eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
405 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دید در معرض تهدید دل و دینش را  رفت با #مرگ خود احیا کند آیینش را رفت و حتی کسی از #جبهه نیاورد به شهر چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را #شهید_ابراهیم_هادی   💟 @hemmat_hadi
در سینه ام دوباره غمی جان گرفته است  #امشب دلم به یاد شهیدان🌷 گرفته است تا لحظه ای پیش دلم سردِ سرد💓 بود         اینک به یمُن یاد شما #جان گرفته است #شهید_گمنام #شبتون_شهدایی 💟 @hemmat_hadi
🌷 شهیدی که براتِ کربلا میدهد👇👇 💠هر وقت باز شد... 🌷دفعه آخر که داشت می‌رفت ازش پرسیدم: علیرضا جون کی بر می‌گردی مادر؟ 🌷صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پایین و گفت: هر وقت که باز شد! ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد… 🌷عملیات یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت اباالفضل(علیه السلام)؛ تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شد.. 🌷آخ مادر جون دلم هنوز می‌سوزه… شانزده سالش تازه تموم شده بود، شانزده سال هم طول کشید تا آوردنش درست ! وقتی برگشت، اولین کاروان زائران ایرانی رفتند ؛ آخه باز شده بود…. 👈این شهید بزرگوار به خیلی ها برات کربلا داده، اصلا او با من و شما در کربلا وعده کرده جالبه که در پایان آخرین نامه اش نوشته: @hemmat_hadi
🚨 #خبر_فوری ✅ #دعوتید 💐مراسم وداع با پیڪرهای مطهر دو شهیـد مدافـع حـرم ، امـروز (یڪشنبه) 🕓ساعتـــ ۱۶ در معـراج شهـدا 🕊شهیدان #سید_جلال_حبیب_الله_پور #سید_سجاد_خلیلی 💐دوستان خود را به مراسم شهیـد دعوت ڪنید 📍آدرس : ضلع جنوب پارک شهر انتهای خیابان بهشت کوچه معراج شهدا 🍃🌹🍃
. گفت عاشقی را چگونه یاد گرفته ای؟! گفتم : از آن شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش ، خریدار بود. . 💟 @hemmat_hadi
سلام بر ابراهیم
. گفت عاشقی را چگونه یاد گرفته ای؟! گفتم : از آن شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هو
. گفت عاشقی را چگونه یاد گرفته ای؟! گفتم : از آن شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش ، خریدار بود. . پ.ن : یک وقت های دیگر دل به هیچی بند نیست ... همه چیز و همه شخص در مقابل چشمانت به یک شکل رژه می روند ، طوری شبیه آیه کل من علیها فان ... چقدر خوبه که آدم ، دل بسته نباشد ... کاش واقعا ، دل بسته نباشیم ... کاش نَفس آدم ، قطعه ای بود در بدن ، تا جدایش کنیم و بیاندازیم در گوشه ی برای خود خاک بخورد ، نه اینکه در وجود مان ، روح مان را لِه کند ... . الهی قدرت مبارزه با خودمان را بده ..! . @hemmat_hadi
#ﺧﺎﺩم_اﻟﺸﻬﺪا یعنی: خودش راندیدن... سیمای نورانی تو؛ درجان می رود ای شهید🌷! #شهید_حجت_الله_رحیمی 🌹🍃 @hemmat_hadi
دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم؟؟؟؟ ما هم مثل تو شيداييم اما تو طعم #شيدايي را چشيدي؛ غرق شدي در #شهدا و شهدا چون #مرواريدي در برت گرفتند #عكست را بر ديوار دلمـ❤️ آويختم تا هيچ وقت فراموشت نكنم🚫؛ به تو مينگرم و #لبخندي كه هميشه بر صورتت نقش ميبست حالا كه در بهشتي #دعايم_كن #رفیق_شهیدم #شهید_عباس_دانشگر🌷 🌹🍃 @hemmat_hadi
 برایم #سخت است از آنان که ندیده ام سخن بگویم از آنان که #افتخاری در دل تاریخ اند. باید که #پلی زنم از درونم به معنای انسانیت من از #شهیدان فقط شنیده ام... حرف های من تازگی نخواهد داشت ولی #روح می گیرد از پر و بال این شهیدان🌷 اگر سرتاپای وجودم #بلرزد از یاد آوری #نامشان سزاست چرا که رهِ بی انتهای شهادت، مردانی بزرگ می طلبد و این عزیزان برایم مظهر واقعی #اخلاصند. 🌹🍃 @hemmat_hadi
