eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
342 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
#یاد_یاران 💠 زود می آمد و دیر میرفت 📌خاطره ای از #شهید_علی_صیادشیرازی🌷 👆عکس باز شود 🌹 @hemmat_hadi
🌷چون بشنوی صلای #مـؤذن، #شتــاب ڪــن ڪز بارگاه قدس ندا می دهد #نمــاز ... #شهید_علی_صیادشیرازی🌹 #التماس_دعـا🍃 ❤️🍃 @hemmat_hadi
‍ ‍ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ❤️ ✍هر چی از پشت در آشپزخونه خواهش کردم، فایده نداشت. درو بسته بود و میگفت: چیزی نیست. الان تموم میشه. وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخونه رو مرتب کرده، کف آشپزخونه رو شسته، ظرفهارو چیده سر جاشون، روی اجاق گاز و تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل. گفتم: با این کارا منو خجالت زده میکنی. گفت: فقط خواستم کمکی کرده باشم. 💐 📚خدا میخواست زنده بمانی، ص۷ •┈••✾🔷🍃🌸🍃🔷✾••┈• 🌸 @hemmat_hadi 🌸 •┈••✾🔷🍃🌸🍃🔷✾••┈•
شیوه #همسرداری شهدا زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر بودند، یكیشون گفت: منزل جناب سرهنگ_شیرازی همین جاست دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده گفت: جناب سرهنگ براتون #پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم هنوز فكر می كردم خبر_شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق در آن نامه نوشته بود: 'برای #تشكر از زحمت های تو، همیشه دعات می كنم' از #خوشحالی اشك توی چشمام جمع شد. #شهید_علی_صیادشیرازی ❤️👉 @hemmat_hadi
⚜اکثـر رزمنـده‌هـا در جماعت ظهرو عصـرو مغرب وعشاء شرکت میکنند. ولی تعـداد شرکت کنندگان در نـمـاز جمـاعت کم است ⚜ به من گفت: به همـه اعلام کن فردا قـبل در حسینیه حـاضر بـاشنـد. صبح همه درحسینیـه حـاضر شدند شهیدصیـاد بلنـد شد وگفت: برادران، شما به دستور من که یک کوچک جبهه اسلام هستم قبل اذان صبح? درحسینیه حاضرشدید.ولی به امر که هرروز صبح با صدای اذان شمارا به میخواند، توجه نمیکنید 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
شیوه شهدا زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر بودند، یكیشون گفت: منزل جناب سرهنگ_شیرازی همین جاست دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده گفت: جناب سرهنگ براتون فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم هنوز فكر می كردم خبر_شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق در آن نامه نوشته بود: 'برای از زحمت های تو، همیشه دعات می كنم' از اشك توی چشمام جمع شد. ❤️👉 @hemmat_hadi