#دلنوشتهــــ
#گمنام
پسرفاطمه دلم برایت تنگ است
چقدر غریبه ای ، نمیشناسمت ...
بار گناهان مرا له کرده است و نمیگذارد جلوی پایت کمر راست کنم ...
دلم برای خودم که نه
بلکه برای تو میسوزد که هی میبینی مرا و هی درون خودت میریزی اینهمه غم را ...
غم غریبی
غم گناهان
غم ...
ای کاش مرا میزدی
دلم برای سیلی ات تنگ شده است
میدانم آقا دلت نمی آید مرا بزنی ...
دلت نمی آید
دلت نمی آید
از همین دلم میسوزد
که چگونه ما دلمان می آید مقابل روی تو گناه کنیم و تو یک گوشه بنشینی و فقط اشک بریزی و مرا نگاه کنی ...
آقاجان من هنوز بزرگ نشده ام
گناهان نگذاشتند من رشد کنم
گناهان نگذاشتند تورا ببینم ...
هعی...
کارم شده بشینم و بنویسم از اینهمه دلتنگی و غربت و بدبختی ام ...
خیلی ساده دارد عمرمان میگذرد اما هیچ
دوست دارم با تو صادق باشم
میگویم #اللهمالرزقناتوفیقشهادت
اما برای شوق دیدن تو نیست
برای رهایی از دنیاست
برای فرار از تکلیف است
اخلاص در قلبم گم شده است و فقط نمای زیبایی گرفته ام که آنهم به هیچی بند است ...
براستی که باریشمان
داریم ریشه ات را میزنیم آقا
ظاهرمان ظاهرا شبیح شهداست اما قلبمان چه ؟! بوی تورا میدهد ؟!
ای کاش زلزله ای بیاید در وجودم
و مرا زیر و رو کند و بسازد ...
شرمنده ام آقاجان
از این همه شرمندگی
میدانم تو مرا به جهنم نمیبری
اما مرا از این جهنم وجودم نجات بده
مگر بالاتر از این وضع ما جهنمی هست؟!
هستیم و میدانیم تو هستی ولی خواسته و ناخواسته تورا از خودمان دور میکنیم ...
آقاجان
بگیر از من
آنچه میگیرد
تورا از من ...
✍ #دلنوشتــــــه
گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟
گفتم : تا منظورت چه باشد ...
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت...
گفت: جرزنی بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...
گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آری ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آری ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...
گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...
گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی دوستان شهیدمان
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...
یاد شهدای عزیز خانلری ، جودکی، قربانی، بخشی ، رحماندوست ، مهدوی؛ حسینی و .... بخیر شادی روحشان صلوات
#دلنوشته🌸🌸🌸
مگر نمی گویند #شهدا_زنده_اند؟
زنده ها #میبینند و #میشنوند!!
زنده ها #جواب میدهند!
من با #ابراهیم_هادی کار دارم!
ابراهیم #موبایل نداشت اما #بی_سیم داشت!
ابراهیم جان!
اگر صدای مرا می شنوی #سلام
ابراهیم جان اگر صدای مرا می شنوی کمک!
من و بچه ها گیر افتادیم در #تله_دشمن!
تلفن همراه من کار نمی کند، بدرد نمی خورد، هر چه گشتم برنامه بی سیم نداشت تا با شما تماس بگیرم.
گفتم می خواهم با بی سیم شما #تماس بگیرم
بعضی ها گفتن اندرویدهای شما را چه به بی سیم شهدا!
#دلم_گرفت ابراهیم جان!
ولی من همچنان دارم تلاش می کنم تا با #گوشی_اندروید صدایم را به شما برسانم...
ابراهیم جان: اگر صدای من را می شنوی ما گیر افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوش شما رساندن که دخترهای از #هیکل تو خوش شان آمد، از فردایش با لباس های گشاد #تمرین_کشتی می رفتی؟
تا #چشم_و_دل دختری را آب نکنی!
اینجا کشتی می گیرند تا #دیده_شوند....
لاک میزنند تا #دیده_شوند
تو حتما راهش را بلدی #ابراهیم_جان که به این پیچ ها خندیدی
و دنیا را پیچاندی!
و ما را در پیچ دنیا #سر_گیجه گرفتیم
ابراهیم جان:
اگر صدای من را می شنوی دوباره #اذان_بگو تا ما هم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند راه را پیدا کنیم
راه را #گم کرده ایم که به عشق سیب زمینی های سرخ کرده ی مک دونالد آنقدر ذوق زده شدیم و پای کوبی کردیم
تا آقا گفت: لطفا متانتتان را حفظ کنید!!!
ابراهیم جان
اگر از جبهه برگشتی کمی از آن #غیرت_های_بسیجی_ها برایمان سوغات بیاور؛
تا ما هم مثل شما #حرف_امامان را زمین نگذاریم
ابراهیم جان زمین هم دیگر صفای ندارد ای کاش ما هم #آسمانی می شدیم... دعا کن که شاید ما هم #آسمانی شدیم...
دیگر حرفی ندارم!!
#نڴــــاهـت را قاب مۍگیـــرم🌹😍
در پس آن #لبـــخند معصوم ڪه بہ من
شور و نشــــاط زندگۍ مۍبخشد😍
#دلنوشته 😢
🌺🌺🌺