•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ |•
عمر سعد اهل بيت امام حسين عليه السّلام و بازماندگان شهدا را به صورت اسير به نزديك كوفه رسانيد، وقتى كه آنها به كنار دروازه كوفه رسيدند، مردم كوفه براى تماشاى آنها اجتماع كردند.
بانويى از زنان كوفه از پشت بام سر برآورد و صدا زد: «من اىّ الاسارى انتنّ، شما اسيران از كدام طايفه هستيد؟ » آنها در پاسخ گفتند: «نحن اسارى آل محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم، ما اسيران از آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستيم.»
آن بانو از پشت بام فرود آمد و آنچه از روپوش و پيراهن و روسرى داشت، همه را جمع كرد و به اسيران داد، اسيران آنها را گرفتند و خود را پوشاندند.
راوى گويد: امام سجّاد عليه السّلام همراه آن بانوان اسير بود، كه بر اثر بيمارى رنجور و لاغر شده بود، همچنين حسن بن حسن كه به حسن مثنّى معروف بود، همراه اسيران بود، او نسبت به عمو و رهبرش امام حسين عليه السّلام ايثار و فداكارى بسيار نمود،از جمله افرادى كه همراه اسيران بودند، دو پسر امام حسن عليه السلام به نام زيد و عمرو بودند.
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ|•
وقتے ڪہ نگاه اهڵ ڪوفہ به اسيران مظلوم افتاد نالہ و گريہ ڪردند، امام سجّاد عليه السّلام به آنها رو ڪرد و فرمود:
أتنوحون و تبڪون مݧ اجلنا؟ فمن الّذى قتلنا؟
آيا شما به حاڷ ما نوحه مےكنيد و مى گرييد، پس چه كسے ما را ڪشت؟
بشير بن حزيم اسدى مےگويد: در آن روز زينب عليها السلام دختر امام
علے عليه السّلام را مشاهده ڪردم:
تا آن روز بانوى پوشيده و نجيبے رامانند زينب عليها السلام هرگز نديده بودم، كه از او شيواتر سخن بگويد، گويى سخنانش از زبان حضرت علے عليه السّلام فرو مےباريد، به مردم اشاره كرد كه ساڪت باشيد، نفسها در سينهها حبس شد، زنگها كه در گردن اسبها و استرها بود از حرڪت ايستاد.
متن خطبه حضرت زينب عليها السلام :
حمد و سپاس مخصوص خدا است، و درود بر پدرم محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و فرزندان پاك و برگزيده او باد.امّا بعد:
اى مردم ڪوفه!
اى نيرنگبازان، بے وفايان و پراڪندگان! آيا به حال ما گريه مے كنيد؟؟
اشكتان خشك مباد، و ناله شما فرو ننشيند، مثل شما مثل آن زنے است كه رشته هاى خود را پس از تابيدݩ باز مى كرد، چه فضيلتى در شما هست؟
لاف و گزاف، آلودگى و سينه هاے پرڪينه، در ظاهر همانند كنيز چاپلوس، و در باطن همانند دشمنان سخن چين، يا مانند سبزىها هستيد كه در لجنزارها روييده، و يا نقره اى كه با آن قبر مرده را بيارايند، بدانيد كه براى آخرت خود كردار زشتى از پيش فرستاديد كه به خشم خداوند گرفتار، و در عذاب جاويد خواهيد ماند.
آيا گريه مے كنيد؟ و فرياد گريہ سر مى دهيد؟ آرے به خدا سوگند بايد زياد بگرييد و ڪمتر بخنديد، كه دامن خود را به عار و ننگ آلوده نموده ايد كه هرگز نمى توانيد آن را بشوييد؟
خون سرور جوانان اهل بهشت و پناه نيكان شما و گريزگاه پيش آمدهاى ناگوار شما، و جايگاه رفيع حجّت شما و بزرگ و رهبر قوانين شما را ريخته اند.
