eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
52.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
101 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تورو خدا منو راه بده؛ صدقه یه بده...😭💔 🕌شب_زیارتی_سیدالشهدا (ع) 🎤 ✍کانال 🌱‌⃟🌸๛ @hese_zibaye_zendegi
. ▪️خلیل شمشیربند،در اول آبان سال 1321 در روستای بالا وِلُوِیه از توابع چهاردانگه شهرستان ساری دیده به جهان گشود.بنّایی حرفه خلیل تا قبل از پیروزی انقلاب بود.سال ۵۷ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی ساری درآمد و سال ۵۹ در غائله گنبد بدست منافقین یک ماه به اسارت درآمد و مورد شکنجه قرار گرفت.سال ۵۸ وارد سپاه شد و یک سال بعد با شروع جنگ عازم کردستان شد و تا سال ۶۰ به‌عنوان جانشین گروهان در محور پاوه ـ نوسود به کار گرفته شد. بعد از بازگشت، مسئولیت یکی از پایگاه‌های طرح جنگل در ساری را پذیرفت و در مناطق جنگلی ساری تا شیرگاه، در پی گشت‌های مستمر، حضوری فعال داشت. دوباره به کردستان رفت و در آنجا پرده ی هر دو گوشش پاره شد. . ▪️سال بعدش به جبهه جنوب اعزام شد و به‌عنوان فرمانده گروهان در گردان امام محمد باقر(ع) لشکر 25 کربلا سازماندهی شد و پیوسته در خدمت این لشکر بود.در عملیات یا هر مأموریتی که می‌رفتند عکس امام و یک قرآن جیبی را به همراه داشتند. وقتی سؤال می‌شد که چرا شما همیشه این دو را به همراه خود دارید، می‌گفتند: اگر ما در حفظ این دو کوشا باشیم، همیشه پیروز و سرافراز خواهیم بود.» . ▪️آخرین خلیل در 18/12/1364 بود و تنها شش روز بعد، در 23 1364، در حالی که به‌عنوان گروهان یکم مالک اشتر لشکر 25 در عملیات والفجر‌8، در حضور داشت، به علت اصابت مستقیم گلولۀ دشمن به درجۀ رفیع نائل آمد.از این شهید هفت فرزند بیادگار مانده است. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
. ▪️خلیل شمشیربند،در اول آبان سال 1321 در روستای بالا وِلُوِیه از توابع چهاردانگه شهرستان ساری دیده به جهان گشود.بنّایی حرفه خلیل تا قبل از پیروزی انقلاب بود.سال ۵۷ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی ساری درآمد و سال ۵۹ در غائله گنبد بدست منافقین یک ماه به اسارت درآمد و مورد شکنجه قرار گرفت.سال ۵۸ وارد سپاه شد و یک سال بعد با شروع جنگ عازم کردستان شد و تا سال ۶۰ به‌عنوان جانشین گروهان در محور پاوه ـ نوسود به کار گرفته شد. بعد از بازگشت، مسئولیت یکی از پایگاه‌های طرح جنگل در ساری را پذیرفت و در مناطق جنگلی ساری تا شیرگاه، در پی گشت‌های مستمر، حضوری فعال داشت. دوباره به کردستان رفت و در آنجا پرده ی هر دو گوشش پاره شد. . ▪️سال بعدش به جبهه جنوب اعزام شد و به‌عنوان فرمانده گروهان در گردان امام محمد باقر(ع) لشکر 25 کربلا سازماندهی شد و پیوسته در خدمت این لشکر بود.در عملیات یا هر مأموریتی که می‌رفتند عکس امام و یک قرآن جیبی را به همراه داشتند. وقتی سؤال می‌شد که چرا شما همیشه این دو را به همراه خود دارید، می‌گفتند: اگر ما در حفظ این دو کوشا باشیم، همیشه پیروز و سرافراز خواهیم بود.» . ▪️آخرین خلیل در 18/12/1364 بود و تنها شش روز بعد، در 23 1364، در حالی که به‌عنوان گروهان یکم مالک اشتر لشکر 25 در عملیات والفجر‌8، در حضور داشت، به علت اصابت مستقیم گلولۀ دشمن به درجۀ رفیع نائل آمد.از این شهید هفت فرزند بیادگار مانده است. 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
معلم سر کلاس از دانش آموزانش سوال کرد ، بچه ها ، دوست دارین چند سال عمر کنید ؟؟؟ بچه ها یکی یکی جواب دادند ، یکی گفت : آقا اجازه هشتاد سال...یکی گفت ۵۰ سال...یکی گفت صد سال...یکی گفت شصت سال...تا رسید به علی...علی گفت : ۲۳ سال....!!!!!! معلم تعجب کرد ، گفت علی چرا انقدر کم گفتی ، گفت : کم گفتم چون دلم نمیخاد زیاد تو این دنیا باشم و آلوده به گناه بشم.هر چی کم تر باشیم پاک تر ازین دنیا میریم....( علی بزرگ شد و درست تو سن ۲۳ سالگی در دی ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج به شهادت رسید...) . ▪️ روح سردار علی انتقامی ویژه ۲۵ . 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم شهید مدافع حرم 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
▪️به یاد روز ۲۱ماه ( سردار حسن حسن پور) بن ابیطالب لشکر ویژه ۲۵ ... . از قهرمانان رشته کشتی بود... و بدن ‌ورزیده و روح بلندی داشت بارها با منافقین در داخل درگیر شده بود و در جبهه نیز در عملیات‌های مختلف جلوی دشمنان جنگیده بود ... در عملیات بیت‌المقدس مجروح شده بود که از بیمارستان فرار کرد..! و دوباره به جبهه برگشت شهید متاهل بود و فرزندش را فرصت نکرد ببیند به امید شفاعتش ... |روحش‌شاد‌باصلوات| . 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi