.
یکی از دوستان نویسندهام یک داستانی مینوشت که شخصیتهاش به سبک لاتی حرف میزدند.
بعد توی پروسه نوشتن داستانش با ما هم لاتی حرف میزد 😁😅
.
#دنیای_نویسندگی
.
برای خودمم پیش اومده، یکبار که داشتم صحنهی ترسناکی را مینوشتم و خیلی غرق در داستان شدهبودم، یکنفر خیلی عادی و طبیعی صدام کرد ولی من با جیغ بلند از جام پریدم 😃😂
.
#دنیای_نویسندگی
.
یه بارم یه سیال ذهن نوشتم سر کلاس داستان نویسی اینقدر تو ذهن و خاطراتم چرخیده بودم و خاطره فوت پدربزرگم زنده شده بود که سرکلاس موقع خوندش بی اراده زدم زیر گریه و...
.
#دنیای_نویسندگی
.
آخر یه داستان که نوشته بودم یه پسری بعد ۲۵ سال برادرش و همبازیشو میبینه
اونقدر تحت تاثیر بودم و جفتشونو دوست داشتم
اشک میریختم و مینوشتم😅
.
#دنیای_نویسندگی