eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
564 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
198 ویدیو
100 فایل
اولویتم فعالیت در مجازی است فعلاً
مشاهده در ایتا
دانلود
وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُ‌وا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ‌ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند، و می‌گفتند: «او واقعاً دیوانه‌ای است.» و حال آنکه [قرآن‌] جز تذکری برای جهانیان نیست. @herfeyedastan
📌کانال حرفه‌هنر به روال عادی برمی‌گردد. گروه طراحان قلم درحال آماده‌شدن برای رویداد قضیه هستند. منم ثبت‌نام کردم ✌️
. قسمت سوم اینبار ۱۵ کیلو وزن کم نکردم این تجربه‌ها به مرور برای خودم به‌دست آمده البته مطالعه جانبی هم کمک کرده. زمانی که در بسیج دانشجویی بودم جزوه‌هایی در مورد گروه‌های خطرآفرین خواندم. من اسمش را اینجا "خطرآفرین" می‌گذارم چون می‌تواند به جسم و روح صدمه بزند. گروه‌ها همان‌قدر که حامی هستند امکان دارد که خطرآفرین باشند مخصوصا اگر رهبران یا مدیران گروه فاقد تجربه و حسّ همدلی باشند. همه افراد در گروه تلاش می‌کنند خودشان را پایبند و موافق به گروه نشان دهند البته این نقابی است که می‌زنند و ممکن است خارج از آن سیستم و در درونشان به آن سیستم نادرست معتقد نباشد و حتی منتقد باشد زیرا منفعتشان در این است. گروه خطرآفرین، به همه‌چیز و همه‌کس مشکوک است مثلا در مورد همین گروهی که می‌خواهم آن را ترک کنم، مسئله کوچکی که بزرگ شد این بود: عوامل گروه چند روزی واقعاً زحمت کشیده‌بودند برای کار ثبت در یک سایت که باتوجه به ضعف اینترنت و سایر مسائل واقعا کار سختی بود. من کارم را برای آن گروه زود انجام دادم و مشغول انبوه کارهای خودم شدم. یک روز دیدم یکی از دوستان نوشته‌است که نفر آخر است و این کار تمام شده. من از روی خیرخواهی ریپلای کردم و و نوشتم. و واقعا قصدم تقدیر و تشکر و خسته نباشید بود. اما در نتیجه چه شد؟ 😐 هم برای آن همکار سوتفاهم شد و هم برای عوامل آن مجموعه و طوری جواب دادند که انگار دارم مسخره‌شان می‌کنم🙄 البته چنین سوبرداشت‌هایی قبلا و مکرراً بوده پس این زنگ‌ها را فراموش نکنید. در مقایسه با گروه معیوب یا خطرآفرین که سالها پیش تجربه‌اش را داشتم دقیقا همین اتفاق افتاد: من طرفدار بعضی از کتاب‌ها و نگرش‌ها در مورد زنان هستم و آن همکارمان که همسن هستیم نگرش دیگری دارند. یکبار بدون قصد تحقیر کسی روز جهانی زن را در گروه ایشان تبریک گفتم و از زنان موفق نوشتم. واکنش‌ ایشان این بود که من را حذف کردند 😐 پس در گروه‌های این‌چنینی سوء‌تفاهم و سوء‌برداشت بیشتر از همدلی و خیرخواهی‌است. و یک نکته که یادتان بماند و در تله‌اش نمانید: اگر آن‌ها طوری فضا را فراهم می‌کنند که انگار همه‌شان مثل هم هستند و شما متفاوت هستید، مطمئن باشید اصلاً این‌طور نیست. آن‌ها شاید درون‌شان پر از کینه‌ها و اختلاف‌های حل نشده است که نه جرات بروز و حل کردنش را دارند و نه توان ترک کردن یا طرد‌شدن از آن گروه را دارند. . بسّه یا ادامه بدم؟ ☺️
قسمت چهارم مدیری که از بچه‌های بالا وحشت داشت این دفعه عنوان را عوض کردم در واقع ادامه همان روایت "اینبار ۱۵ کیلو وزن کم نکردم" است عنوان "مدیری که از بچه‌های بالا وحشت داشت" مربوط به مطلبی است که چندسال پیش در پلتفرم دیگری نوشته‌ام. بله درست حدس زدید. برای همان مدیر جوان که حالا مدیرکل نیست. این آقا من را کلافه کرده‌بود از بس که با اضطراب از بچه‌های بالا حرف می‌زد. به‌نظرم این همه اضطراب و آشفته‌حالی لازم نبود. من در جواب ایشان خیلی معمولی می‌گفتم: "خیلی طبیعیه، همه جا میان" اما ایشان کلاً استرس و اضطرابش خیلی زیاد بود که به تعاملش با هنرمندان ضربه می‌زد. به‌نظرم چیزی در مدیران ناموفق مشترک است: اضطراب بالا و عدم کنترل آن در مورد آن مدیر خیلی جوان و عوامل طرح، به‌نظر می‌رسد همان مسائل یا شبیه به آن وجود دارد. مثلاً من به‌عنوان نویسنده، برایم کار و فعالیت مهم است، این برایم مسئله نیست که کدام سازمان و جناح و حزب یا مدیری باشد. هرکدام که تمایل به همکاری و ظرفیت تعامل را دارد، می‌پذیرم. از آنجا که عوامل این طرح ناراحت بودند بابت گفتن من به نهادشان 😐 برایشان رزومه‌ام را فرستادم تا مطمئن شوند که نویسنده و هنرمند مستقلم و جائی استخدام نیستم. من "زهرا ملک‌ثابت" غرق در رشد فردی ‌ام و درتلاش برای پیشرفت خودم و اطرافیانم هستم 😇 اما درنهایت بعد از حدود ده ، دوازده ساعت پیام دادند در گروه که ما همان وقت گروه را رصد کردیم و دیدیم. حالا رزومه‌ها را پاک می‌کنیم و خانم ملک‌ثابت نباید بدون هماهنگی ما رزومه‌ می‌گذاشتند. اما یک وجود دارد👀 به‌تجربه فهمیده‌ام از کسانی که اینقدر ترس و اضطراب دارند باید دوری کرد. جائی که زیاد حرف‌زده می‌شود در مورد و باید گریخت. از آنهایی که "فیل می‌شکافند😄" و "اتم هوا می‌کنند😂" باید هزاران متر دور شد. آمدیم و از شانس گند ما در صدو‌بیست سالگی‌شان وقتی روی بستر درحال جان‌دادن به مرگ طبیعی هستند، خدای نکرده و زبانم لال یک تار مو از سرشان کم شد، آنوقت چه کسی پاسخگوست؟ 🤣