eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
409 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔اسیر زمان شده ایم! مرکب از افق می آید... تا سوار خویش را به سفر ببرد.👌 💥اما واماندگان وادی حیرانی هنوز بین عقلـــ و عشقــــ❤️! جامانده اند. اگر زمان نشوی🚫! زمانِ ات فرا خواهد رسید! به یقین.... @hemmat_hadi🌷
🌷 🔸↫یازدهم مرداد ماه بود که بعد از خوردن ، نزدیک‌های صبح به او خبر دادند تعدادی از نیروها در کمین ،گرفتار شده و تعدادی مجروح و یک نفر هم شهید🌷 شده است... 🔹↫برای کمک و برگردوندن مجروحین و ، به همراه فرمانده به منطقه رفتند و در آنجا بعد از درگیری ، از ناحیه سینه و پهلو با قناسه مجروح💥 می شود. 🔸↫رضا از شدت داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینه‌اش بود، آسمونی🕊 می شود... 🔹↫به خانواده‌اش گفته بود «من نمیشم⛔️، پیکرم برمیگرده و به نزد شما میام» 🔸اری! در یازده مرداد سال ۹۲ همزمان با با زبون روزه به آرزوی همیشگےاش🕊 رسید... مزارش در است. 💟 🌹🍃 @hemmat_hadi
🌷 💠"محسن" یک آتش به‌اختیار تام بود 🔰همسر شهید حججی درباره که از اسارت او منتشر شد، گفت: این عکس نشان‌دهنده حق و باطل بود، من بعد از نگاه کردن با دقت به عکس یک لحظه حس نکردم که محسن است، را در وجود او دیدم حس کردم که ملعون اسیر دست آقامحسن است. قطعاً از بغض و کینه است که چاقو کنار او گذاشته‌اند. 🔰 من همه چیز در چهره او دیدم جز اما خستگی را حس کردم، مشخص بود ایشان تا لحظه‌ای که به اسارت درآمده از خودش دفاع می‌کرده است چون او خشک بود، اما استوار بودن هم در نگاه او بود، کم نیاورده بود. 🔰محسن یک آتش به‌اختیار تام بود، این آتش به‌اختیار را سال‌ها قبل در مؤسسه نشان داد، اگر همه این‌گونه باشیم همه چیز خیلی قشنگ پیش می‌رود و همه ، یکی یکی ساخته می‌شوند✅. 🔰«همسرم رفت که بگه تنها نیست؛ رفت که بگه هنوزم مردان خدایی هستند؛ اگه کسی خواست اشکی واسه همسرم بریزه به اشکش بده‌؛ واسه ✓حضرت زینب (س) و ✓امام حسین (ع) گریه کنه... همه زیر لب فقط بگید امان از (س) راهشو ادامه بدید؛ دعا کنید خدا به منم صبر بده؛ التماس دعا 🌹 @hemmat_hadi
🔹همیشه می‌گفت بچه‌های مردم را ببینید. می‌شوند و به من می‌گفت: نگذاشتید من بروم و این گونه شد. من می‌گفتم: هر بار که تو می‌روی من تمام بدنم می‌لرزد می‌گفت: مادر این اندازه نشوید چرا که خواب دیدم نوری آمد و رفت و (عج) به من گفت چرا نرفتی و از قافله عقب ماندی؟» 🔸از زمانی که به رفتیم به من می‌گفت: رضایت بدهید من به ایران🇮 بروم. هر بار این حرف را می‌زد و من نمی‌دادم✘شب خوابی می‌دید و روز بعد برای من تعریف می‌کرد که مثلاً خواب (ره) را دیدم که در کلاسی به ما درس می‌دادند. 🔹از کودکی این گونه بود. دو پسر دیگر من یکی در و دیگری نزد من است اما به پای نمی‌رسند. رضا خیلی پاک بود، خیلی حرام و حلال را مراعات می‌کرد رضا طور دیگری بود. یک شب خواب دیدم به من خبر دادند رضا را آورده‌اند ❤️ @hemmat_hadi
از قافله های جاماندیم رفتند رفیقان و چه ماندیم افسوس که در دلتنگی مجروح شدیم دنیا ماندیم کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi