eitaa logo
هیأت شهدا
393 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.8هزار ویدیو
86 فایل
🍃اَللّهمَّ اجْعَلْنا... مِمَّنْ دَاءْبُهُمُ‌‌الاِْرْتِياحُ اِلَيْك... #خدایا !... مرا از کسانی قرار دِه... که شیوه‌شان آرام گرفتن به درگاهِ توست ... سلام بر شهدا ...♡🍁♡... ارتباط با خادم کانال 👇 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🌺🕊 #سردار_دلها #شهادتت_مبارک چگونه باور کنم خبر رفتنت را #سردار؟ پاشو ، مگر نمی بینی شامیان دور #علی را گرفته اند؟ پاشو #برادر دلم رفته بین الحرمین کنار #علقمه بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم #میر و #علمدار نیامد" پاشو دلمان برای #لبخندت برای #بصیرتت برای آرزوهای #شهادتت تنگ‌ می شود #پاشو_امیر_لشگر_ایران پاشو هنوز #فتوحات زیادی باقی مانده پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده برای اخم های پر صلابت برای #فرماندهی پر صلابتت چگونه باور کنم #رفتنت را!؟ آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال #شهادت گشتی تا آخر تو را در #آغوش گرفت #تو_شهید_زنده_بودی و حالا #یارانت دورت را گرفته اند قسم به حرمت #حضرت_مادر برای هر قطره #خونت باید هزینه ها بدهند #حاج_قاسم بشنو "بسم الله القاسم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند! علم بر روی زمین نمی ماند شادی روح #امام_راحل و #شهدا خصوصا #سردار و #محبوب_دلها ، #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #صلوات
فردا نگاه بخصوص نگاه آقای ما آقا سیدعلی به ماست...😔💔 نکنه شرمنده ی این نگاه های ناب بشیم 💔 🌙
🕊 مشک همه ى اميد عباس بود… و عباس؛ همه ى اميد حسين… حالا هر دو روى زمين ريخته اند… ‌
🍃خیال می‌کنند هر چه بیشتر بنویسی، راحت تر کلمات را بر زبان جاری می‌کند اما گویا در این وادی، همه چیز برعکسِ همیشه است. 🍃اینجا، در دیار حبیبانِ بی شمارِ ، هر چه بیشتر بدانی، کلمات کمتری را میهمان کاغذ می‌کنی؛ اصلا آنقدر در این راه متحیر می‌شوی و شگفت زده، که خیال می‌کنی جوهر کافی برای وصف هایشان در جهان نیست. 🍃تازه! اگر مخاطبت شهید حجت الله اصغری شیبانی باشد که دیگر مات می‌مانی و تنها خیره به کاغذ سفید مقابلت می‌شوی. تصور کن باید تمامِ آن سال زندگی را، را و همه ی قهرمانی هایش را خلاصه کنی در یک متن چند بندی. 🍃باید بنویسی و بگویی که او مرید بود؛ در هیئات پایه ثابت دلدادگی و در شیطنت ها روی کودکانه اش را نمایان می‌کرد. حجت البته نه! بهتر است بگویم ؛ با این نام وارد فضای مجازی شده بود تا هم شود و هم با این نامِ گمنام بماند. دیگر پس از این همه مدت، ورد زبانمان شده که زهرای مرضیه (س) گمنام می‌خرد. 🍃طاهای داستان! رسم دلبری را از بر بود، گویا شب های روضه قدم به قدم با شرمندگی آقا ابالفضل همراه میشد و تا می‌رفت؛ او هم در درون شرمنده بود. شرمنده دیوار های که محل تیر و ترکش ها شده بودند، شرمنده امام زمان (عج) که نتوانسته بود برای عمه شان شود. 🍃اما قصه قرار بود جورِ دیگری به پایان برسد، صدای حجت یا همان طاهای جهادگر به گوش حسین (ع) رسید و روحِ او بود که روز با جسمی بی دست به ملاقات خانواده ی آسمانی‌اش رفت. ✍️نویسنده : 💐 💐