یه فعل پیدا کردم که گویا تو خود ادبیات #انگلیسی هم خیلی جدیده: Gatsbying
تو وقتی گتسبی میکنی یا میگتسبی :) که توی شبکهی اجتماعیت یه عکس/نوتی رو برای کرور کرور آدم منتشر کنی اما مخاطب واقعیت یه نفر باشه و هی منتظر باشی اون یه نفر پستت رو ببینه. در واقع اون محتوا رو فقط برای اینکه اون یه نفر ببینه منتشر کردی.
گتسبی شخصیت اصلی رمان گتسبی بزرگه. همون کسی که هر هفته مهمونیهای پر خرج و شلوغ میداد به امید اینکه معشوقش دیزی یه بار تو یکی از اون مهمونیا سر و کلهاش پیدا بشه.
#کلمهبازی
#رمانگتسبی
#ادبیات
@hibook🖋
📖#برشی_از_کتاب
«ماجرا از این قرار است: من میدانم گرسنگی بیآنکه گرسنه باشی یعنی چه. پدرم فکر میکند گرسنگی وابسته به ذهن است. من نظر متفاوتی دارم، به نظرم گرسنگی وابسته به ذهن و بدن و قلب و روح است.»
📓#گرسنگی
🖋#رکسان_گی
📚 #میعاد_بانکی
@hibook📘
📚#معرفی_کتاب:
رکسان گی در دوازده سالگی مورد تجاوز گروهی قرار می گیرد، برای اینکه دیگر کسی نگاهش نکند و لمسش نکند شروع می کند به خوردن، دست به خودویرانگری می زند، آنقدر می خورد تا چاق شود و بتواند خودش را از نگاه مردها غیب کند، و با این کار ذره ذره بیشتر در تاریکی فرو می رود، و بعدش شروع می کند به نوشتن در مورد اتفاق تلخی که برایش افتاده و در مورد رنجی که یک دختر جوان می تواند تحمل کند می نویسد.
کتاب فقط در مورد پیامدهای وحشتناک تجاوز صحبت نمی کند، بلکه نویسنده با بیان دیدگاه هایش شروع به انتقاد از برنامه های مصرف گرایی می کند که دائما در تلویزیون و مطبوعات در مورد آنها تبلیغ می شود و با شجاعت هر چه تمام تر در مورد روابطش، حرف هایی که می شنید، آسیب هایی که دیده است و پیامدهای چاق بودن در جامعه حرف می زند.
گرسنگی یکی از بهترین کتاب هایی بود که امسال خوانده ام و خواندنش را به همه توصیه می کنم، خیلی جاها موقع خواندن کتاب، حالم بد می شد و نمی توانستم ادامه بدهم، کتابی بود که دائم به جملاتش و به حرف های نویسنده و به دردهایی که باهاشان زندگی کرده بود فکر می کردم و هنوز هم دارم فکر می کنم.
#گرسنگی
#رکسان_گی
#معیادبانکی
@hibook🎙
هنر مجاهد
یه فعل پیدا کردم که گویا تو خود ادبیات #انگلیسی هم خیلی جدیده: Gatsbying تو وقتی گتسبی میکنی یا م
#شربتِعشق
توی نمایشنامهی رومئو و ژولیت، لارنسِ راهب به ژولیت معجون خوابآوری میده که بخوره و بخوابه و تظاهر به مرگ کنه.
واژهای که تو متن انگلیسی برای این معجون اوردند potion هست.
تو لغتنامه جلوی potion به جز «معجون» و «آبدارو» و «آبزهر»، «شربت عشق» هم نوشته.
#کلمهبازی
#ادبیات
#نمایشنامهرومئووژولیت
@hibook🖋
📖#برشی_از_کتاب
«کلماتی که آدم به کار میبرد، گویاست. کلماتی که خود به خود به ذهن میآیند، درست همان کلماتی هستند که گرایشهای پنهانی، نحوهی دید و شخصیت شما را بیان میکنند.»