اى مردم ڪوفه! بدانيد ڪار زشتے را انجام مى دهيد، از رحمت خدا دور باشيد و نابود گرديد كه كوششهاى شما به هدر رفت و دستهاى شما از ڪار بريده شد، و در سوداى خود زيان ديديد و گرفتار خشم خدا گشتيد، و سكّه خوارى و بدبختے به نام شما زده شد.
واى بر شما اى اهل كپڪوفه! آيا مے دانيد كه چه جگرى از رسول خدا صلے اللَّه عليه و آله و سلم را بريديد؟
و چه افراد پوشيده بہ حجاب را از حرمش بيرون كشيديد، و چه خونى را از او ريختيد، و چه احترامى را از او هتك ڪرديد؟
قطعا ڪارى بس هولناك، زشت، سخت، ناروا، خشونت بار و شرم آور به لبريزى سراسر زمين، و گنجايش آسمان انجام داديد.
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ|•
آيا براے شما شگفت آور است ڪہ آسمان در اين ماجرا خوݧ ببارد؟
همانا شڪنجہ و عذاب جهاݧ آخرت، ننگين تر خواهد بود، و ڪسے شما را يارى نڪند و از مهلتے ڪہ به شما داده شده استفاده نخواهيد ڪرد، كه پيشے گرفتن شما، خدا را شتابزده نمے ڪند، و او از فوت (انتقام) نمے هراسد، همانا كه پروردگار شما در ڪمينگاه است.
راوى گويد: سوگند به خدا مردم ڪوفه را حيراݩ و بهت زده ديدم گريه مى كردند، و از حيرت انگشت خود را با دندان مے گزيدند.
پيرمردے را گريان ديدم در ڪنارم ايستاده، آنقدر گريست كه ريشش خيس شد، و در حال گريہ خطاب به خاندان نبوّت مےگفت:
«پدر و مادرم به فداى شما، پيران شما برتر از پيران ديگر، و جوانانتان بهتر از جوانان ديگر، و زنانتان برتر از زنان ديگر، و نسل شما بهتر از نسلهاے ديگر هستند كه نه خوار مے گردند و نه شڪست پذير مے شوند.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ|•
سلام بر آݩ ڪسےڪہ امامان از نسل اویند
در همان روز حضرتام كلثوم عليها السلام دختر على عليه السّلام از پشت پرده نازك، در حالى كه با صداى بلند مى گريست چنين خطبه خواند:
اى كوفيان، كار بسيار بدى انجام داديد (روزگارتان تيره باد) چرا حسين را تنها گذاشتيد و او را كشتيد، و اموالش را به يغما برديد و تصاحب كرديد.و بانوان حرمش را اسير كرده و آزرديد؟
هلاكت باد بر شما، و از رحمت خدا دور گرديد، واى برشما! آيا مى دانيد چه فاجعه دردناكى را مرتكب شده ايد؟ چه خونهايى را ريختيد؟ چه گستاخى به حريم بزرگان
نموديد؟ و لباس چه كودكانى را ربوديد؟ و چه اموالى را تاراج كرديد؟ شما بهترين مردان بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را كشتيد؟ رحم و مهر از دلهاى شما رخت بربسته، آگاه باشيد كه حزب خدا پيروزند، و حزب شيطان در ضرر و زيان مى باشند.
«شما برادرم را بى دفاع كشتيد، واى بر شما كه به زودى با آتش داغ شعله ور دوزخ، مجازات خواهيد شد شما خونهايى را ريختيد كه خداوند و سپس قرآن و محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم ريختن آن خونها را حرام كرده است.
آگاه باشيد: آتش دوزخ بر شما بشارت باد، شما در فرداى قيامت در قعر آتش دوزخى هستيد كه همواره زبانه مى كشد.
من در طول زندگيم براى مصائب برادرم مى گريم، براى آن كسى كه پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بهترين مولود بود.
