eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
354 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌺🍃 🍃🌸● شخصی در خیابان زیبا زندگی میکرد که معتاد بود. بخاطر اعتیاد، خانواده اش را خیلی اذیت می کرد. ابراهیم برای اینکه او ترک کند خیلی تلاش کرد، اما به هر حال موفق نشد. ●🍃🌺 بعد با او صحبت کرد و گفت: چرا خانواده ات را اذیت می کنی؟ او گفت: دست خودم نیست. من هفته ای فلان قدر پول برای مواد احتیاج دارم. اگر داشته باشم کاری به اونها ندارم. 🍃🌺● ابراهیم یک سال پول مواد این شخص را داد، به شرطی که این مرد خانواده اش را اذیت نکند!! یک سال خانواده و بستگان او در آرامش بودند. ●🍃🌺 بعد هم ابراهیم شهید شد. آنجا بود که این شخص معتاد، این ماجرا را برای ما تعریف کرد. او هم مدتی بعد از ابراهیم از دنیا رفت. 📚کتاب سلام بر ابراهیم2 ❤️ @hemmat_hadi
🍃❤️🍃💚 📖 سردار شهید امام رضایی 🌷 🌷 🔸🔻 در روزهای اول ازدواج، همسرم ماجرای عجیبی را ڪه برای یڪی از دوستان نزدیڪش اتفاق افتاده بود برایم این چنین نقل ڪرد: یڪی از دوستانم را ڪه قبلا با هم همڪلاس بودیم و مدتی از او بی خبر بودم در روز جمعه ای در محل برگزاری نماز جمعه شیراز ملاقات ڪردم. 🔻🔹چون تا حدودی در جریان مشڪلاتش در خصوص ازدواجش بودم، از او در این خصوص سئوال ڪردم ڪه با چشم گریان ماجرا را این چنین برایم بیان ڪرد. 🔸🔻وقتي از سوی خانواده تحت فشار قرار گرفتم تا علی رغم میل باطنی از بین چند خواستگاری ڪه داشتم یڪی را انتخاب ڪنم. از آنها اجازه گرفتم ڪه ابتدا به زیارت امام رضا(ع) مشرف بشوم و بعداً تصمیم بگیرم. 🔹🔻روز اول ڪه به پابوس آقا مشرف شدم خیلی بی تابی ڪردم و از آقا امام رضا (ع) تقاضای یاری ڪردم . 🔸🔻همان شب بود ڪه خواب ديدم در گلزار شهداء شهر شیراز بالای سر مزار شهیدی بنام -ڪوچڪ-موسوی ایستاده ام . ندایی به من می گفت آن جوانی ڪه مقابل قبر شهيد نشسته همان فرد مورد نظر برای ازدواج با شماست. 🔹🔻از سفر ڪه برگشتم چند روز بعد به گلزار شهداء رفتم. برایم خیلی عجیب بود همه چیز مثل خوابی بود ڪه دیده بودم و جوانی هم آنجا نشسته بود. 🔸🔻برای اینڪه مطمئن شوم از او سؤال ڪردم ساعت چند است، وقتی خواست جواب بدهد، چهره اش را دیدم ،خودش بود. 🔻🔹در فڪر بودم که این ماجرا چطور ادامه پیدا خواهد ڪرد، ڪه ناگهان خانمی دستش را روی شانه ام گذاشت بعد از سلام و احوال پرسی از مجرد بودنم سئوال ڪرد و هنگامی ڪه مطمئن شد مجرد هستم آدرس گرفت تا برای پسرش (همان جوان) به خواستگاری بیایید و من هم آدرس دادم و چند روز بعد آمدند و بدون هیچ مشکلی ازدواج ڪردیم. 🔸🔻نڪته جالب اینکه گفت: اگر یادت باشد من خیلی علاقه داشتم اسم همسرم رضا باشد و همين طور هم شد. ✍ نقل از: سید محمد بنی هاشمی  📎منبع: سایت شهدای فارس ❤️ @hemmat_hadi
🌺 رو همیشه شمرده شمرده و می خوندبهمون می گفت: اشکال کار ما اینه که برای وقت می ذاریم، جز برای 🔸🌺نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم کردیم اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده، فقط خود 🍃❤️🍃 ❤️ @hemmat_hadi
