شب دهم محرم الحرام14021_01.mp3
زمان:
حجم:
25.03M
🔊 #روایت
#اصوات_شب_دوازدهم_محرم_۱۴۰۲
🏴 مراســـم شــــب دهم ماه #محرم
🎙 با نفس: آقای جواد فولادیان
🕌 هیئت المهدی(عج)
🎥تهیه شده در گروه رسانه المهدی(عج)
مارا در فضای مجازی دنبال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@heyatolmahdi313
شب یازدهم محرم الحرام14022 (2).mp3
زمان:
حجم:
23.12M
🔊 #روایت
#اصوات_شب_دوازدهم_محرم_۱۴۰۲
🏴 مراســـم شــــب یازدهم ماه #محرم
🎙 با نفس: حاج علی آقای پیراسته
🕌 هیئت المهدی(عج)
🎥تهیه شده در گروه رسانه المهدی(عج)
مارا در فضای مجازی دنبال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@heyatolmahdi313
شب دوازدهم محرم الحرام14023_01.mp3
زمان:
حجم:
31.25M
🔊 #روایت
#اصوات_شب_دوازدهم_محرم_۱۴۰۲
🏴 مراســـم شــــب دوازدهم ماه #محرم
🎙 با نفس: دکتر حسن باخرد
🕌 هیئت المهدی(عج)
🎥تهیه شده در گروه رسانه المهدی(عج)
مارا در فضای مجازی دنبال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@heyatolmahdi313
گروه رسانه المهدی(عج)(09156244759)روایتگری شهدا.mp3
زمان:
حجم:
42.3M
🔊 #روایت
#اصوات_شب_هفتم_صفر_۱۴۰۲
🏴 مراســـم شــــب هفتم ماه #صفر
🎙 با نفس:
آقای جواد فولادیان
بامدّاحی:
#کربلایی_محسن_فرحناکی_مقدم
🕌 هیئت المهدی(عج)
🎥تهیه شده در گروه رسانه المهدی(عج)
مارا در فضای مجازی دنبال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@heyatolmahdi313
شب دوازدهم محرم الحرام14023_01.mp3
زمان:
حجم:
31.25M
🔊 #روایت
🏴 مراســـم شــــب دوازدهم ماه #محرم
🎙 با نفس: دکتر حسن باخرد
🕌 هیئت المهدی(عج)
🎥تهیه شده در گروه رسانه المهدی(عج)
مارا در فضای مجازی دنبال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@heyatolmahdi313
هدایت شده از 🎥🪟 پنجره هیئت🎙️
#روایت
(مجموعه روایت یک مستمع قسمت:۲)
🔴خیلی وقت بود که دیگر هیئت مثل قبل نبود.
انگار روح تازهای در آن دمیده شده بود. اگر تا دیروز برای اشک و سینهزنی میآمدیم، حالا تمام وقت و جانمان را برای فرماندهمان، امام زمان(عج)، میگذاشتیم. سینهزنی هنوز بود، اما تنها بخشی از ماجرا بود…
محرم ۱۴۰۴ بعد از یکسال وقفه(دهه محرم ۱۴۰۳ روضه به دلایلی برپا نشد و همین دلتنگی را بیشتر میکرد) دوباره نام هیئت المهدی(عج) را زنده کرد. کسی نمیدانست چه قرار است بشود؛ فقط میدانستیم دیگر مثل گذشته نیست.
سه روز مانده به محرم، سری به حسینیه بیتالرقیه(س) زدم. رفقا سرگرم کارهای رسانهای بودند. بهشان خداقوتی گفتم، چند دقیقهای در فضای حسینیه نفس کشیدم و رفتم. همهچیز عادی بهنظر میرسید… مثل همیشه.
اما دو روز بعد، یعنی تنها یک روز مانده به شروع محرم، دعوت شدیم به حسینیه. نمیدانستیم برای چه. همین ندانستن، ذهن ها را پر از سوال کرده بود.
وقتی وارد شدم، باورم نمیشد. حسینیهای که دو روز پیش دیده بودم، دیگر وجود نداشت! پتوهای خاکی جای فرشها را گرفته بودند، سقف پر از چتاییهای کنفی بود. سمت راست، خاکریز دعا و موشک و ابزار جنگ رسانه برپا بود؛ سمت چپ، نام مبارک امام حسین علیهالسلام میدرخشید. پشت سرمان پرچم هیئت آویخته بود و روبهرو… چند لباس، سجادهای پهن، اسلحهای تکیه داده، مفاتیحی باز، تختهسیاه و دو نیمکت چوبی و یک بنر مفهومی که همهچیز را غریبتر میکردند.
هیچکس باور نمیکرد این همه تغییر فقط در دو شب اتفاق افتاده باشد. بعدها فهمیدم بچهها بیوقفه کار کرده بودند و ما نخستین کسانی بودیم که حسینیه را میدیدیم...
آن روز، سخنانی گفته شد… سخنانی که مقدمهای بود برای داستانی بزرگتر. داستانی که قرار بود فصلهایش را خودمان بنویسیم؛ با اشکها، با گریهها، با دلمان…
https://eitaa.com/joinchat/2777744627Cdbcf1622de
#انعکاس
#پنجره_هیئت
#محرم #صفر
#هیئت_المهدی_عج