هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
❌ غم انگیزه اما واقعیه ‼️
شکمِ چهارمم بود و شوهرم گفته بود اگه اینبار #پسر نشه بیمارستان #دنبالت_نمیام بمون همونجا!
روزی هزاربار #نذر میکردم ، همش زیر لب میگفتم خدایا این دخترام دسته گلنا یوقت بدت نیاد به #ناشکریای این مرد !
#شکم_چهارمم_هم_که_دوباره_دختر_شد !
یمدت باهام حرف نمیزد و تا تکون میخوردم بهم میگفت روت #زن_میگیرم پسر بیاره !
یه روز اومد بهم گفت میخوام با دوستام برم شهرستان و رفت که از #اقبال سیاهم ۳ روز بعد خبر رسید .... ادامه داستانو بخون مو به تنت سیخ میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
❌ غم انگیزه اما واقعیه ‼️
شکمِ چهارمم بود و شوهرم گفته بود اگه اینبار #پسر نشه بیمارستان #دنبالت_نمیام بمون همونجا!
روزی هزاربار #نذر میکردم ، همش زیر لب میگفتم خدایا این دخترام دسته گلنا یوقت بدت نیاد به #ناشکریای این مرد !
#شکم_چهارمم_هم_که_دوباره_دختر_شد !
یمدت باهام حرف نمیزد و تا تکون میخوردم بهم میگفت روت #زن_میگیرم پسر بیاره !
یه روز اومد بهم گفت میخوام با دوستام برم شهرستان و رفت که از #اقبال سیاهم ۳ روز بعد خبر رسید .... ادامه داستانو بخون مو به تنت سیخ میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
❌ غم انگیزه اما واقعیه ‼️
شکمِ چهارمم بود و شوهرم گفته بود اگه اینبار #پسر نشه بیمارستان #دنبالت_نمیام بمون همونجا!
روزی هزاربار #نذر میکردم ، همش زیر لب میگفتم خدایا این دخترام دسته گلنا یوقت بدت نیاد به #ناشکریای این مرد !
#شکم_چهارمم_هم_که_دوباره_دختر_شد !
یمدت باهام حرف نمیزد و تا تکون میخوردم بهم میگفت روت #زن_میگیرم پسر بیاره !
یه روز اومد بهم گفت میخوام با دوستام برم شهرستان و رفت که از #اقبال سیاهم ۳ روز بعد خبر رسید .... ادامه داستانو بخون مو به تنت سیخ میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
❌ غم انگیزه اما واقعیه ‼️
شکمِ چهارمم بود و شوهرم گفته بود اگه اینبار #پسر نشه بیمارستان #دنبالت_نمیام بمون همونجا!
روزی هزاربار #نذر میکردم ، همش زیر لب میگفتم خدایا این دخترام دسته گلنا یوقت بدت نیاد به #ناشکریای این مرد !
#شکم_چهارمم_هم_که_دوباره_دختر_شد !
یمدت باهام حرف نمیزد و تا تکون میخوردم بهم میگفت روت #زن_میگیرم پسر بیاره !
یه روز اومد بهم گفت میخوام با دوستام برم شهرستان و رفت که از #اقبال سیاهم ۳ روز بعد خبر رسید .... ادامه داستانو بخون مو به تنت سیخ میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/3185705294C9f7a3565a1
هدایت شده از پارازیت
مادرم #دخترزا بوددو توی روستا هرروز کنایه میشنید
من ثریام،نوه ی اسم و رسم دار روستا
مادرم و زن عموم به خاطر چشم و هم چشمی یکسال درمیون #زایمان میکردند
مادر من هرسال دختر بدنیا میاورد و زن عموم #پسر...
روزها گذشت تا اینکه ما شش دخترپشت سرهم بزرگ شدیم ..
توی همون روزها بود که به یکباره به خاطر نه گفتن به عشق پسر عموم سر زبون ها افتادم👇
https://eitaa.com/joinchat/394723744Cf4ef57f64d