. از خودم بسیار نا امید شده بودم و فکر می کردم نمی تونم دیگه زیاد مثل بچه های هیئت المهدی گریه و زجه بزنم و یک کوچولو شک داشتم به یک سری از مسائل که در اون شب حل شد و یک سری خواسته از امام زمانم می خواستم ولی جوابشو نگرفته بودم ولی در اون شب گرفتم و به یک سری از چیز ها پی بردم و یک سری از مسائل عاشورا رو درک کردم خیلی بهم کمک کرد

. سلام خدا قوت خلاصش بگم رها شدن از دلتنگی امیدواری به رفتن کربلا و حسرت نرفتن کربلا و مهم تر از همش اون سوراپزی که شدیم منکه واقعا انتظارشو نداشتم و مو به تنم واقعا سیخ شد✋

. سلام خیلی جلسه ی خوبی بود روحیه ای که بهمون داده بودن که در بین الحرمین هستیم من از آقای فرحناکی خیلی تشکر میکنم با این که تازه از کربلا برگشته بودند اما با خستگی سفر بخاطر هیئت و بچه‌های هیئت المهدی آمدند و خستگی براشون معنا نداشت. بازم ممنون

. . سلام خیلی کوتاه بخوام بگم واقعا شب عجیبی بود و تمام معادلات ذهنم در یک لحظه بهم خورد ... چیزی مثل یه رویای شیرین اصن بوی کربلا رو میشد حس کرد ... .

. .... از اول دهه دلتنگ باشی🥺 از اول دهه خیلی کم گریه کرده باشی😔 از اول دهه معنویاتت کم شده باشه و...😕 بعد یه خبری بهت برسه؟!🤔 🗣هیئت المهدی(عج)روضه داره!😍 اگه واقعا عاشق باشی، بال درمیاری.... مخصوصا اگر وسط جلسه بفهمی یک مهمون ویژه از کربلا تشریف آوردن برای روضه خوندن🤩 .....

. بسم الله سلام راستش نمیدونم خوبه یا نه ولی وابسته شدم به هیئات برای همین دهه ی اول محرم هرجا میرفتم با خودم میگفتم هیجا هیئات نمیشه وقتی پوستر جلسه رو دیدم با خودم گفتم مثلاً شاید تماس تصویری با کربلا ‌و... ولی با شروع شدن جلسه هرچی چیده بودم خراب شد ولی حالم خوب شد

. سلام بعد از جلسه چهارشنبه خیلی زاویه دیدم نسبت به امام حسین و کربلا و... عوض شد. فهمیدم که حادثه های کربلا فراتر از اون چیزیه که ما شنیدیم و فهمیدیم... خیلی روضه ها سنگین تر از چیزیه که فکرشو میکنیم... و واقعا جلسه ای خیلی متفاوت و خوبی بود، امیداورم خداوند از همه ما قبول کند. از شما بخاطر برگزاری روضه ممنونم🙏🙏

. سلام اول از همه پوسترو دیدم خوشحال شدم که حداقل دوباره باهم پیش هم هستیم ولی از اینکه شما نیستین تو جلسه خیلی ناراحت بودم بچه ها میگفتن آقاجواد میان و منم با خودم میگفتم آقا جواد میانو همه باهم حسرت میخوریم و... خیلی حالم گرفته بود با خودم میگفتم زیاد بهم خوش نمی‌گذره صوت گذاشته بودن و برقارم خاموش کرده بودن منتظر بودم تا آقاجواد بیان و شروع کنن کارشونو که یکدفعه دیدم آقاجواد نشستن رو منبر اولش چون واقعاً باورم نمیشد و دور نشسته بودم و زیاد معلوم نمیشد فکر کردم آقابیاتین همینجور چند ثانیه‌ای مونده بودم و تو فکر بودم که شروع به روضه خواندن کردین تا شروع کردین خیلی خوشحال شدم و خیالم راحت شد فکرشو نمیکردم ولی خیلی بهم خوش گذشت اون شبو خیلی دوست داشتم دلم تنگ شده بود یک تیکه از روضه اون شبو هیچ وقت فراموش نمیکنم و هر موقع یادم میاد خیلی بغض میکنم شاید فقط یک جمله بود ولی هزاران خط روضه بود

مَـشْــقِـــ💚ـعِـشْــقْـــ این قسمت⁸: شناخت🌱 #رادیو_مهدوی #محرم #هیئت_المهدی 🎥 تهیه شده در گروه صدابرداری آوینچی به ما بپیوندید 👇👇👇 @heyatolmahdi313