eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
343 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
#زندگی_به_سبک_شهدا وقت #ناهار رفتم پشت یه تپه با تعــجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه‌ های نون رو از رو زمین بر می‌داره، تمیز می‌کنه و می‌خوره. اونقدر ناراحــت شدم که به جای سلام گفتم: داداش! تو فرمانده تیپ هستی ، این کارها چیه؟! مگه غــذا نیست؟! خودم دیدم دارن غذا پخش می‌کنند. کاظم گفت: اون غذا مال بسیجی ‌هاست... این نونارو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند . درست نیست اسراف کنیم.... #رفیق_شهید_من #شهید_کاظم_نجفی_رستگار ❤️ @hemmat_hadi
🔸هر کس که بیشتر #برای_خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود 🔹ما باید برای استقامت ساخته می شویم؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ? چون ما اگر #تحمّل نکنیم، باید میدان را خالی کنیم. #شهید_محمدابراهیم_همت🌷 ❤️ @hemmat_hadi
💟دوران نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود چون ورزش می کرد، صورتی بدون جوش داشت که برای خودش تعجب آور بود. 💟ولی همیشه قدبلندش را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش می نالید خدا را به خاطر داده هایش شاکر بود و از خدا می خواست انرژی جوانی اش در راه مثبت و مفید استفاده کند. ♦️نقل از: مادر شهید #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری ❤️ @hemmat_hadi
🔻رضا هادی برادر شهید ابراهیم هادی می‌گوید: 🌴دستگیری‌های ابراهیم بسیار معروف بود هیچ فرقی بین دوستانش نمی‌گذاشت. از هر مدلی دوست و رفیق داشت. طوری که برخی ایراد می‌گرفتند تو چرا با این آدم‌ها رفت و آمد می‌کنی 🌴خیلی‌ها را می‌شناختم که اهل هیچ چیز نبودند اما با رفتارهای ابراهیم  جذب شده بودند ابراهیم یک نظریه ای داشت می‌گفت: "این بچه ها را وارد هیئت و دستگاه امام_حسین بکنید آقا خودش دستشان را می‌گیرد" ابراهیم یک موتور گازی داشت که وقتی مشکلی پیش می آمد در سرمای هوا پیت‌های نفت را جابه‌جا می‌کرد می‌گفت: شما در ناز و نعمت زندگی‌ می‌کنید اما آنها سردشان می‌شود خیابان ۱۷ شهریور جوب‌های بزرگی داشت وقتی باران می‌گرفت سیل راه می‌افتاد کار ابراهیم بود که کنار جوب بایستد و #پیرزن و پیرمردهایی که گیر می‌کردند را کمک کند..." #شهید_ابراهیم_هادی🌷 #علمدار_کمیل ❤️ @hemmat_hadi
🔰گفتم: دارم از استرس میمیرم گفت: یک ذکر بهت میگم هر بار گیر کردی بگو؛ من خیلی قبولش دارم. گره یک کار منم همین باز کرد که خودش هم به سختی اجازه خروج گرفت 🔰گفتم: باشه داداش بگو گفت: تسبیــح داری ؟! گفتم: آره گفت: بگو الهی_بالرقیه سلام الله علیها حتماً سه ساله ارباب نظر می کنه منتظرتم 🔰قطع کردم چشمامو بستم شروع کردم الهی بالرقیه سلام الله علیها الهی بالرقیه سلام الله علیها ۱۰ تا نگفتم که یهو گفت: این پنج نفر آخرین لیسته. بقیه اش فردا 🔰تعجب کردم همینجور ذکر می گفتم که یهو اسمم رو خوند بغضم ترکید با گریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر شم وقتی حسین را دیدم گفتم درست شد اشک تو چشماش حلقه زد گفت الهی_بالرقیه (سلام الله علیها) #شهید_حسین‌_معزغلامی ❤️ @hemmat_hadi
#شـهید‌ابـوالفضـلی❤️ 🌴میگفت: (میخواهم جوری شهید شوم که نیاز به #کفن نداشته باشم) عاشق روضه #حضرت_عباس(ع) بود.. 🌴میگفت: (آدم تو خونش روضه بگیره، روضه عباس(ع) حتی اکر فقط #پنج_نفر شرکت کنند) روضه حضرت عباس(ع) دیوانه اش می کرد 🌴جورے التماس ڪرد ڪه در #محرم سال گذشته بعد از انفجار ماشینش در #حلب سوریه "بی دست" اربا اربا به شهادت رسید🌷...عاشقِ عباس باید هم کوه #غیرت باشد، باید فدایی زینب باشد، باید فانی در حسین باشد، شهیدِ ابالفضلی در محضر ارباب یاد ما هم باش. #شهید_روح‌_الله‌_قربانی ولادت:۱۳۶۸/۳/۱💗تـهران، دولاب شهادت:۱۳۹۴/۸/۱۳💔سوریه، حلب ❤️ @hemmat_hadi
#الگو_برداری_از_شهید 🔻عزتی ابدی و ماندنی 🔸شهید هادی یکی از این مردان پاکیزه شناخته شده چون از #نامحرم دوری کرد و پاکدامنی پیشه کرد 🔹و #خدا هم خوب پاداشی بهش داد هر چه گمنام تر کار کرد و از گناه دوری کرد خدا هم به وقتش، آن را برای مردم آشکارتر و پر رنگتر کرد، و عزتی ابدی و ماندنی، در دنیــا و آخرت نصیبش کرد. #شهید_ابراهیم_هادی ❤️ @hemmat_hadi
💢وقتی #شهید_مهدی_باکری #شهردار_ارومیه بود، یک شب باران🌧 شدیدی بارید. به طوری که #سیل جاری شد. ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد. 💢پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید، به کمک #مردم سیل زده شتافت. در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد، از #مردم #کمک میخواست‌... 💢تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود #آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول #کمک به او شد. کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به #مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: #خدا عوضت بده #مادر، خیر ببینی. 💢نمیدانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از #غیرت و #شرف شما یادبگیره. #آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت راست میگی #مادر، کاش یاد میگرفت.... #شهید_مهدی_باکری 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
#شهید_احمد_الیاسی #شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴ #حین آزادسازی نبل و الزهرا ✍ #همرزم_شهید 🌷 آقا #احمد بسیار در جبهه سوریه فعال بود، خستگی ناپذیر بود، از جون و دل برای #اهلبیت مایه میذاشت؛ 🌷یک روز خسته و کوفته بودیم و همه رزمندگان در حال #استراحت بودند که در حال خستگی شدید همه مان، ماشین تسلیحات امد که در همین زمان #شهید_احمد بلند شد و دونه دونه مهمات رو پیاده کرد. #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌺 🌷اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از #خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل #شهید_هادی». 🌷شاید بسیاری از خوبان تهران روز #قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. 🌷شما می دانید که آقای #دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را #نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!» 🌷ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با #اعتقاد گفته اند. 🎤 #استاد_پناهیان #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🌷فرقي نميكند كجا هستي فرقي نميكند نژادت چيست يا چند #سال داري... اگر براي #شهادت #آماده شده باشي خواهي ديد كه بالهايت هركجاي اين كره ي #خاكي كه هستي تورا به #مقصد ميرساند... 🌷راهِ شهــادت باز است.... چه در ســوريه باشي چه در پشت #جبهه و يا حتي در #شهر خودت اگر گرفتارِ يار شده باشي شايد #خيابان منتهي به #خانه ات #مسير مقصدت باشد... كسي چه ميداند #اربابت كجا تورا در #آغوش ميكشد... 🌷براي رسيدن به مقصد در طي مسير #عاشق باش... براي مقصدت #عاشقانه بجنگ... #شهید_امیر_سیاوشی🌷 #شهید_محمدحسین_حدادیان🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌺🍃🌺 💢یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع #خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم: فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید ؟ 💢 #لبخند ملیحی زد و رفت نشست. میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه. چند روزی #تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم، یک لحظه متوجه شدم #سایه ای از جلوی چشمام رد شد، وسوسه شدم و سایه رو #تعقیب کردم ببینم چکار میکنه 💢دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول #نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم و دویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپارن 💢گفتم: شما #فرماندهی این کارا #وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. ایشون جواب دادن کاری که واسه #رضای_خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده 💢من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. 💢از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری.. #شهید_حجت_باقری🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
