eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
972 ویدیو
21 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونه های کله قندی تو دل کوه!که قابل سکونته و زندگی توش جریان داره!😍 کندوان_اسکو_آذربایجان شرقی 🇮🇷 😍 📱 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
دیگه چیزی نمونده✋ که یه دور دیگه هم دور خورشید بزنیم🌞 یه سری پیاده شدن😞 و یه سری سوار👶 نمیدونم برای هر کدوم از ما چند دور دیگه مونده🤔 اما امیدوارم این دور به همه خوش بگذره!😎 اميدوارم سال 1402 واستون سالی باشه👌 پر از شادی😊 پر از هيجان🤗 پر از خنده های بلند😂 پر از گريه های از سر شوق😇 پر از آخ جون گفتن و هورا کشیدن😍 پر از بودن با كسايی كه دلتون ميخواد👪 پر از خوراكی های خوشمزه🍟🍔☕️ پر از دوست داشتن و دوست داشته شدن💑 پر از عكس های يهويی📷🎥 پر از لباس های رنگی رنگی🎽👗👚 پر از گرفتن دست كسی كه دوسش داري👫 پر از دوست دارم هايی كه انتظارشو نداری😉 پر از تلفن هاي غير منتظره☎️📱 پر از سفر های دسته جمعی🚗 پر از مهربون تر شدن😊 پر از عيدی💝🎁💴 پر از هوای خوب☀️🌀 پر از امروز چه خوشگل شدی☺️ پر از تجربه های جديد🤓 پر از آهنگهايی كه باهاش خاطره داري🎼🎶🎵 پر از دوستای قديمی👬 پر از عشق💖💖 و پر از لحظه های قشنگ و يواشكی😍 ✅ اميدوارم سال 1402 پر باشه از همه چيزهايی كه دوست داری😊🙏 ❣️🌸پیشاپیش سال نو مبارک🌸❣️ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..💕 💭وقتی چشمم به رگ‌های بزرگ روی پاهام میوفته؛به این فکر می‌کنم که تو با همین رگ‌ها، خون اضافی رو از پاهام به قلبم می‌رسونی تا بتونم حرکتشون بدم و از همه مهمتر، راه برم. 💭اما فاصله کف پای من تا قلبم خیلی زیاده و گرانش زمین نمی‌ذاره اینهمه خون برگرده به قلب 💓، 💭بخاطر همین تو درست پشت ساق پای من، عضلات کمکی قوی برای قلبم قرار دادی که با انقباض و انبساط این عضلات، خونم رو به سمت بالاتنه‌ام پمپاژ می‌کنی. 💭در واقع قلب دوم من همین عضلات قوی هستن.تازه فقط این نیست؛ سیاهرگ‌های پاهای من با همۀ سیاهرگهای دیگه فرق داره،توی اونها دریچه‌هایی هست که نمیذاره خون دوباره به سمت پایین برگرده، 💭اگه این کارها رو برام نکرده بودی ، شاید برای اینکه خون به قلبم برگرده، مجبور بودم همیشه پاهام رو بالا نگه دارم. |ممنونم ازت خداجونم😍🌿| پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| مهم انتظاری بود که پایانی داشت، پایانی که سخت و تلخ بود. من حتی داستان‌هایی که پایان تلخ داشت را نمی‌خواندم اما حالا داشتم در واقعیت خبری می‌شنیدم که نه می‌شد تکذیبش کرد و نه ترمیمش! میان بهت و ترسم صدای مادر را شنیدم که گفت: - فقط منتظره. همین! رو برگرداند‌م سمت پنجره تا مادر بس کند و در دل نالیدم: - و خدایی که همین نزدیکی است! و چشم گرداندم در پی اویی که آخرش باید برای ادامه بروم نزدش! کسی کنار دلم زمزمه می‌کند؛ « اولش هم از نزد او آمدی و این‌جا هم از نزد او روزی خوردی و آخرش هم باید با او باشی.» و کس دیگری زمزمه کرد؛ « او همیشه بوده چون تو را او آورده و بزرگ کرده و آخرش می‌برد. پس این ترس معنا ندارد.»  