با اشكهاى فراوان و ريزان كه پيوسته بى آنكه خشك شوند، بر گونهها ريخته گردند.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•| أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ |•
سلام بر فرزندِ خاتم پیامبراݩ
خطبه حضرتام كلثوم عليها السلام همه حاضران را دگرگون و ماتم زده كرد، به طورى كه از هر سو ناله و شيون برخاست، زنها موهاى خود را پريشان كرده بودند، و خاك بر سرهاى خود مى ريختند، و صورتهاى خود را مى خراشيدند، و سيلى بر صورت خود مى زدند و فرياد واى و هلاكتشان بلند
بود، مردان نيز مى گريستند و ريشهاى خود را (از شدّت اندوه) مى كندند، هيچ مرد و زنى مانند آن روز گريه و زارى نكردند.
سپس امام سجّاد عليه السّلام با دست اشاره به مردم كرد ساكت شويد، همه ساكت شدند، آنگاه برخاست و ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمّد
مصطفى صلى اللَّه عليه و آله و سلم چنين فرمود:
اى مردم! آن كس كه مرا شناخت و آن كس كه مرا نشناخت خود را به او معرّفى مى كنم، من على پسر حسين عليه السّلام فرزند على بن ابى طالب عليه السّلام هستم، من پسر كسى هستم كه در كنار فرات بدون آنكه خونى را از او طلبكار باشند و خواستار قصاص شوند.او را سر بريدند، من پسر آن كسى هستم كه حريم حرمت او را شكستند، و مال او را به يغما بردند، و اهل بيت او را به اسيرى گرفتند
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ|•
سلام بر فرزند سرور جانشینان
من پسر آن ڪسے هستم ڪہ او را بدوݧ دفا؏ ڪشتند، و اين افتخار (شهادت) ما را بس.
اى مردم! شما را به خدا سوگند مے دهم آيا مے دانيد ڪہ براى پدرم نامہ نوشتيد، ولے او را فريب داديد، و پيمان و عهد و ميثاق بستيد و بيعت ڪرديد، در عين حاڷ با او جنگيديد، و او را بے ياور گذاشتيد!
هلاڪت باد بر شما ڪہ چہ توشه اى براے خود به پيش فرستاديد؟
و زشت باد رأى شما، با ڪدام چشم، رسوڵ خدا صلے اللَّه عليه و آلہ و سلم را مے نگريد، آݩ هنگام ڪہ بہ شما بفرمايد:
عترت مرا ڪشتيد، و حريم حرمت او را شكستيد، پس شما از امّت من نيستند.
خطبه حضرت سجّاد عليه السّلام موجب شد ڪہ از هر سو صداها بلند گرديد، گروهے به گروه ديگࢪ مے گفتند: «هلاك شديد و نفهميديد.»
آنگاه امام سجّاد عليه السلام فرمود: «خدا رحمت ڪند كسے را كه نصيحت مرا بپذيرد، و وصيّت مرا به خاطر خدا و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و خاندانش نگهدارد، چرا ڪہ بر ما لازم است پيروى نيكى از رسول خدا صلے اللَّه عليه و آله و سلم نماييم.»
در اين هنگام همه حاضران گفتند: «اى فرزند رسول خدا! همه ما شنوا و فرمانبردار شما هستيم، پيمان تو را حفظ ڪنيم، و دل به تو بنديم و از تو جدا نشويم، به ما فرمان بده كه مطيع فرمان توئيم، جنگ ڪنيم با هر كه با تو بجنگد، صلح كنيم با هر كه با تو صلح كند، و از يزيد (لعنه اللَّه)قصاص نماييم، و از كسانے كه به تو و ما ستم كردند، بيزارے جوييم.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ|•
سلام بر فرزند فاطمه زهراء
هيهات و هرگز!! اى فريبكاران دغلباز كه به خواسته هاى دل نخواهيد رسيد، آيا مى خواهيد همان گونه مرا يارى كنيد كه پدر مرا يارى كرديد؟ هرگز چنين نخواهد شد، سوگند به پروردگار شترانى كه حاجيان را به منى و عرفات مى برند، هنوز زخمها التيام نيافته است پدرم همراه يارانش ديروز كشته شده اند، و هنوز داغ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فراموش نشده است و داغهاى پدر و فرزندان پدر و جدّم، موى رخسارم را سفيد كرده و تلخى آن در بين حلقوم و حنجرهام بجاست، و اندوه آن در سينهام باقى مانده است، خواهش من از شما اين است كه نه با ما باشيد و نه بر ما.