🌷رفیقی ناب از جنس بچه که بودم همه میگفتن:"مشت آدما اندازه قلبشونه". مامانم میگفت:"  وسعت قلبشون اونقدر زیاده که قابل توصیف نیست". اون موقع با خودم فکر میکردم یعنی دست شهیدا باید چه اندازه ای باشه که به وسعت برسه؟! شاید اصلا حرفم خیلی خنده دار بود  اما قسمت جالب داستان اونجاست که فهمیدم بعضی شهیدا اصلا !!! وای خدا! یعنی وسعت قلبشون اونقدر که کار از دست و این چیزا گذشته؟!! واما شما ! بی آنکه بدانم،آرام آرام تمام ذهنم را تسخیر کردی و جای در قلبمـ باز کردی.در کوتاه زمانیکه حتی فکرش را هم نمیکردم ...! کاش پیشتر از این را به دیوار قلبم می آویختی. با شما بود که آموختم باید فاصله بین حروف #ع #ش #ق را بردارم تا حایلی نباشم بین عاشق و معشوق... بغضی درگلویم و غمی در قلبم نغمه ای بر لبم و عشقی در عملم ... نه،نه تو اشکی ، اشک چشمان گناه آلودمی! پاک کننده چشمانم. تو لبخندی،آری راز لبخندی!لبخندت بوی گل نرگسـ میدهد. چه زیباست وقتی نگاهم میکنی ... را ،از تهی دستی که هیچ ندارد جز آه دریغ مکن🚫 که نور عشق در چشمانت موج میزند👌. آسمان تاریک و غمگین قلبمـ را ستاره باش و نور افشانی کن .. 💟: @hemmat_hadi
شهید علمدار: هر وقت خواستید برای من کاری انجام دهید، 👈 #زیارت_عاشورا را بخوانید،سه بار هم در اول و آخر آن نام #مادرم حضرت #زهرا(س) را ببرید. #شهید_سیدمجتبی_علمدار #ذاکر_اهل_بیت 💟 @hemmat_hadi
🌷 💠فرار از اسارت در لحظه آزادى! 🔰بالاخره پس از کش و قوس های فراوان به همراه تعدادی دیگر از سوار اتوبوس ها🚌 شدیم و کاروان ما به سوی راه افتاد. چند ساعت بعد⏰، اتوبوس ها در مکانی بیابانی توقف کردند⛔️. در فاصله ی صد متری مان، اتاقکی قرار داشت که تعدادی نیروی در اطراف آن دیده می شد. هنوز نمى دانستیم کجا هستیم؟ و ما را کجا می بردند؟ 🔰اتوبوس ما🚎 جلوتر از سایر اتوبوس ها بود. ناگهان متوجه شدیم اتوبوس های پشت سرمان، یکی یکی در حال دور زدن هستند↪️. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده و چرا اتوبوس ها در حال هستند؟ دوباره چشمم👀 به امتداد جاده و آن اتاقک افتاد. یكى_دو نفر از که آن طرف اتاقک ایستاده بودند، شبیه ایرانیها بودند🇮🇷 و محاسن داشتند. خوب که دقت کردم، دریافتم بچه های . 🔰تا فهمیدم نزدیک ، ازخوشحالی فریاد کشیدم: 🗣"بچه ها! اینجا مرزه، اینجا مرز ایرانه، آنها ان!" به یکباره همه بچه ها هلهله و شادی کردند. اتوبوس ما هم مثل اتوبوس های دیگر شروع به دور زدن کرد↪️، به راننده و نگهبان های داخل اتوبوس گفتم: "پس چرا داریم می زنیم؟" یکی از آنها مرا هل داد و گفت: "به تو مربوط نیست🚫، برو سرجات بشین." 🔰گفتم: "بچه ها! دارن ما رو برمی گردونن. الله اکبر. " صدای الله اکبر بچه ها بلند شد. اسلحه ها را از دست سربازهای درآوردیم👊. جلوی راننده را گرفتیم و نگذاشتیم❌ اتوبوس را برگرداند. سپس در اتوبوس را بازکردیم و پایین پریدیم. داخل اتوبوس های دیگر هم شده بود. صدای فریادهای ما و درگیری مان با عراقی ها، باعث شد به هم بخورد. 🔰چند نفر از نیروهای دوان دوان خود را به ما رساندند. یکی از آنها گفت: "برادرا! قطع شده📛، زود فرار کنین و خودتون رو به اون طرف مرز ." همه، دوان دوان از دست عراقیها فرار کردیم و به طرف مرز دویدیم. جلوی خط مرزی، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی تجمع کرده بودند و هر كدام از ما را که به مرز مى رسیدیم، به زور از چنگ سربازان که مانع فرارمان به سمت خاک ایران می شدند، رها می کردند👊. دست ما را می گرفتند و به طرف خودشان می کشیدند. آنگاه نحیف و نیمه جان مان را بغل کرده و از کنار مرز دورمان می کردند. 🔰و به این ترتیب پس از سال های سال اسارت، سختی و رنج در سال ۱۳۶۹ طعم شیرین را چشیدیم و به میهن عزیزمان بازگشتیم. زنده باد آزادی…. راوی: 💟 @hadi_hemmat