـــ ! "صبح زیبایټ بخیــر ... ❣ #صبحتانــ_شـهدایے❣ 💟 @hemmat_hadi
ابراهیم برای امر به معروف و نہی از منڪر ، از روش غیر مستقیم استفاده مے ڪرد و اتفاقاً بسیار اثرگذار بود. مثلاً برای جلوگیرۍ ازچشم چرانی اول جوانان را غیرتۍ مے ڪرد... #امر_بہ_معــروف 💟 @hemmat_hadi
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ‌‌‌ ✍آفتاب 21 بهمن ماه در فکه طلوع کرد از دیروز تا کنون، به نیروهای عراقی سلاح جدیدی اضافه شده است کانال شاهد آتشباران های بالگرد های عراقی است بچه ها چنان مقاومت کرده اند که حالا عراقی ها به زبان روان فارسی از آن ها می خواهند که تسلیم شوند حتی حرف از امان نامه می زنند اما مگر حضرت ابوالفضل در کربلا، تسلیم امان نامه واقعی شد که بچه های کانال کمیل هم در کربلای ایران، مفتون امان نامه های دروغین شوند؟ آن ها با هم هم پیمان شدند که مقاومت کنند و با تشنگی و گرسنگی و سختی های هوا بسازند و تسلیم دشمن نشوند درود بر رزمندگان دلیر ایرانی.. @hemmat_hadi 💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌸🍃 💟 شهید آوینی : ◁عقل معاش میگوید ڪه شب هنگام خفتن ست، اما عشق میگوید: ◁چگونه میتوان خفت وقتیڪه جهان ظلمتڪده کفر آبادیست ڪه درآن ◁احڪام حق مورد غفلت ست ... 🌷 @hemmat_hadi
✨﷽✨ 😍خاطـــرات طنز شهـــدا 🌷🍃بعد از داير شدن مجتمع هاے آموزشی رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل می پرداختيم. يڪی از روزهاے تابستان برای گرفتن امتحان ما را زير سايه درختے جمع ڪردند . 🌷🍃بعد از توزيع ورقه های امتحانے مشغول نوشتن شديم. خمپاره اندازهاے دشمن همزمان شروع ڪرده بودند. يڪ خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند. 🌷🍃 يڪ تركش افتاد روی ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند. ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت: [برگه من زخمے شده بايد تا فردا به او مرخصی بدهے !] همه خنديدند و شيطنت دشمن را به چيزے نگرفتند . 💠 @hemmat_hadi ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
⚠️قبل از خواب زمزمه ڪنیـم: 💎اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💎 ✨خـــــــدایـا : آخـــــر و عاقــبت مــــا را ختــــــم به خیـــــــــر ڪن... 🌷 شبتون شـــــهدایی 🌷 ♥ @hemmat_hadi
ای نگار با وفایـم!  صبح زیبایت بخیــــر    با تو تا اوج غزل پـر مےڪشم هر روز و شــــب ای تو صبح با صفایـم ! "صبح زیبایت بخیـــــر ... ❣ #صبحتان_شـهدایے ❣ 🌷 @hemmat_hadi
راوے: علی مقدم 🌷🍃محرم سال ۱۳۵۹اتفاق مهمی رخ داد. اصغر وصالی و علی قربانی با نیروهایشان از سرپل ذهاب به گیلان غرب آمدند. قرارشدبعدازشناسایی مواضع دشمن ازسمت شمال شهر عملیاتی آغاز شود. 🌷🍃آن ایام روزهای اول تشکیل گروه اندرزگو بود. قسمتی از مواضع دشمن شناسایی شده بود. شب عاشوراهمه بچه هادرمقر سپاه جمع شدند. عزاداری با شکوهی برگزار شد. 🌷🍃مداحی ابراهیم در آن جلسه را بسیاری از بچه ها به یاد دارند او با شور وحال عجیبی می خواند واصغروصالی میان دار عزادارها بود. روزعاشورا اصغربه همراه چند نفر از بچه ها برای شناسایی راهی منطقه «برافتاب» شد. حوالی ظهر خبر رسید آن ها با نیروهای کمین عراقی درگیر شده اند. بچه ها خودشان را رساندند نیروهای دشمن هم سریع عقب رفتند اما... 🌷🍃علی قربانی به شهادت رسید. به خاطر شدت جراحات امیدی هم به زنده ماندن اصغر نبود. اصغر وصالی را سریع به عقب انتقال دادیم ولی او هم به خیل شهدا پیوست. 📚کـتاب سـلام بر ابراهیم ص 98 💠گروه فرهنگی سلام بـر ابراهـیـم 💠 : @hemmat_hadi
✨﷽✨ 🔷 لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش 💠شهیدتورجی‌زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می‌کرد: 🌷🍃بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا ! این همه از حضرت زهرا «س» گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت؟ 🌷🍃شهید تورجی ‌زاده بلافاصله گفت: همین‌که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «ع» جان دادم برام کافیه... 🔷 خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها صفحه ۱۸۸ 💟 @hemmat_hadi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