eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
52.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
101 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ... گفت: میزارم ولی الان نه. گفت: دارم زمین گیر میشم، بزار برم. می‌ترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...عباس اولین نامحرمے ڪہ دیده بود نامزدش بود ... ﺗﻨﻬﺎ ۴۰ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ۴۰ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﯿﺪ. ﻧﺎﻣﺰﺩﯼﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ.. ﮐﻞ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﮔﺮﻓﺖ. ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ توی این دو سال اکثر دوره هاۍ نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌ پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی تو روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده؟ گفت: سردار دارم زمین‌گیر میشم. آره؛ عباس داشت میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش بود. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ... گفت: میزارم ولی الان نه. گفت: دارم زمین گیر میشم، بزار برم. می‌ترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...عباس اولین نامحرمے ڪہ دیده بود نامزدش بود ... ﺗﻨﻬﺎ ۴۰ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ۴۰ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﯿﺪ. ﻧﺎﻣﺰﺩﯼﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ.. ﮐﻞ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﮔﺮﻓﺖ. ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ توی این دو سال اکثر دوره هاۍ نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌ پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی تو روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده؟ گفت: سردار دارم زمین‌گیر میشم. آره؛ عباس داشت میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش بود. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ... گفت: میزارم ولی الان نه. گفت: دارم زمین گیر میشم، بزار برم. می‌ترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...عباس اولین نامحرمے ڪہ دیده بود نامزدش بود ... ﺗﻨﻬﺎ ۴۰ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ۴۰ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﯿﺪ. ﻧﺎﻣﺰﺩﯼﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ.. ﮐﻞ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﮔﺮﻓﺖ. ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ توی این دو سال اکثر دوره هاۍ نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌ پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی تو روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده؟ گفت: سردار دارم زمین‌گیر میشم. آره؛ عباس داشت میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش بود. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ... گفت: میزارم ولی الان نه. گفت: دارم زمین گیر میشم، بزار برم. می‌ترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...عباس اولین نامحرمے ڪہ دیده بود نامزدش بود ... ﺗﻨﻬﺎ ۴۰ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ۴۰ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﯿﺪ. ﻧﺎﻣﺰﺩﯼﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ.. ﮐﻞ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﮔﺮﻓﺖ. ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ توی این دو سال اکثر دوره هاۍ نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌ پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی تو روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده؟ گفت: سردار دارم زمین‌گیر میشم. آره؛ عباس داشت میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش بود. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
تازه نامزد کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه ... گفت: میزارم ولی الان نه. گفت: دارم زمین گیر میشم، بزار برم. می‌ترسید عشق به خانومش، باعث بشه نره برای دفاع از حرم ...عباس اولین نامحرمے ڪہ دیده بود نامزدش بود ... ﺗﻨﻬﺎ ۴۰ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ۴۰ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﯿﺪ. ﻧﺎﻣﺰﺩﯼﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩ.. ﮐﻞ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽﺳﺎﺩﻩﺍﯼ ﮔﺮﻓﺖ. ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ توی این دو سال اکثر دوره هاۍ نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌ پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی تو روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده؟ گفت: سردار دارم زمین‌گیر میشم. آره؛ عباس داشت میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش بود. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi