eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
341 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
همه با هم را جشن بگیریم ❤️ بخوانید 👇 💠حرکتی ماندگار از به نقل از ⚜ایشان هر ساله به جای عید نوروز، را جشن میگرفتند و سفره ای رنگین در کنار پهن میکردند و از مهمانان پذیرایی میکردند. ⚜اعتقاد داشتند که عید عید غدیر است و سرمای کینه را با بهار ولایت پشت سر گذاشتیم... 💠 بود و همه خاله ها و دایی ها خونه پدربزرگ جمع شده بودیم... دایی تازه نامزد کرده بود... بعد از ناهار دیدم دایی و همسرشون رفتن بیرون. ⚜وقتی اومدن تو اتاق روی میز یه چیزایی میچیدن که برای ما ها خیلی جلب توجه میکرد.. ⚜یکم که گذشت،متوجه شدیم به مناسبت عید غدیر برامون جشن گرفته وبه تک تک خواهر ها و خواهر زاده ها هدیه داده بود واقعا کننده بود.. ⚜اولین باری بود که تو عید غدیر از غیر عیدی میگرفتم.دایی خیلی به عید غدیر زیاد می کردند و همیشه میگفتن که عید مسلمین ،عید غدیره.. 🌷 🌹 @hemmat_hadi
در عید غدیــــر و عید مولا عید شه دین ؛ امیــــر دلـــ❤ــها #تبریک صمیمانه ی ما به محبوبترین #سیـــــد دنیا آقا سید علی امام خامنه ای عزیز #عید_ولایت جد مطهرتان بر شما مبارک ❤️ @hemmat_hadi
🌷 💠▫️شب بود.از مراسم که برگشتیم به سید و رفقا گفتم امشبو بیاند منزل ما ... اونشب هم کسی منزلمون نبود 💠▫️خیلی خسته شده بودیم هیئت و کار توی انرژی برامون نزاشته بود.به محض اینکه به خونه رسیدیم خیلی سریع خوابمون برد 💠▫️ساعت سه یا چهار احساس کردم یه صدایی از راهرو میاد,ترسیدم !!! خیلی رفتم تا ببینم صدای چیه 💠▫️با تعجب دیدم ,مشغول خوندن نـمـــاز .به حالش خیلی خوردم سید اونروز از همه ما خسته تر بود. کار و مداحی و رمقی براش نزاشته بود 💠▫️اما براش صفایی داشت که حاضر نبود به این راحتی ها از دستش بده اون هم در ... 💠▫️گاهی که با دوستان دور هم جمع می شدیم و صحبتمون درباره ی مسائل زندگی و دنیا می شد با ناراحتی می گفت : اگه این دوستان بخونند اصلا این حرف ها رو بیان نمی کنند. 💠▫️ باعث میشه قدر و منزلت خودشون رو متوجه بشوند. ❣ ✍ از کتاب : علـمــــدار 🌹 @hemmat_hadi
🍃❤️🍃💚 📖 سردار شهید امام رضایی 🌷 🌷 🔸🔻 در روزهای اول ازدواج، همسرم ماجرای عجیبی را ڪه برای یڪی از دوستان نزدیڪش اتفاق افتاده بود برایم این چنین نقل ڪرد: یڪی از دوستانم را ڪه قبلا با هم همڪلاس بودیم و مدتی از او بی خبر بودم در روز جمعه ای در محل برگزاری نماز جمعه شیراز ملاقات ڪردم. 🔻🔹چون تا حدودی در جریان مشڪلاتش در خصوص ازدواجش بودم، از او در این خصوص سئوال ڪردم ڪه با چشم گریان ماجرا را این چنین برایم بیان ڪرد. 🔸🔻وقتي از سوی خانواده تحت فشار قرار گرفتم تا علی رغم میل باطنی از بین چند خواستگاری ڪه داشتم یڪی را انتخاب ڪنم. از آنها اجازه گرفتم ڪه ابتدا به زیارت امام رضا(ع) مشرف بشوم و بعداً تصمیم بگیرم. 🔹🔻روز اول ڪه به پابوس آقا مشرف شدم خیلی بی تابی ڪردم و از آقا امام رضا (ع) تقاضای یاری ڪردم . 🔸🔻همان شب بود ڪه خواب ديدم در گلزار شهداء شهر شیراز بالای سر مزار شهیدی بنام -ڪوچڪ-موسوی ایستاده ام . ندایی به من می گفت آن جوانی ڪه مقابل قبر شهيد نشسته همان فرد مورد نظر برای ازدواج با شماست. 🔹🔻از سفر ڪه برگشتم چند روز بعد به گلزار شهداء رفتم. برایم خیلی عجیب بود همه چیز مثل خوابی بود ڪه دیده بودم و جوانی هم آنجا نشسته بود. 🔸🔻برای اینڪه مطمئن شوم از او سؤال ڪردم ساعت چند است، وقتی خواست جواب بدهد، چهره اش را دیدم ،خودش بود. 🔻🔹در فڪر بودم که این ماجرا چطور ادامه پیدا خواهد ڪرد، ڪه ناگهان خانمی دستش را روی شانه ام گذاشت بعد از سلام و احوال پرسی از مجرد بودنم سئوال ڪرد و هنگامی ڪه مطمئن شد مجرد هستم آدرس گرفت تا برای پسرش (همان جوان) به خواستگاری بیایید و من هم آدرس دادم و چند روز بعد آمدند و بدون هیچ مشکلی ازدواج ڪردیم. 🔸🔻نڪته جالب اینکه گفت: اگر یادت باشد من خیلی علاقه داشتم اسم همسرم رضا باشد و همين طور هم شد. ✍ نقل از: سید محمد بنی هاشمی  📎منبع: سایت شهدای فارس ❤️ @hemmat_hadi
آقا روح‌الله همیشه از که مادرش به مناسبت عید غدیر میگرفت و میداد، با شور و حال خاصی تعریف میکرد . هر سال غدیر مقید بود به خاله و دایی‌هایش که بودند سر بزند و یا تلفن کند و عید را به آنها تبریک بگوید... بخشی از کتاب دلتنگ نباش : آقاروح‌‌الله گفت: خیلی قدر رو بدون؛ ما هم تا قبل از فوت مامانم، مثل شما بودیم . همه با هم دور یه جمع میشدیم . با اینکه مامانم، بزرگ فامیل نبود، همیشه همه رو جمع میکرد دور هم . زینب با به حرف‌‌هایش گوش میداد . چون مامانم بود، همیشه عید غدیر غذا درست میکرد، همه رو دعوت میکرد . عید غدیر همیشه داشتیم . همه خونۀ ما جمع میشدن . مامانم میگفت: عید غدیر داره به دیگران غذا بدی . کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi