eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
345 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃چشم های تو میزبان آفتاب صبح سبز باغ 🍃❤️هاست و واژه واژه کتاب تو، کلید قفل های ماست 🍃❤️آن چشم هایی که من از تو مشاهده میکنم، پلی به سمت خداست... ✨ ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌼🍃 🌼🍃باور کنند یا نه من ، تو را از عمق جان باور دارم!!!  🌼🍃دوباره در ابتدای راه... از این نقطه ی آغاز... نگاهم را به مرامت دوخته ام! تویی که از بهشت خدا هوای زمین را داری.. 🌼🍃سلام! سلام بر تو ای ابراهیم صدایم را داری؟ دوباره آمده ام تا مثل همیشه چون کوه پشت سرم باشی. 🌼🍃ای صلابتت زبان زد همه ی گوهر شناسان قرن زندگیم! 🌼🍃ای ابراهیم! آنقدر می خواهم به هوای تو سر به هوا شوم که چون تویی بپرم تا هوای خدا 🌼🍃ای ابراهیم.. هوایم را داری؟ سلام بر تو ای شهید زنده ی قرن! ❤️ @hemmat_hadi
✨❤️✨ ✨خاطرات_شهدا ✨ 💕دو رفیق  💕دو شهید.... 🔹همه جا شده بودن به باهم بودن تو حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و دوباره برمیگشتن پیشه هم 🔸خبر علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم 🔹 اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه 🔸بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی همونجوری که های های میریخت گفت: زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شده اونا محاله از هم جدا بشن 🔹عهد بستن آخه مادر... عهد بستن که بدون هم پیشه نرن.... 🔸مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی شده بود خیره مونده بود.... 🥀 شادی روحشان ❤️ @hemmat_hadi
پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله: هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد ، او در بهشت با من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد، در آتش است مَن أحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتي فَهُوَ فِي الجَنَّةِ مَعي، ومَن أبغَضَها فَهُوَ فِي النّارِ إرشادالقلوب صفحه 294 💐 ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر شما مبارک باد💐 ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌸🍃 🌺حضرت علي مي فرمايد: «هر کس قلبش و اعمالش را از غير خدا پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت.» 🍀 همچنین عرفاي بزرگ در سرتاسر جملاتشان به اين نکته اشاره ميکنند که: «اگر کاري براي خدا بود ارزشمند ميشود. يا اينكه هر نَفَسي که انسان در دنيا براي غير خدا کشيده باشد در آخرت به ضررش تمام ميشود.» 💐از ويژگيهاي ابراهيم اين بود که معمولا کسي از کارهايش مطلع نميشد. بجز کساني که همراهش بودند و خودشان کارهايش را مشاهده ميكردند. 🌷 اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهايش حرفي نميزد. هميشه هم اين نکته را اشاره ميکرد که: کاري كه براي رضاي خداست، گفتن ندارد. يا مشکل کارهاي ما اين است که براي رضاي همه کار ميکنيم، به جز خدا. 📚سلام بر ابراهیم۱ ❤️ @hemmat_hadi
🌺امام روح الله(ره): 🌸اگر روزی باید باشد، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز "ولادت با سعادت فاطمه زهرا(س)"‼️ مبارک𓬨🌸✨ ❤️ @hemmat_hadi
🌷باور کن ، دوستت دارد ! همین که بر ایســتاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده اند همین که هایت روان میشود ، یعنی نگاهت میکنند ... همین که دست میگذاری بر ، یعنـی دستت را گرفته اند ... همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند ... همین که قول مردانه میدهی ، یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند ... باور کن ، دوستت دارد ! که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه‌ ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری.... ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌼🍃 🌹 چمران اینگونه بود.... 🍃🌻همسر شهید چمران:چمران وقتی یتیمخانه ای را در لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش میگوید ما از این به بعد غذایی را میخوریم که این یتیم ها میخورند. 🍃🌻همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود. 🍃🌻مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟  🍃🌻گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است... 🍃🌻یاد و نامش جاودان و پر رهرو باد ❤️ @hemmat_hadi
بسم الرب شهدا و الصدیقین ✨شوخ طبعی.....فاتحه مع الصلوات بچه ها در میدان مین قرار گرفته بودند و اگر قدم از قدم برمی داشتند، پودر می شدند. یکی از بچه ها آهسته به برادری که نزدیکش بود، چیزی گفت که خنده اش گرفت. بقیه با کنجکاوی و ناباوری دنبال علت بودند که یک نفر بلند گفت: «برادر! برای سلامتی خودتون فاتحه مع الصلوات» بچه ها نمی دانستند در آن شرایط بخندند یا گریه کنند. با زبان بی زبانی می خواستند بگویند: آخه بابا ترسی، لرزی، مرگی، دلهره ای، انگار نه انگار که داخل تله افتاده بودند. خیال می کردند در زمین سیب زمینی قرار گرفته اند. 📚کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) 💠زندگی شهدایی ↶ 💠 http://eitaa.com/joinchat/1435435010C1570151a0a
🍃❤️🍃🍃 💌✨ ✨🍃اگرما را کنار نگذاریم کارهایےڪہ انجام میدهیم هیچ نخواهدداشت، چرا؟ 🍃✨چون ڪارمان درجهت خدا نیست و ماخودمان را میکنیم. 📚به روایت همت ص۱۸۲ ❤️ @hemmat_hadi
💠 💌✨ زندگی با ایشان ، راحتی نبود ! سخت بود ، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی ڪرد ڪه در خانه ڪنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت ڪمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما آرامش می داد ! مهربانی اش ، ایمان اش و قدرشناسی اش ! 💌✨ یڪ روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا ڪرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا چرا این طوری ڪرده ای ؟ رفت طرف آشپزخانه . 💌✨گفت : به خاطر خــدا و برای ڪمڪ به شما ! رفت توی آشپزخانه و وضو گرفت و بعد هم شروع ڪرد به جمع و جور ڪردن ! 💌رفتم ڪه نگذارم ، در را رویم بست و گفت : خانم ! بروید بیرون ! مزاحم نشوید ! پشت در التماس می ڪردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! 💌✨من نارحت می شوم ! خجالت می ڪشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! 💌✨آشپزخانه را مرتب ڪرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب ڪرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی گل شده بود . 🌷 شهید صیاد شیرازی 💟 @hadi_hemmat
🖼 کار قشنگیه! 🌹 شادی روح این شهید عزیز صلوات