🌟✨ساده نگذر از کنار پوتینهای که پاهایشان را برای جا گذاشتند ... ! 💢تا پای ⇜به کوچه و خیابان ⇜به شهر، روستا ⇜و خانه‌های ماباز نگردد 🌹 🌺 ❤️ @hemmat_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽انتشار برای اولین بار 📖قرآئت قرآن و همزمان بغل گرفتن بچه اش🍃❤️🍃 علی هم چه خوابی رفته🍃🌺🍃 ❤️ @hemmat_hadi
💕 🍃💞🍃هیچ گاه برای خودش چیزی نمی گرفت. تمام ها و حتی کفش? را من برای ایشون میگرفتم. 🍃💞🍃برای اینکه منو خوشحال کنن یک تکه برای خودشون میگرفتن. چون میدونست از این کار خیلی خوشحال میشدم حتی بیشتر از چیزهایی که برای من میگرفت. 🍃💞🍃تو نشد من چیزی بخوام و ایشون بگه نه البته هیچگاه چیزی که در ایشون نبود را طلب نمیکردم. 🍃🌹🌷 ❤️ @hemmat_hadi
✨↫دوباره دلتنگی💔 ✨↫دوباره ✨↫دوباره آه 🌾میترسم آخرحاجت خودرا نگیرم ✨ ناکام و از ره مانده در بستر ✨ آه ای !! هردم به یادت!! 🔹تا کِی بسازیم و بسوزیم آخر این‌سان 🔸چون شمع جامانده به 🌾نگاه کنید به حال ما 🍃شما رو به خاک جبهه‌ها 🍃ان‌شاءالله ماهم بریم🕊 مثل 🍃🌹🌹 🥀 🌙 ❤️ @hemmat_hadi
🌱 می آید مرا جان می دهد 🌸شعرهایم، بوی باران می دهد 𑨵بحـ می آید تازه تر از بوی گل🔆 🌸رو نمایی می کنم از روی گل🌷 🌱صبح ها، سرشار است 🌸جاده های عشق♥️ را پیمودن است 🌺 ❤️ @hemmat_hadi
◀ نباید مدیونش بشیم! 🍂همیشه یک تسبیح گِلی دستش بود. بهش گفتم: آقا محسن، هی با این چی میگی لب می جنبونی⁉️ 🍂به خودم میگفتم اگه به من بود، این سی و سه تا را ظرف دو دقیقه قِرش می دادم و می رفت؛ نیست که این همه مشغولش شده است. 🍂 -دارم برای زمین ذکر می گم! تا دید نزدیک است چشمانم از حدقه بزند بیرون گفت: روی این زمین ، راه می ریم نباید مدیونش بشیم! ❤️ @hemmat_hadi
🔰خواب شهیدحاج همت که تعبیرشد 🔹حاج ابراهیم همت، محسن را خواست و به او گفت: محسن، تو به می‌رسی، محسن كه كمی جا خورده بود گفت: چطور مگه حاجی⁉️ حاج همت ادامه داد: من ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول اسيرت می‌كنن و بعد از اينكه و شكنجه‌ات دادن و تو خواسته‌های اونها رو برآورده نكردی، تو رو تيرباران می‌كنند و به شهادت می‌رسی 🔸سه روز بعد خواب تعبير شد، در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲ و در آزاد سازی ، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه به كمين منافقين خورد، پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به رسيدند ❤️ @hemmat_hadi
🌿🌻🌿🌻 حال غریبے دارم واز داغ لبریزم محتاج تغییر هوایے در خودم هستم... ای شهید اے ڪہ مرا خوانده اے راه نشانم بده.... 💟 ❤️ @hemmat_hadi 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
خداوند؛ هر دو را به شهید سلیمانی🌷 داد به هر دو "حُسنیَین" رسید ⇜هم پیروز میدان منطقه بود ⇜هم شد .... ❤️ @hemmat_hadi