دیوونه‌بازی‌در‌بیاریم⛓

میخواستین🥀

شور‌ترکیبی‌آقا‌ابولفضل‌و‌آقا‌علی‌اکبرجل‌جلالهم✨

توی‌آسمون‌دلها🥀❤️‍🩹

تو‌در‌جایگاه‌ناز🪔

این چیه مثلا ب ولادت مولا میگن روز پدر این جور نام گزاری اهل بیت رو میبره تو حاشیه اصلا با این کارشون حال نکردم الانم ک روز پسر اصن چرته

"مادرم‌از‌سگان‌مادر‌توست" ی‌نگاه‌ب‌سگات‌بکن‌آقا ماهمه‌زنجیری‌مقام‌علی‌اکبریم مادیوونه‌های‌صبح‌هشت‌باب‌القبله‌ایم قبله‌جنون قتلگاه‌خون ولدی‌علی 🩸⛓⚔🪔 #حال‌مناسب

علی‌اکبری‌ها🥀 اگ‌میخواد‌جون‌دادن‌ام‌پای‌این‌صوت‌باشه‌باشه

گل‌نجمه🪔 حنا‌بندان‌قاسم‌شد‌قبولم‌کن‌ب‌قربانی

👑 زنجیر طلای کلب آستان علی نادر قلی! ✍ زمانی که مردم ایران، به‌ویژه اصفهان، از ظلم افغان‌ها به علمای نجف شکایت کردند، سید هاشم حطاب، از علمای زاهد و متقی نجف، به حرم امیرالمؤمنین(ع) روی آورد و با گریه و دعا از ایشان استمداد طلبید. او در خوابی رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را دید و شکایت شیعیان ایران را به آن‌ها عرضه کرد. در این هنگام حضرت عباس(ع) وارد مجلس شد، زنجیری در دست داشت که به گردن سگی درنده بسته شده بود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که شیعیان به‌زودی نجات خواهند یافت. پس از مدتی، نادرشاه به قدرت رسید و هنگام زیارت نجف، علما و بزرگان شهر، جز سید هاشم، به دیدارش رفتند. نادرشاه علت نیامدن او را جویا شد و پس از اصرار فراوان، سید هاشم با الاغ به سراپرده شاه رفت. نادرشاه با احترام به استقبال او آمد، اما سید با دیدن نادرشاه، چندین بار تکبیر گفت و خوابش را برای او بازگو کرد. نادرشاه تحت تأثیر قرار گرفت و دستور داد زنجیری به گردنش بیندازند و او را به شکلی ذلیلانه از کوچه‌ای باریک، که از آن پس تا کنون به «عگد الزنجیل» یا کوچه زنجیر مشهور شد، به سوی حرم شریف بکشانند. نادرشاه سپس زنجیر طلای یاد شده را در ایوان حرم علوی در سمت درب شرقی حرم شریف قرار داد. از این پس بود که نادر، امضای خود را به «کلب آستان علی نادر قلی» تغییر داد! ➖ اقتباس از: نادرنامه، محمّدحسین قدوسی، نشر انجمن آثار ملّی خراسان، چاپخانه خراسان، سال ۱۳۳۹ هجری‌شمسی @baba_heydar_110

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می‌کنی - شهریار

گفت بدون تو نمیتونم؛ ولی الان داره میتونه🦭.