❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #هفتاد_هشت
سمانه که آن همه وقت بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیده بود باید از کمیل تشکر کند ،این فرصت را طلایی دانست.
ــ خیلی ممنون
ــ بابت چی؟
سمانه نمی دانست چه بگوید،بگوید یه خاطر دعوا یا بخاطر دفاع کردنش یا بخاطر مشت زدن تو صورت کوروش،آنقدر حرص خورد که دوبار بدون فکر کردن حرفس زده،با استیصال به کمیل نگاه کرد،از وقتی که کیل به او پیشنهاد ازدواج داد بود،برایش سخت بود که با او صحبت کند و همه وقت هول میکرد.
به کمیل نگاه کرد و دعا می کرد که منظورش را از چشمانش بخواند،کمیل نگاه کوتاهی به چشمانش می اندازد و با لحنی دلنشین گفت:
ــ تشکر لازم نیست وظیفمه،اینقدر بی غیرتم که ببینم یکی داره به ناموسم تهمت بزنه و ساکت باشم؟
و چه می دانشت که با این جمله ی کوتاهش چه بلایی بر سر قلبی که عشق به تازگی در آن جوانه زده،چه آورد.
*
سمانه تشکری کرد و چایی را از دست محمد گرفت.
محمد روبه رویش روی صندلی نشست و گفت:
ــ چی شده که سمانه خانم یادی از دایی اش بکنه،و بیاد محل کار
ــ ببخشید دایی نمیخواستم بیام محل کارت اما مجبور بودم
ــ نشنوم این حرفو ازت،بگو ببینم چی شده
سمانه که همیشه برای تصمیم های مهم زندگی اش محمد را برای مشاوره انتخاب می کرد اینبار هم انتخابش او بود،آرام گفت:
ــ کمیل ازم خواستگاری کرد
لبخندی بر لبان محمد نشست ،سمانه انتظار داشت که محمد از این حرفش شوکه شود اما با دیدن این عکس العملش مشکوک گفت:
ــ خبر داشتید؟
ــ کمیل به من گفت،خب پس دلیل این پریشانی و آشفتگی چیه؟
سمانه ببخندی به این تیز بینی دایی اش زد.
ــ نمیدونم دایی،
خجالت میکشید صحبت کند و از احساسش بگوید،محمد دستانش را در دست گرفت و فشرد،
ــ به این فکر کن که میتونی زندگی در کنار کمیلو تحمل کنی؟کمیلو میشناسی؟با اعتقاداتش کنار میای؟یا اصلا برای ازدواج و تشکیل خانواده آماده ای؟
سمانه سرش را پایین انداخت و زمزمه کرد:
ــ نمیدونم دایی تا میام جواب منفی بدم چیزی به یاد میارم و منصرف میشم ،تا میام جواب مثبت بدم هم همینطور میشه.
ناراحت گفت:
ــ اصلا گیج شدم،نمیدونم چیکار کنم،
محمد لبخندی به سمانه زد و گفت:
ــ کمیلو دوست داری؟
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
🕊📝حرفامون شدہ رسالہ توجیہ المسائل
۱_غيبت… تو روشم ميگم
۲_تهمت… همہ ميگن
۳_دروغ… مصلحتي
۴_رشوہ... شيريني
۵_ماهوارہ... شبڪہ هاي علمي
۶_مال حرام ... پيش سہ هزار ميليارد هیچہ!
۷_ربا... همہ ميخورن ديگہ
۸_نگاہ بہ نامحرم... يہ نظر حلالہ
۹_موسيقي حرام.... ارامش بخش
۱۰_مجلس حرام... يہ شب ڪہ هزار شب نميشہ
۱۱_بخل... اگہ خدا ميخواست بهش ميداد
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
🌱#نسیم_حدیث
💌 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هرکس از آبروی برادر مسلمان خود دفاع کند،
بهشت بر او واجب میشود !
📚نهج الفصاحه،صفحه ۲۲۹
❁═══┅┄
از آیت #اللهـ بهجت پرسیدند:
آیـا آدمـ گناهـکار همـ می توانـد امامـ زمانـش را ببیـند؟!....🥀
جـواب دادنـد:
شمـر هم امامـ زمانـش را دیـد......
امـــــا نشنـاخـت!......(: 💔
حواسموݧ_باشه....
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
از آیت #اللهـ بهجت پرسیدند: آیـا آدمـ گناهـکار همـ می توانـد امامـ زمانـش را ببیـند؟!....🥀 جـواب دا
---°°°---°°°---
#تـڶـڼـڰـږاڼـﻫـ🍁⃟🌾
❗️کار #زبان!
خیلی آسان میتواند تو را به کار
#نیک برساند:
#قرآن، #تسبیح ، #تحمید و #ذکرخدا💕
و خیلی آسان می تواند تو را به کار
#بد برساند :
#غیبت ، #دروغ، #سخن_چینی(🔥)
⬅️انتخاب کن ، اما هوشیار باش همشون
نوشته میشن...!
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
#درسےازشهدا ♥️
قسمت اول☆درنظرگرفتن حکمت خدا در کارها🌿
اگه تو هر کارے حکمت خدا رو در نظر بگیریم...
دیگه ناراحت نمیشیم🖐🏻
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی ♥️
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
~°°🍊🖇•°~
ــــ عباٰسْ جــ🧡ــاٰنْ چہْ خبرْ؟!
چہْ میٖڪنےٖ؟°•
+ "بہْ نگہْباٰنےْ دلْ مشْغولیٖمْ•••
ڪہْ غیرْ ازْ خداٰ ڪسےٖ واٰردْ نشودْ•••♥️🌿●°•!"
#شهید_عباس_بابایی
#خاٰنہْدلْبہْغیرِمعْشوقْندهمْ
#معبودْ| #عبدْ☘💫°•○
میگفٺ
بہجاۍاینکہعکسخودتونُبزارید
پروفایلتابقیہبادیدنشبہگناهبیفتن؛
یہتلنگرقشنگبزاریدکہبادیدنش
بہخودشونبیان✋🏻🌱
🌸 #شهیدابومهدےالمھندس
#شهیدانه 🌹
#تلنگرانه....:/🙃
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
❤️🌸❤️"":))
❖
انگار "خـــــــدا" تو 🍃🌹
صداشون کدئین
تزریق کرده …
با آدم که حرف
میزنن دردا "تسکین"
پیدا میکنن
مامانا رو میگم …
سلامتی تک تک
عاشقهای واقعی "مادر"..🍃🌹
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh