eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
409 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠✨د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . 💠▫️بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. 💠✨پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . 💠▫️بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . 💠✨جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونیدیا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. 💠▫️دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. 💠✨نمی‌دانم بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . 💠▫️انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : 🔗از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... 💠✨سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... 📚برشی از کتاب قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) ❤️ @hemmat_hadi
✍مادر شهید محمدخانی ✨نوروز ۹۲ همه ی خانواده به اتفاق #محمدحسین عازم سفر حج عمره شدیم. یک شب وقتی برای نماز جماعت مغرب وعشابه #مسجدالنبی رفتیم قرار گذاشتیم بعد از نماز در صحن مسجد النبی یکدیگر را ببینیم. همه کنار نزدیکترین دیوار به بقیع کنار هم نشستیم. طوری که شرطه ها به ما شک نکنند و ما را بلند نکنند ✨محمدحسین حال خوشی داشت شروع کرد به خواندن #روضه_مادر روضه آتش و میخ و #درودیوار و ما آرام گریه میکردیم که شرطه ها متوجه ما نشوند. وقتی به ما نزدیک میشدند محمد حسین صدایش را پایین می آورد و وقتی از ما فاصله میگرفتند بلند روضه می خواند ✨ #فاطمیه از راه می رسد ومن جای خالیت را بیشتر حس میکنم و چقدر دلم هوای #روضه خواندنت را می کند #حاج_عمار #شهید_محمدحسین_محمدخانی #فاطمیه 💟 @hemmat_hadi
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریست‌ها👹 بایستند 💥اما رد خشونت جایی وسط همین #پایتخت امن غرب آسیا سربرآورد؛ ⇜تهران #خیابان_پاسداران، گلستان هفتم، مقابل منزل نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی. 🔹منزل جدید #محمدحسین تا خانه پدری‌اش فاصله چندانی ندارد. حالا او در حیاط امامزاده علی‌اکبر(علیه‌السلام) چیذر آرمیده است. 🔸همانجایی که سال‌ها توفیق #خادمی‌اش را داشت و اینک خود زیارتگاه عاشقانـ❤️ و دلسوختگان شده است. #شهید_محمدحسین_حدادیان #سالروز_شهادت 💟 @hemmat_hadi
سلام بر ابراهیم
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریست‌ها👹 بایستند 💥اما رد خشونت جا
🌷 ❤️✨محمدحسین خیلی دوران دفاع مقدس را می‌خورد. با غبطه می‌گفت: ‌ای کاش من هم در بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید ❤️✨یکی از برنامه‌های همیشگی‌اش زیارت و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر دوستان شهید حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت. ❤️✨ارتباط خاصی با داشت و همیشه کلام شهدا را نصب‌العین خودش قرار می‌داد محمد بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به برود. ❤️✨یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت می‌کنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به (ع) می‌گویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی‌ من به فدایت، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو همان که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است همه عالم محضر خداست. ❤️✨گفت: وقتی راضی هستی یعنی همه راضی‌اند. عاشقانه تلاش کرد برای رفتن، اعزام‌ها خیلی راحت نبود. یک روز -صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر ساکش را بسته و می‌خواهد برود ❤️✨رفتم و گفتم: می‌روی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس با هم بیندازیم. عکس‌ها را که انداختیم، و راهی‌اش کردم. وقتی رفت گفتم با برمی‌گردد اما مصلحت خدا بر این بود که برگردد. ❤️✨وقتی از آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و بیشتر شده بود می‌گفت: مامان نمی‌دانید چه خبر است؟ خدا نکند آن که در سوریه ایجاد شده در ایران پیاده شود. می‌گفت: تا زنده‌ایم است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند 💟 @hemmat_hadi
🔹علاقه خاصی به اهل‌بیت خصوصا #حضرت_ابوالفضل(ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل(ع)🌷 وِردِ زبانش بود... 🔸محمدحسین واقعاً #مظلوم بود. 2 ساله بود که از روی رختخواب? افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد. وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمی‌کرد و صدایش درنمی‌آمد 🔹در اتاق عمل,زبان #محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد? خیلی مظلوم بود و در درد? کشیدن خیلی طاقت داشت. 🔸علاقه خاصی به #ائمه و امامان و اهل‌بیت بخصوص "حضرت ابوالفضل(ع)" داشت، برای من جالب بود وقتی عکس‌ها? و فیلم‌های مُحرمش را نگاه می‌کردم، #محرم سال‌های قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت 🔹و همین محرمی که در #سوریه بود تی‌شرت و سربندی که به همه آنها داده بودند, روی همه تیشرت‌ها و سربندها نوشته بود « #یا_حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی و سربند «یا ابوالفضل(ع)» به محمدحسین افتاده بود. راوی: مادرشهید #شهید_محمدحسین_میردوستی ❤️ @hemmat_hadi
وقتی گرفت و خدمت سربازی‌اش را گذراند,دانشگاه هم قبول شد. اما نرفت و با برادرش محمدقاسم به عضویت یگان درآمدند. 🔆در دوره قاسم یک خطایی می‌کند و برای تنیبه به او می‌گویند: از بالای این بلندی به پایین غلت بزن، برادرش قاسم می‌گوید همینطور که می‌زدم وقتی به پایین رسیدم پشت من خورد به پشت یک پاسدار دیگری، بلند شدم تا ببینم چه کسی است که او را کرده اند، 🔆 یکدفعه برگشتم دیدم است گفتم مگر تو را هم تنبیه کردند گفت: نه من را تنبیه نکردند دیدم تو را تنبیه کردند نیاوردم من هم با تو غلت زدم. کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi