هدایت شده از روایت بانوی پیشران ایران
غرق در افکارم بودم دودل و مضطرب، این باعث شده شده بود نفهمم که علامت شروع برنامه را داده اند. دقایقی می شد که برنامه روی آنتن رفته بود، من با صدای صحبت مجری به خودم آمدم.
سلام بینندگان عزیز میهمان این بار برنامهی "زنان موفق" کسی نیست جز میشل مارن!
-خانم میشل مارن از خودتان برایمان بگویید:
-اسم من میشل مارن است، من در نیوجرسی زندگی میکنم فارغالتحصیل رشته ارتباطات یک خواننده، دنسر، نویسنده و یک مدل هستم!
برنده دو مسابقه زیبایی و نهايتا یک بازیگر! بازیگر فیلم های بزرگسالان!
من در طول زندگیام بسیار مورد احترام و تکریم بودم، همیشه خواهان زیادی داشتهام و به هرآنچه که میخواستم رسیدهام، هرچه اراده کردهام برایم فراهم شده و حال از شما میخواهم به هرآنچه که میخواهیید، برسید که چیزی برتر از آزادی بیقید و شرط و لذت بردن نیست....
برنامه که تمام شد با بیرمقی از استودیو بیرون زدم از هرچه فیلم و فیلمبرداری و بازیست متنفرم....
تنها چیزی که میدانم برای خودم مانده جسم خسته و ناتوان و پیرم هست.
این بار هم به زور تهدیدهای مالی و جانی مرا به پای دوربین های دروغگویشان بردنند تا به همه بفهمانند که زنی موفق است که بیشتر در معرض دید و توجه مردان باشد و مردان برایش دست و پا بشکنند، مرا زنی موفق جلوه میدهند تا من هم مهرهای برای بازی و اهداف کثیف پول پرستیشان باشم.
این روزها بیشتر از هرچیز ناراحت اینم که نمیتوانم آزادانه فریاد بزنم خودتان را ارزان نفروشید، نگذارید مانند دستمال توالت مچاله شده پس از استفاده از شما به گوشهای پرتتان کنند، با انبوهی از درد و بیماری و البته تنهایی...
کاش میشد با آخرین توانم فریاد بزنم راهی که شما به مقصدش فکر میکنید و آرزویش را دارید من تا انتهای پوچ آن را رفتهام و حال خسته و تنها منتظر مرگم...
در این شرایط بند بند وجودم خوب میفهمد صحبت سانتایانا را که میگفت: " آنانکه گذشته را نمیتوانند به یاد بیاورند محکوم به تکرار آن خواهند بود"
#زن_زندگی_آزادی
#رویداد_روایت
#روایت_متفاوت