اما من می‌ترسیدم از اویی که همین نزدیکی است و من از او دور بودم و شاید هم دوری کردم و بدتر این‌که نخواستنم را فریاد کردم تا رهایم کند و حالا می‌بینم که باید بروم کنار خودش. کنارش بودم و نخواستم باشم و باید...  برزخی برپا شده است در دلم و دارم دست و پا می‌زنم که مادر دستم را می‌گیرد و فشار دستش نجاتم می‌دهد. بغضم را به زحمت فرو می‌دهم که می‌پرسد: - منتظر چیه مادر؟ شاهرخ چیزی نگفته؟ نگاه به مادر نمی‌کنم. نگاه به آسمان و زمین هم نمی‌کنم. وقت‌هایی که گم می‌شوم، به هیچ‌چیز نگاه نمی‌کنم. تصویرهای مقابلم از ضمیر ناخودآگاهم می‌آید و می‌رود و دستورهای ناخودآگاه از مغزم داده می‌شود، پس حرفی ندارم بزنم. تا آفتاب غروب کند و در را به روی شاهرخ باز کنم ده بار تمام کوچه را می‌روم و می‌آیم. شاهرخ امشب هم مهمان خانۀ ماست به اجبار مادر. دیگر این‌جا مثل خانۀ خودشان راحت است. مادر از آشپزخانه بیرون نمی‌آید و من از بس‌که صحبت نکرده‌ام صدایم گرفته ‌است. سکوت خانه، شاهرخ را می‌ترکاند: - امروزت مثل هر روز نیست، روزتو کسی خراب کرده که نباید می‌کرده؟ یا تو ضعیفی و می‌ذاری هر کسی هر جور دلش می‌خواد روزتو شب کنه؟ به هرحال برای من خوبی تو شرطه! مرام شاهرخ غیر از این نیست اما من هم نمی‌توانم حال بدم را به خاطر آسودگی شاهرخ خوب نشان بدهم. خرابم و آبادیم آرزوست. اما فقط آرزوست و آرزوها دست نیافتنی هستند! گلویم را صاف می‌کنم و دوباره سکوت می‌کنم. کلمه‌ها را گم کرده‌ام. خودش می‌گوید: - امروز رو دوست داشتم. حال دوستای مهدی رو هم دوست داشتم، می‌دونی تازه فهمیدم که اگه درست و راست زندگی کنی، یه وقتی هم که دور هم می‌شینی و خاطره مرور می‌کنی، خاطره‌ها هم حالت رو خوب می‌کنن، حتی اگه نباشی هم، حال دیگران رو خوب می‌کنه، حتی اگه ندیده باشن تو رو؛ فقط وصفت رو بشنون هم، حال خوب می‌کنی! باز هم گلویم را صاف می‌کنم. - شام که درست نخوردی. این چایی رو بخور. ببینم چی شده؟ پیش‌نهاد خوبی است. با استکان چایی سر خودم را گرم می‌کنم که دست شاهرخ می‌نشیند زیر چانه‌ام. نگاهم در نگاهش که می‌نشیند، اشک هم می‌نشیند گوشۀ چشمم... ⏳ادامه دارد... ⏳ _______ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاقی بهار قرآن و بهار طبیعت، بر شما مبارک باد. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 _________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحت‌بخیرمولای‌من زمستان رفت نوروز رسید هفت سین‌ها گشوده شد بر بازوی خشک درختان هزار الماس شکوفه رویید و چلچله ها بازگشتند... اما در کنجِ خاموش قلب من، جای خورشید هنوز خالی است... بهار، شکوهِ معطرِ لبخند شماست در قاب چشمانِ بی‌فروغ من... بیایید تا زنده‌ام بهار را بر جانم بنشانید... 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه سلامی هم بکنیم به اون عزیزی که با آرامش و سکوت تمام و بدون هیچ عکس العملی پستا رو میخونه سلام دوربین مدار بسته😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
خداروشکر که رو شیشه های نوشابه مینویسن "خنک بنوشید" وگرنه ما که می جوشوندیم بعد میخوردیم!!!!😂 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‏راهنمایی که بودیم،مدیر با برگه‌های رضایت نامه اومد سر کلاس گفت:«بچه‌ها برای اردوی هفته دیگه این برگه رو بدید والدین‌تون امضا کنن و حتما فردا بیارید» نیم ساعت بعد اومد گفت:«تاریخ و زمان اردو اشتباهه؛برگه‌ها رو تحویل بدید تا برگه های جدید رو بدیم.»نصف برگه‌ها، امضا شده بود 😆 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