«عجبى نيست اگر حسين عليه السّلام (از روى ظلم) كشته شد، چرا كه پدرش على عليه السّلام كه از او برتر و گرامى تر بود كشته شد.
اى مردم كوفه! از آنچه كه بر حسين عليه السّلام وارد شد، شادمان نباشيد، چرا كه گناهى بزرگتر از هر
گناه مرتكب شده ايد جانم به فداى آن حسينى كه در كنار نهر فرات كشته شد، كه كيفر آن كسانى كه او را كشتند و خوار شمردند، آتش دوزخ است.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى|•
سلام بر فرزند خدیجه کبرى
عبيد اللَّه بن زياد در قصر خود نشست و به همه مردم اجازه عمومى داد تا در مجلس او حاضر شوند، آنگاه سر بريده امام حسين عليه السّلام را آوردند، و در پيش روى او نهادند، سپس اهل بيت امام حسين عليه السّلام از بانوان و كودكان را وارد آن مجلس كردند حضرت زينب عليها السّلام به طور ناشناس وارد مجلس شد و در گوشه اى نشست، ابن زياد پرسيد: اين زن كيست؟
گفته شد: زينب عليها السلام دختر على عليه السّلام است.
ابن زياد رو به او كرد و گفت: «حمد و سپاس خداوندى را كه شما را رسوا كرد، و دروغ شما در گفتارتان را آشكار نمود.»
حضرت زينب عليها السّلام جواب داد:
ما رأيت الّا جميلا، هؤلاء قوم كتب اللَّه عليهم القتل، فبرزوا الى مضاجعهم، و سيجمع اللَّه بينك و بينهم، فتحاجّ و تخاصم، فانظر لمن الفلج يومئذ هبلتك امّك يا ابن مرجانه، من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاه هاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد،
اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه! «۱» ابن زياد از سخنان زينب عليها السلام خشمگين شد به گونه اى كه گويى بر كشتن زينب عليها السلام تصميم گرفت.
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهے|•
ابن زياد به زينب عليها السلام گفت: «خداوند دݪ مرا با كشتن حسيݩ گردنكش تو و افراد قانون شڪن فاميلت، شفا بخشيد.»
زينب عليها السلام فرمود: «به جانم سوگند بزرگ فاميل مرا ڪشتے، و شاخه هاى مرا بريدے و ريشه مرا ڪندى، اگر شفاى دلت در اين است باشد.»
ابن زياد گفت: «هذه سجّاعة، و لعمرى لقد كان ابوك شاعرا: اين زن با قافيه و آهنگ سخن مى گويد، سوگند به جانم پدرت نيز شاعر قافيه پرداز بود.»
زينب عليها السلام فرمود: «اى پسر زياد، زن را به قافيہ پردازى چه ڪار؟ و من تعجّب مى كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مے بخشد، و مى داند كه فرداى قيامت آنها از او انتقام مے گيرند.»
سپس ابن زياد متوجّه امام سجّاد عليہ السّلام شده
و گفت: «اين كيست؟ » يكى از حاضران گفت: علے پسر حسين عليه السّلام است.
ابن زياد گفت: مگر خداوند علے پسر حسيݩ را نڪشت؟
امام سجّاد عليه السّلام فرمود: مݩ برادرى به نام علے اكبر داشتم كه مردم او را ڪشتند؟
ابن زياد گفت: بلكه خدا او را ڪشت.
امام سجّاد عليه السّلام فرمود:
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها، خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض مى كند.»
ابن زياد گفت: آيا تو جرأت پاسخگويى به گفتار مرا دارى؟! سپس به مأموران جلّادش رو كرد و گفت: «اين را ببريد و گردنش را بزنيد.»
