eitaa logo
حس مادرانه
113.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
20.7هزار ویدیو
6 فایل
🍃بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم🍃 💠همراهے مخاطبان خاصے چون شما دوستان گرامے موجب افتخـــــار ماست. (کپی مطالب کانال بدون ذکر منبع مورد رضایت نیست ) تبلیغات مادرانه https://eitaa.com/joinchat/237371989Cf59b8daa4d
مشاهده در ایتا
دانلود
─┅═‎༅࿇༅࿐ྀུ𖠇🌺࿐ྀུ‌‌‎‌‌‌⊰⃟𖠇 💢 🔻زمان به شما نشان خواهد داد... که چه کسی سزوار قلب شماست 🔺لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ! از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم. در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم. 🔺تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس! 🔺ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ... ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ... ﮐﺎﺭ... 🔺ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ! 🔺ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ 👤 دکتر حسابی •┈••✾•🦋•✾••┈• @hEseMaDAr •┈••✾•🦋•✾••┈• ⁦ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃☔️🍃💫🍃☔️🍃💫🍃 📝 ☔️هر چيزى به اندازه جاى خاليش توى زندگيمون ذهن و زندگيمون رو درگير خودش ميكنه ؛ بعضى جاى خالى ها كوچكند و با چيزهاى كوچك پر مى شوند 🍃مثل يك حبه قند كنار چاى ✨مثل يك چتر در روز بارانى 🍃مثل يك مسافرت بدون موسيقى ✨مثل يك حساب بانكى خالى ☔️امـــان از جاى خالى هاى بزرگ كه نميشه به راحتى اونها رو پُـر كرد 🍃مثل جاى خالى يك نفر كه حالا تبديل به يك قاب عكس و كلى خاطره شده ✨مثل جاى خالى يك لبخند روى صورتى كه ديگر نميخندد 🍃مثل جاى خالى يك نفر كه ديگر نگرانت نيست ✨مثل جاى خالى يك پيام شب بخير 🍃مثل جاى خالى يك دست نوازشگر و آغوش مهربان ✨مثل جاى خالى يك پدر 🍃مثل جاى خالى يك اميد ✨مثل جاى خالى يك اعتماد 🍃مثل جاى خالى يك خيال شيرين ✨مثل جاى خالى يك زندگى نزيسته 🍃مثل جاى خالى خــــدا ☔️اميدوارم كه جاى خالى هاى زندگيتون پُـــر باشه و اگه جاى خالى ، وجود داشت فقط جاى خالى هاى كوچيك باشه •┈••✾•🦋•✾••┈• @hEseMaDAr •┈••✾•🦋•✾••┈• ⁦
🍃🍃🍃🍃 🍃🌸🌸 🍃🌸 🍃 🔴 ⚜در زندگی از چيزهای زيادی ميترسيدم تا اينکه آنها را تجربه کردم! وحالا ترسی از آنها ندارم! 🔸از "تنهايی" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "خود را دوست بدارم!" 🔸از "شکست" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "تلاش نکردن، يعنی شکست!" 🔸از "نفرت مردم" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "به هر حال هر کسی نظری دارد!" 🔸از "درد" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "درد کشيدن، برای رشد روح لازم است!" 🔸از "سرنوشت" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "من، توان تغيير آن را دارم!" 🔸از "آينده" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "ميتوان آينده بهتری ساخت!" 🔸از "گذشته" ميترسيدم؛ فهميدم: "گذشته ديگر توان آسيب رساندن به من را ندارد!" 🔸و بالاخره از "تغيير" ميترسيدم؛ تا اينکه ياد گرفتم: "حتی، زيباترين پروانه ها هم قبل از پرواز، کرم بودند و تغيير آنها را زيبا ميکند! •••🍃🌺JOiN👇🏻 •••••••❥•  @hesemadar
🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🔴 🍃یادم هست آن قدیمتر ها، پدر بزرگم همیشه وقتی دو ساعت بعد اذانِ ظهر  ، از سرِ کارش می آمد، به خانم جان می گفت : 🍃" غذایم را که می آوری ، نرو ... بنشین، بگذار غذا به من بچسبد ..."✨ 🍃من هم که بی خبر از همه جا، عالَمِ کودکی بود و نافهمیِ کمالات ....!✨ 🍃به خودم می گفتم : چه ربطی دارد "نشستنِ خانم جان و چسبیدنِ غذا به آقا جان ؟!"✨ 🍃بزرگتر که شدم ، اوّلش در کتابها خواندم حسّی در دنیا هست به نامِ "عشق"... که بی خبر می آید و اوّلین نشانه اش ، تپشهای ناهماهنگ قلب است ... خواندم آدمها تنها ازراهِ چشمهایشان به دلِ هم نفوذ می کنند ، نه حرف اهمیتی دارد و نه بودنِ کسی که دلت را به تپیدن وامیدارد ... یک وقتهائی شاید ، آن غریبه ی آشنا ، هرگز قسمتِ آدم هم نباشد، ولی همان یک بار که ناغافل ، صیدِ مردمکهای بی قرارش می شوی، کافی ست برای هزار سال رؤیا بافتن و خواب دیدن ! اینها همه، مربوط به داستانها بود و کتابهای ادبیات ، تا آن روز که... اوّلین شعرم به نامِ نگاهِ تو به دنیا آمد ، "یارجان"...!✨ 🍃همان "تو" که نه دارَمَت و نه ، نداشتنت را بلد می شوم ...!✨ 🍃حالا دیگر خوب می دانم چیزی که آن وقتها باید به آقاجان می چسبید ، غذا نبود ... چشمهای خانم جان بود که  "عشق" را در همۀ ثانیه های زندگی ، لقمه می گرفت و می گذاشت در تنورِ دلِ آقا جان... مهر خانم جان بود که باید به وجود آقاجان می چسبید... ✨ 🍃حالا خوب می فهمم "زنده بودن" ، بی آنکه دلت عاشقی را زندگانی کند ، به هیچ کجای نامِ آدمیزاد ، نمی آید ...✨ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌•••🍃🌺JOiN👇🏻 •••••••❥•  @hesemadar