#در_پی_شهدا #خواب دیده بود، شب وفات #حضرت_ام_البنین(س) ، دست راستش را توی دست حضرت ابالفضل گذاشته اند. توی میدان مین، رسیدم بالای سرش. #همان_دست از مچ قطع شده بود. ✨قبلا گفته بود به آقای باقرزاده بگویید یک نفر پیدا کند بگذارد جای من ۱۰ الی ۱۵ روز دیگر می روم آمد نشست روی صندلی کمیته مفقودین بی مقدمه، صاف و صریح گفت و رفت. ✨دو هفته بعد، توی خاک عراق، توی #تفحص برون مرزی، توی یک میدان مین فوق العاده شلوغ و خطرناک، تک و تنها رفت #پی_شهدا? #شهید_مجید_پازوکی🌷 #تفحص_کننده_شهدا ❤️ @hemmat_hadi
🍃❣🍃❣🍃 🌷خانواده #شهید مغنیه به یک #مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه #الغبیری بود. 🌷همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت #حضرت_رسول_ص دور هم جمع بودند. از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه #صحبتی_کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه #برنامه هایی دارند . 🌷همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به #جهاد_مغنیه... جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!... 🌷همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! 🌷وسط #خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید. درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای #تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، #شهادت بود. 🔺به روایت #مادربزرگ_شهید #شهید_جهاد_مغنیه 🌷 #شهید_مدافع_حرم #شهید_شاخص_سال۹۸ ❤️ @hemmat_hadi
#لبیک_یا_زینب ‌‌‌‌‌ راوی: #همسر_شهید ‌‌ 🌷روز خواستگاری درمورد #درسم پرسید و اینڪه دوست‌دارم چه رشته‌ای را ادامه بدهم؟ خودش حقوق میخواند گرایش ثبتی... گفتم: میخواهم علوم‌ سیاسی بخوانم. 🌷پرسید: #جناحی ڪه عمل نمیڪنی؟ گفتم:یعنی چه؟ گفت:یعنی به سمت گروه خاصی بروی... گفتم:نه اصلاً ادامه داد ڪه دوست‌دارم همسرم #ولایی و رهبری باشد 🌷این حرفش خیلی به من برخورد! قبلا برای آقاسیدعلی نامه نوشته بودم و ایشان هم جواب نامه را با یڪ #چفیه برایم فرستاده بودن 🌷جعبه رو درآوردم و گفتم این هدیه از طرف مقام‌رهبریست! من مریدِ رهبرم ‌‌ ‌‌#شهید_رضا_حاجی_زاده 🌷 ‌‌#شهید_مدافع_حرم ‌ ‌❤️ @hemmat_hadi
🌷با #عصای زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا ابرام چی شده؟ اگه کاری داری بگو من انجام میدم. 🌷گفت: نه، کار خودمه. بعد به چند اتاق رفت و امضاء گرفت. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود؛ پرسیدم: این برگه چی بود. چرا اینقد خودت رو #اذیت کردی؟! 🌷گفت ی بنده خدا دوسال معلم بوده اما هنوز مشکل #استخدام داره کار او را انجام دادم. پرسیدم از بچه های جبهه است؟ گفت فکر نمی کنم اما از من خواست براش این کارو انجام بدم.من هم دیدم این کار از من ساخته است برای همین امدم. 🌷بعد ادامه داد آدم #هرکاری که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصا این مردم خوبی که داریم. هرکاری که از ما ساخته است باید برایشان انجام دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرمودند مردم #ولی_نعمت ما هستند.... #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
#همسفرانه 💗|• 💖لحظه‌ای که سر سفره #عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به #شهادت می‌رسد ولی، به خودم می‌گفتم هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. با آنکه خیلی‌ها برگشتند به من گفتند چهره داماد چقدر به #شهدا می‌خورد. 💖ما زندگی‌مان را ساده شروع کردیم. هر دو #عقیده داشتیم هرچه مهریه کمتر باشد ثواب آن بیشتر است و با اشتیاق، هر دو دوست داشتیم به نیت 14 معصوم 14 سکه باشد. #شهید_حسین_هریری🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
‌ 🔷️تا اندکی دلش میگرفت میرفت سراغ تلفن. میگفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم #آرام نمیشوم. 🔸برای پسرش دلتنگی میکرد و هر بار تماس میگرفت میپرسید سید محمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟! ‌ 🔹اما با تمام #دلبستگی هایش خداحافظی کرد. داوطلب شد و رفت. به دوستش گفت میدانم اینبار دیگر شهید میشوم. در خواب دیدم که از اسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه میکنم. زن و فرزندم را به خدا میسپارم... ‌ #شهید_سید_رضا_طاهر #شهید_مدافع_حرم ❤️𓽤️ @hemmat_hadi
🍃🌹🍃🌹 ❣هر وقت #حاجی از منطقه به منزل می آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی بسیجی #نماز_میخوند ❣یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگه چقد پیش مایی که به محض اومدنت، نماز میخونی ؟! نگاهم کرد و یه لبخند زد و گفت: هر بار که تورو میبینم احساس میکنم باید دو رکعت #نماز_شکر بخونم راوی:همسرشهید #شهید_محمدابرهیم_همت🌹 #ایام_ولادت ❤️ @hemmat_hadi
✍ #خاطرات 🍃در ایام #زلزله_رودبار که محمودرضا کودکى٩ ساله بود، پس از وقوع زلزله که سازمان هاى امدادى شروع به جمع آورى کمک هاى مردمى کردند به خانه آمد و گفت: مادر میخواهم به زلزله زدگان کمک کنم. ☘گفتم پسرم آفرین کار خوبى میکنى بگذار شب پدرت بیاید خانه از او #پول میگیریم، میبرى تحویل میدى. محمودرضا گفت نه مادر الان وضعیت آنها خیلى #اضطرارى است و تاشب دیر میشود من میخواهم از #وسایل_خانه چیزى بدهم. 🌿وقتى شب پدرش به خانه آمد جریان را گفتم که هزینه اى را کمک کند اما محمودرضا پول را نگرفت و گفت من ظهر کمک کردم خودم. 🍀بعد از چند سال متوجه شدیم #پتوى نو اما قدیمى که در خانه داشتیم را برداشته وبه محل جمع آورى تحویل داده است. #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌸🍃🌸 ابراهیم به تنها چیزی که فکر نمی کرد #مادیات بود. می گفت روزی را خدا می رساند. #برکت پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد. #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
#کمک_به_نیازمندان ❣آقارضا خیلی مهربون و دلسوز بود.🍃 همیشه به فکر #نیازمندان بود و دوست داشت به طرق مختلف کمک کنه. ❣بعد مأموریت اولش که از سوریه برگشته بود، به من گفت: خانم، دوست دارم هفته ای یه بار، یه غذای درست و حسابی بگیریم و بریم #خونه_نیازمندی. ❣باهم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم.🌺 براشون یه مقدار پول هم بذاریم. «چه خوب میشه که شهدا رو الگوی خودمون قرار بدیم.» #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
خاطرات شهید 🌷 🌷داشتیم برای #عملیات آماده می شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توی چادر تا نمـــاز بخونیم و حرکت کنیم 🌷منطقه شناسایی شده بود و بمباران? شروع شد توی #چادر مشغول نماز خواندن بودیم که دو سه تا راکت افتاد کنار چادر ما برادری که درحال تشهد بود یهو به #سجده رفت وهمانطور ماند... 🌷دیدم از کنار پیشانی اش رگه خونی بیرون زد یاد ضربت خوردن #حضرت_علی(ع) افتادم این بچه ها به آقای خودشان اقتدا کردند حتی #شهادتشان هم علی گونه بود... #شهید_یوسف_شریف ❤️ @hemmat_hadi
#زیباترین_شهادت🌷 🌺ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی که ⇜دست احدی بهت نرسه ⇜کسی تو رو #نشناسه 🌾خودت باشی و آقا، #مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره این #خوشگلترین_شهادته 🔸تو پلاکت را دادی که گمنام شوی 🔹من دویدم که نامدار شوم 🌾حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام_تو در دل تمام انسان‌ها #شهید_ابراهیم_هادی ❤️ @hemmat_hadi
#عاشقانه_‌شهدا روزی که #مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید. گفتم: نه ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد... مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمدو چهار روز بعد #ابراهیم آمد... بدون اینکه سراغ بچه برود آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمی‌پرسی گفت:‌ تا خیالم از #تو راحت نشود نه! وقتی به خانه می‌آمد دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم همه کارها را #خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد. #سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود. #شهید_محمدابراهیم_همت ❤️ @hemmat_hadi