هدایت شده از
#میلاد_حضرت_هادی_علیه_السلام
#فضائل
در مورد سخاوت و کرامت امام هادی(ع) هم، فرازهای تاریخی قابل توجهی در منابع اهل سنت به چشم می خورد که به نمونه هائی اشاره می کنیم:
الف. ابن حجر هیثمی از علمای متعصب اهل تسنن پیرامون علم و سخاوت آن حضرت چنین می نویسد: و کان وارث أبیه علماوسخاء؛ حضرت هادی(ع) علم و سخاوت را از پدرش به ارث برده بود.
ب. محمد مومن شبلنجی شافعی در نور الابصار هم در مورد احسان و کرم امام دهم(ع) روایت می کند: امام علی النقی (ع) روزی برای کار مهمی از سامرا به جانب دهی رهسپار شد. مرد عربی به جستجوی آن جناب آمد. به او گفتند به فلان محل تشریف برده، مرد عرب به ملاقات امام(ع) رفت. حضرت هادی(ع) از او پرسید: مَا حَاجَتُک؟ چه حاجت داری؟ گفت مرد عربی از کوفه هستم که افتخار محبت و ولایت جد شما علی بن ابی طالب (ع) دارم. گرفتار قرض سنگینی شده ام که چاره ای برای پرداخت آن ندارم جز لطف شما.
حضرت هادی(ع) فرمود: طِبْ نَفْساً وَ قَرَّ عَینا یقضی دینک إن شاء اللّه تعالی؛ ناراحت نباش و خاطر آسوده دار، بدهی تو انشاءالله پرداخت خواهد شد. همین جا باش تا موقع آن برسد. فردا صبح به او فرمود: أُرِیدُ مِنْک حَاجَةً اللَّهَ اللَّهَ أَنْ تُخَالِفَنِی فِیهَا؛ من از تو خواهشی دارم مبادا هرگز مخالفت خواسته مرا بنمائی. مرد عرب گفت: مخالفت نخواهم کرد. امام(ع) یادداشتی نوشت به خط خود و اعتراف کرد در آن که مرد عرب از ایشان فلان مبلغ طلبکار است مبلغی را که معین کرد بیش از مقدار قرض مرد عرب بود. فرمود: خُذْ هَذَا الْخَطَّ فَإِذَا وَصَلْتُ إِلَی سُرَّ مَنْ رَأَی احْضُرْ إِلَی وَ عِنْدِی جَمَاعَةٌ فَطَالِبْنِی بهِ وَ أَغلِظِ الْقَوْلَ عَلَی فِی تَرْک إِبقَائِک إِیاه اللَّهَ اللَّه فی مخَالَفَتِی؛ این یادداشت را بگیر وقتی من به سامرا رفتم، موقعی که چند نفر در نزد من هستند بیا و مطالبۀ حق خود را بنما و خیلی سخت بگیر و با درشتی از من بخواه مبادا بر خلاف این دستور کاری بکنی، خدا را بر تو گواه می گیرم. مرد عرب پذیرفت و یادداشت را گرفت.
امام هادی(ع) به سامراء که رسید و گروهی از اطرافیان خلیفه و دیگران حضور داشتند، مرد عرب آمد و یادداشت را داد و با درشتی مطالبه طلب خود را نمود. امام(ع) با نرمی و ملایمت از او پوزش میخواست و وعده می داد که پرداخت خواهد کرد نگران نباشد.
این جریان به گوش خلیفه متوکل رسید دستور داد برای آن جناب سی هزار درهم ببرند. پول را که آوردند امام(ع) نگه داشت تا مرد عرب مراجعه نمود. فرمود: خذْ هَذَا الْمَالَ وَ اقْضِ مِنْهُ دَینَک وَ أَنْفِقِ الْبَاقِی عَلَی عِیالِک وَ أَهْلِک وَ أَعْذِرْنَا؛ این پول را بگیر و قرض خود را پرداخت کن و بقیه را صرف در مخارج خانواده و زندگی خود بنما ما را معذور دار! مرد عرب پوزش خواسته گفت: به خدا تقاضای من کمتر از یک سوم این مبلغ بود. ولی «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَه»؛ خدا بهتر می داند مقام رهبری را به چه کس بسپارد. پول را برداشت و رفت