هر وقت مامان‌ها از فواید یه میوه دارن حرف میزنن یعنی اون میوه تو یخچال در انتظار خراب شدنه.😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برایم مثل بهار می‌مانی آمدنت را همیشه تحۅیل میگیرم🌹'🍃 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
آخ ماه رمضان🤤😍 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
💠تولدت مبارک نازنین پدر... 🌹 1 فروردین تولد پدری که به همه دخترای فهیم ایران زمین افتخار میکرد ----------------------------- پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| - فرهاد! - چیزی نیست! قلدر می‌شود. با شدت خاص خودش می‌پرسد: - من دوست قدیمی نیستم، اما این ده روز اندازۀ یه عمر با هم بودیم، بگو! لبخند می‌زنم تا فراموش کند. هیچ‌ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد جز اخم میان دو ابرویش. دیگر طاقت ندارم، اشتباه است حرفی که در دل دارم را بزنم؛ اما این اشتباه را می‌کنم و می‌پرسم: - شاهرخ... مادر تو منتظر چیه؟ هیچ نمی‌گوید. اما رنگ صورتش می‌پرد. دستش چانه‌ام را فشار می‌دهد. دوباره می‌گویم: - آخرین لحظه قبل از بیهوشی بهت چی گفت؟ دستش از زیر چانه‌ام شل می‌شود و می‌گوید: - خواب دیدی؟... کسی چیزی گفته... دکترش... حرفی زده؟ این‌ها را با صدای ضعیفی می‌گوید که از ابهت صدای او بعید است. - چی شده؟ حرف بزن فرهاد. یا نباید شروع می‌کردم یا حالا دیگر وقت تمام کردن نیست. - هیچی. فقط امروز که مادرم رو آوردم. یه لحظه حس کردم مادر خودم اگر بود چه کار می‌کردم؟ حالم بد شده، گفتم اگر مادرت چیزی گفته و خواسته، برآورده کنیم. چشم می‌بندد و چیزی نمی‌گوید. تا آخر شب هیچ‌کدام چیزی نمی‌گوییم. تا صبح هرچه غلت می‌زنم شاهرخ نشسته‌ است. رو به حیاط نشسته ‌است. نیمه شب‌ است که من هم می‌نشینم و نگاهش می‌کنم. ‌سکوت آسمان و زمین را می‌شکند: - فرهاد! - جانم! منتظر هر حرفی بودم جز این‌که می‌گوید: - تو وضو گرفتن بلدی؟ - بلد بودم. هم وضو و هم نماز. فقط نمی‌خواندم. - میای ببینی درست می‌گیرم. کنار حوض کوچک حیاط که می‌رویم، من ساکت وضو می‌گیرم و شاهرخ با بغض! داخل اتاق که می‌شویم، در تاریکی شب و زیر نور کم مهتاب زل می‌زند به طاقچه‌ای که گوشه‌اش دو سجاده است. - نماز خوندن بلدی؟ سجاده‌ها روی دستم سبکی بال پروانه را دارد و عطر حرم. برای خودم و شاهرخ پهن می‌کنم. می‌ایستم کنارش. بلند می‌خوانم، با من آرام می‌خواند. نماز که تمام می‌شود با بغض می‌گوید:   -این نماز من به درد می‌خوره؟ بغض گره شده در گلویم، نمی‌گذارد حرفی بزنم. اما صدای لرزان شاهرخ پر از گریه است و حالش، حال یک نیازمند بی‌پناه، که هیچ‌کس جز خود خدا نمی‌تواند برایش کاری کند، و زمزمه‌هایی که تمامی ندارد. - ننه‌م همیشه آرزو داشت من برگردم پیش خدا. اشک می‌شود ستاره‌ای که در چشمان شاهرخ می‌درخشد، روشن و خاموش می‌شود.   ⏳ادامه دارد... ⏳ _______ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا