#روایت_نوشت_خادمالحسن ۱
همه غرقِ خادمیاند…
گروهی چون چشمههای زلال، شربتِ محبت میسازند ؛ جرعهای از مِیِ عشق، تا لبهای تشنهی میهمانانِ اباعبدالله (ع) را تازه کنند.
و آنها که در انتظارِ عزاداران ایستادهاند، چون سروهای استوار، نظمِ دلها را میچینند؛ تا هر کس، جایش را در این حریمِ امنِ اشک پیدا کند.
و اکنون…
سکوتِ معنوی مجلس را آوای قرآن میشکند؛ قاری، واژههای آسمانی را بر جانها مینشاند و فضای هیئت، آغشتهی عطرِ روحالقدس میشود…
اینجا، خانهی عشق است.
اینجا، نفسکشیدن با یادِ حسین (ع) معنا مییابد.
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۲
قاری قرآن که تلاوت را به اتمام میرساند، روی میز پر میشود از رُزهای سرخ استوار و داوودیهای پاک، یادگار دستهای مهربان سوگواران
بانوی جوان هیئت، با چشمانی پر از مهر، گلها را تقدیم جوانان مجلس میکند.
هر گل، پیام عاشقیست که به دستان منتظر میرسد.
و آنگاه، نوای سوزناک مداح آغاز میشود… آهنگی که از جنس آه است، از جنس عشق، از صفای دلِ تشنهی حقیقت.
اشکها آرام بر دامان میچکد و یاد عشق را زنده میکند…
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۳
مداحِ هیئت شروع میکند به مقتلخوانی، کلمه کلمهاش چون بارانی از اشک بر دلها میبارد.
مقتل که خوانده میشود هر کس خود را در میانِ آن بیابانِ سوزان میبیند…
و آنجا، در قلبِ این صحنه، مادری ایستاده است. جگرگوشهاش را روی دست گرفته
گویی میخواهد به ندای "هل من ناصر ینصرنی؟" مولایش پاسخ دهد.
زیر لب زمزمه میکند ؛ یا لیتنا کنا معک یا مولای یا اباعبدالله
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۴
گوشهای از هیئت، مربی مهربان با نوای کتاب، دلهای کوچک را صفا میدهد.
خادمان، بیصدا و بیادعا، عشق را تقسیم میکنند.
در حسینیه، کلام سخنران چون باران رحمت بر جانها مینشیند.
وقت روضهی مداح حیاط، غوغای عاشقان است؛ زمزمههای عشق در هم میآمیزند...
گوشه گوشهی حسینیه عشق حسین (ع) جاریست
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۵
گوشهی دیگری از حیاط، معجزهای روی زمین میشکفد ؛ آجرهایی که سنگ بنای بهشت میشوند ، هر تکه پازل ، نامی مقدس را با خود حمل میکند.
گویی هر خریدار، نگهبانی از این خانهی الهی میشود.
تابلو پر از نامهاست
با هم ، آجر به آجر، بهشت را بر زمین میسازیم
حالا دستان تو هم میتواند یکی از این قطعههای نورانی باشد.
بیا و نامت را جاویدان کن ، در دیوارهای حسینیه امام حسن(ع)...
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۶
روایت عاشورا اما ، با همهی روایتها متفاوت است.
خادم کفشداری تربت میپاشد و غم روی شانهها مینشاند.
صوت یاایتهاالنفسالمطمئنهی عبدالباسط جگر را میسوزاند.
لیوانهای شربتِ زیادی دستنخورده باقی میمانند.
سیاهیها ردِ گِل گرفته و از در و دیوار غم میبارد.
امروز همه میخواهند رنگ و بوی اربابشان را بگیرند.
و اینک زمزمهی فراق به گوش میرسد...
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۷
غم تازه از امروز شروع میشود
این را از چهرهی اندوه بار مداح هیئت کاملا میتوان دریافت
در چهرهاش غم اسارت زینب ، دردهای رقیه ، جگر سوختهی رباب و اندوه فراوان امام سجاد را میتوان دید
از امروز به بعد جنس غم فرق دارد
اسارت؟ آری… اما با دندانهایِ گرهکرده بر ظلم
تنهایی؟ بیشک… اما با قلبی که برایِ تمامِ غریبان میتپد
درد؟ هست… اما دردی که با صبر، قامت را استوارتر میکند.
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan
#روایت_نوشت_خادمالحسن ۸
به رسم هرساله قاب ماندگار از خادمان محرم ثبت شد.
چشم بر هم زدنی گذشت.
حسن جان شکر که امسال نیز ما را سزاوارِ خدمت به عزادارانِ آستانِ قدسِ هیئتت دانستی…
مهرِ پرافتخارِ خادمیات، همچون خورشیدی در قلبهایمان تابید
و گرمای عشقِ تو، روحمان را روشن کرد.
به امید آن که همیشه درگاهِ کرمت را به روی ما بگشایی و ما را به نامِ “خادم الحسن” بخوانی و شفیعمان در محشر باشی...
روایتِ مهربانی در سایهی عشق حسین (ع) در هیئت مکتبالحسن 🕊
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیــئـتــــــــ مکتـبــــــــ الــــــــحــــســــن (ع) ❥|عضو شوید @heyate_maktabolhasan