eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
975 ویدیو
21 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 بعد از رفتن مهمونا خودم رو با شستن ظرفا مشغول کردم . حین کارم گاهي به خودم دلداری مي دادم و گاهي ازسر حرص ظرف ها رو به هم مي کوبیدم. اما ساعت نه که وقت قرص های رنگارنگ امیرمهدی بود دیگه نمي تونستم بازم تو آشپزخونه بمونم . به رسم هر شب لیواني رو پر از آب کردم و به سمت اتاق رفتم. روی ویلچرش نشسته بود و مطالعه مي کرد . بدون اینكه حرفي بزنم ، لیوان رو روی میز کنارش گذاشتم و کیسه ی قرصها رو نزدیكش. مي خواستم برگردم تو آشپزخونه که دستش مچ دستم رو شكار کرد. برگشتم و سوالي نگاهش کردم. جدی زل زد تو چشمام و آروم گفت: امیرمهدی –به جای ففرار بشین اینجا و هر چي تو دلته بگو. بي حوصله زمزمه کردم: من –ولش کن. امیرمهدی –نگاهت به تنهایي نشون مي ده که موضوع مهمیه وای به حال این صدای بي حسس و حالت. باید کاپ قهرماني داد به مردی که زبان سكوت همسرش رو بفهمه . باید بهش گفت "خدا قوت پهلوان "که به واقع وزنه ی سنگیني رو یه ضرب زده. آهي کشیدم و کنارش روی تخت نشستم. امیرمهدی –بگو . نریز تو خودت. مستقیم نگاهش کردم: من- مي ترسم امیرمهدی. امیرمهدی –از چي ؟ من –نمي دونم ... و بعد کلافه ادامه دادم: من –از همه چي .. اصلا ً اسم جشن که میاد دلم هری مي ریزه پایین. امیرمهدی –چیزی برای نگراني نیسست. من –دست خودم نیست . حس مي کنم بعضي چیزا سر جای خودش قرار نداره .. حس مي کنم جشن گرفتن لزومي نداره! 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem