eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
409 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
عرفان حقیقی در #جبهه ها ست لاجرم عارف حقیقی راباید درجبهه ها یافت عارف آن است که از قید #جان گذرد وکیست عارف تر از #شهید وشهید است🌷 که روی عارفان کذایی را سیاه می کند وآبروی #عرفان را باز می خرد #شهید_حمید_باکری ❤️ @hemmat_hadi
🌷 💠▫️اختصاصى مسئولين! 💠▫️به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هر دویمان بود. من توی بودم. خانه ما جایی بود که باید بیست دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. 💠▫️حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: فاطمه با ماشین راه بیا! می گفتم: من که از بسیج حقوق نمی گیرم؛ فکر کن روزی به من حقوق می دهی. این یک تومان را بگذار به حساب ماشین. 💠▫️می گفت: ما نباید باعث شویم مردم به و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی دهد کسی به او بزند. ما هم ناسلامتی انسان عاقليم ديگر. نيستيم⁉️ راوى: همسر فرمانده شهید جاويدالاثر 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🌷 💠نحوه ی شهادت ❤️✨ این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم عبور میکردیم و میرفتیم طرف و طرف هدفهایی که مشخص شده بود. ❤️✨بیشتر این نیروها را باید در شب اول وارد میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش میشد و بخشی هم اول تاریکی شب که این بخش آخر باید با هلیکوپترها هلیبرد میشدند. ❤️✨آن پل باید گرفته میشد تا نتوانند وارد جزیره بشوند سریع به هدف هایش رسید و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم گفت دستش است. گفت: «اگر میخواهید بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.» ❤️✨با حمید تماس گرفتم گفتم آماده باشد برای بعدی. خبر رسید با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم تا وضع سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها. ❤️✨مجبور شدیم برویم طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح، که جنگ توی جزیره ها شروع شد. ❤️✨روز اول پاتک آنها شکست خورد دنیای آتش روی متمرکز بود و ما دست بسته و تنها جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم تانک قرار میگرفت. ❤️✨نزدیک صبح هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش . که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، 🕊 💟: @hemmat_hadi🌷
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمید یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی فوت کرد. وی تا پایان دوره منوسطه تحصیل کرد و موفق به اخذ #دیپلم شد. 🗓سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد💍 که ثمره آن یک #پسر و یک #دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران🇮🇷، همگام و همراه با برادر بزرگوارش #مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه #ششم_اسفند سال ۱۳۶۲ با سمت معاون لشکر ۳۱ عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به #شهادت رسید🌷 💢اما تاکنون اثری از #پیکر مطهر ایشان به دست نیامده است #شهید_حمید_باکری #سالروز_شهادت 💟 @hemmat_hadi