در اين هنگام حضرت زينب عليها السلام خود را سپر امام سجّاد عليه السّلام قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد: «اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختے براى تو بس است اگر قصد ڪشتن او را دارى مرا نيز با او بڪش.»
ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد عليه السّلام صرف نظر ڪرد و گفت: «رهايش كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بڪشد.»
در اين هنگام امام سجّاد عليه السّلام به زينب عليها السلام رو كرد و فرمود: «عمّه جان آرام باش تا من با او سخن بگويم.» سپس به ابن زياد رو كرد و فرمود:
ا بالقتل تهدّدنى يا بن زياد، اما علمت انّ القتل لنا عادة و ڪرامتنا الشّهادة
، اى پسر زياد! آيا مرا از مرگ مى ترسانے، مگر نمے دانے ڪہ ڪشته شدن براى ما يك كار عادى است، و شهادت مايہ سربلندى ما مے باشد.
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•| أَلسَّلامُ عَلَے ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا|•
آنگاه ابن زياد دستور داد، امام سجّاد عليہ السّلام و همراهانش را بہ خانہ اى ڪہ
در ڪنار مسجد اعظم ڪوفہ بود بردند و در آنجا زندانے نمودند.
زينب عليها السلام [براى اينكه مبادا بانوانى به ملاقات آنها بيايند و همين ملاقات موجب يك نوع شماتت و تحقير خاندان عصمت گردد] فرمود:
«هيچ زن عرب نژاد حقّ ملاقات با ما را ندارد، جز ڪنيزان ڪہ آنها نيز مانند ما اسيرى ديده اند.»
سپس عبيد اللَّه بن زياد فرمان داد تا سر مقدّس حسين عليه السّلام را در ڪوچہ هاى ڪوفہ بگردانند، مأموران اين فرمان را اجرا نمودند،
سپس عبيد اللَّه بن زياد (در مسجد اعظم كوفه در ميان اجتما؏ مردم)
بالاى منبر رفت پس از حمد و ثناى الهى در ضمݩ گفتاࢪش چنين گفت: «حمد و سپاس خداوندى را ڪہ حق و صاحبان حق را آشڪار كرد، يزيدو شيعيانش را پيروز و چيره نمود، و دروغگو و پسر دروغگو را كشت.»
او همين ڪہ سخن را به اينجا رسانيد، عبداللَّه بن عفيف ازدى ڪہ از پارساياݧ و شيعيان نيڪ حضرت علے عليه السّلام بود، و چشم چپش در جنگ جمݪ كه در ركاب على عليه السّلام با دشمن مى جنگيد بر اثر اصابت تير، و چشم راستش را در جنگ صفّين نابينا شده بود، و همواره در مسجد اعظم ڪوفہ هر روز تا شب در نماز و عبادت به سر مى برد.پس از شنيدن سخن گستاخانه ابن زياد، برخاست و چنين فرياد زد:
يا ابن مرجانة انّ الكذّاب بن الكذّاب انت و ابوك و من استعملك و ابوه يا عدوّ اللَّه...
اى پسر مرجانه! همانا دروغگو و پسر دروغگو تو و پدرت و كسے است كه تو و پدرت را بر گرده مردم سوار كرد، اى دشمن خدا آيا فرزندان پيامبراݩ را میكشےو آنگاه اين گونه بر فراز منبرهاى مسلمانان سخن مى گويے؟!
عبيد اللَّه بن زياد خشمگين شد و گفت: اين سخنگو كيست؟! عبد اللَّه گفت: «سخنگو من هستم اى دشمن خدا! آيا فرزندان پاك پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را كه خداوند هر گونه ناپاكى را از آنها زدوده مى كشى، و گمان مى كنى كه مسلمان هستى؟ واى بر اين مصيبت! كجايند فرزندان مهاجران و انصار تا از تو رئيس ياغى تو كه ملعون پسر ملعون از زبان رسول خداوند جهان است انتقام بكشند.»
ابن زياد بيشتر خشمگين شد، به طورى كه رگهاى گردنش پر از خون گرديد و گفت: «او را دستگير كرده و نزد من بياوريد»
جلّادان از هر سو به طرف عبد اللَّه شتافتند تا او را دستگير كنند، در اين ميان اشراف طايفه ازد (كه او از آن طايفه بود) از پسر عموهايش برخاستند و او را از دست مأموران نجات دادند و از در مسجد خارج نموده و به خانه اش رساندند.
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى|•
ابن زياد به جلّادانش چنين فرمان داد: «برويد و اين كور طايفه ازد را كه خداوند قلبش را نيز همچون چشمش كور كرده دستگير كرده و نزد من بياوريد.»
جلّادان به سوى خانه عبد اللَّه حركت كردند، اين خبر به طايفه ازد رسيدند، آنها با عده اى از قبايل يمن اجتماع كردند تا از دستگيرى بزرگشان عبد اللَّه جلوگيرى نمايند.
وقتى كه ابن زياد از ماجرا با خبر شد، قبيله هاى مضر را احضار كرد، و محمّد بن اشعث را همراه آنها براى جنگ با قوم ازد فرستاد.
طرفداران ابن زياد با طايفه ازد جنگ سختى كردند، به طورى كه جماعتى از عرب در اين ميان كشته شدند، سرانجام طرفداران ابن زياد خود را به خانه عبد اللَّه بن عفيف رساندند، در خانه او را شكستند و به خانه او هجوم بردند.
عبد اللَّه، دخترش را صدا زد، و گفت: «دشمنان از راهى كه بيم داشتى آمدند، با تو كارى ندارند، شمشير مرا بياور.»
دختر عبد اللَّه شمشير پدر را آورد و به پدر داد، عبد اللَّه شمشير مى كشيد و از خود دفاع مى كرد و در اين هنگام چنين رجز مى خواند:
«من فرزند عفيف، صاحب فضل و پاك سرشت هستم، پدرم عفيف است كه مادر او «امّ عامر» مى باشد.
چه بسيار زره پوشان و سر برهنگان چابك و قهرمان از شما را بر زمين افكنده ام.»
دختر عبد اللَّه مى گفت: «اى پدر! كاش مرد بودم و در پيش روى تو با اين قوم گنهكار و قاتل عترت پاك پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى جنگيدم.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠
•°❥| #غمنامـــــہ
📚 | #ترجمہ_مقتل_لهوفـ
•|أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ|•
دشمنان از هر سو عبد اللَّه را محاصره نمودند، عبد اللَّه شجاعانه از خود دفاع مى كرد، به طورى كه هيچ كس نمى توانست بر او چيره شود، دشمن از هر سو كه به طرف عبد اللَّه مى آمد، دختر عبد اللَّه مى گفت: پدر، از فلان جهت آمدند، به اين ترتيب درگيرى ادامه يافت تا اينكه دشمنان زياد شدند و عبد اللَّه را محاصره كردند.
دخترش فرياد مى زد: «آه ذليل شدم، بر پدرم چيره شدند، او ياورى ندارد تا او را كمك كند.» عبد اللَّه شمشيرش را به دور خود گردش مى داد، و چنين رجز مى خواند:
اقسم لو يفسح لى عن بصرى ضاق عليكم موردى و مصدرى
«سوگند به جانم اگر چشمانم بينا بودند، شما در ورود و خروجتان در بن بست سخت قرار مى گرفتيد.»
جنگ همچنان ادامه يافت تا اينكه عبد اللَّه را دستگير كرده و سپس او را نزد ابن زياد بردند، وقتى كه ابن زياد او را ديد گفت: «حمد و سپاس خداوندى را كه تو را رسوا ساخت.»
عبد اللَّه گفت: اى دشمن خدا، براى چه خداوند مرا رسوا نمود؟
و اللَّه لو يفسح لى عن بصرى ضاق عليك موردى و مصدرى
«سوگند به خدا اگر ديدگانم بينا بودند، عرصه را در ورود و خروج بر شما تنگ مى كردم.»
#وقایعبعدازعاشوࢪا
#ادامہ_دارد...
💠@heyatorrasoul💠