#اوژنیونسکو
#نمایشنامهیتشنگیوگشنگی
@hibook📓
📖#برشی_از_کتاب
«داستانِ خوب به گونهای عمیق دروغهای راست میگوید.»
#جاناتانگاتشال
#حیوان_قصهگو
#ص186
@hibook📓
هنر مجاهد
از زیباترین و عاشقانهترین دست نوشتههایی که خواندم نوشتهی مرید البرغوثي شاعر فلسطینی برای همسرش
جهنمده بیتن گول:گلی که در جهنم روییده است
سوری در یکی از روستاهای الموت زندگی میکرد، تا اینکه ایوب نامی از اردبیل به عنوان سربازمعلم به الموت میآید و معلم سوری میشود، به او اظهار #عشق میکند و بعد که سربازیاش تمام میشود برمیگردد اردبیل، سوری به دنبال او، برای پیدا کردن او راهی اردبیل میشود.
وقتی خانهی ایوب را پیدا میکند میفهمد زن و بچه داشته و به او دروغ گفته، دیوانه میشود و آوارهی کوچه و خیابانهای اردبیل.
عاصم اردبیلی، یکی از شاعران اردبیل، شعری میسراید با عنوان: جهنمده بیتن گول. یعنی گلی که در جهنم روییده است، شعر عجیبیست و بسیار زیبا و شنیدنی.
حالا سوری را همه میشناسند، در خیابان وقتی او را میبینند از حالش میپرسند، احترامش را نگه میدارند.
هربار که اردبیل اینطوری برف میبارد، دلم پرمیکشد پیش سوری، به این فکر میکنم که چطوری این همه سال را مجنونوار تاب آورده است و در این شهر نفس کشیده است، تنها و غریبوار.
اما چه فایده؟ عمر در جنون عاشقی سپری شد. سرنوشت چیز عجیبیست، میتواند یک نفر را از الموت بکشاند اردبیل، و مبتلایش کند به عشق، به رنج ابدی، به تنهایی، به جنون.
#سوری
#عشق
@hibook❣
📖#برشی_از_کتاب
احساس میکرد که درست به دلیل آنکه دلش شکسته و خونین است همه نسبت به او بیرحماند. احساس میکرد که مردم او را نابود خواهند کرد همانطور که سگان سگی را که زخمی شده و از درد زوزه میکشد، خفه میکنند. میدانست که تنها راه خلاصی از مردم این است که زخمهای خود را از چشم آنها پوشیده بدارد.
#تولستوی
#آنا_کارنینا
@hibook📓
هنر مجاهد
#شربتِعشق توی نمایشنامهی رومئو و ژولیت، لارنسِ راهب به ژولیت معجون خوابآوری میده که بخوره و بخو
Unbirthday
(آلیس [تو انیمیشنِ آلیس در سرزمین عجایب] رسیده به مهمونی دیوونهها؛ کلاهدوز و خرگوش فروردینی.
میگه ببخشید جشن تولدتون رو خراب کردم.
جواب میدند جشن تولد کجا بود؟ ما unbirthday party گرفتیم.
آلیس میپرسه این دیگه چیه؟
بعد از اینکه کلی مسخرهش میکنند که نمیدونه unbirthday party چیه، کلاهدوز براش توضیح میده که براساس علم آمار یه روز از ۳۶۵ روز سال روز تولد توئه. اما ۳۶۴ روز دیگه باقی میمونند که اونا unbirthday تو هستند. ۳۶۴ روزی که ارزش جشن گرفتن دارند.)
یک نئولوژیزم است که برای اولین بار در رمان لوئیس کارول در سال 1871 از طریق شیشه ظاهر شد. این مفهوم باعث پیدایش "آهنگ Unbirthday" در انیمیشن بلند سال 1951 آلیس در سرزمین عجایب شد.
#آلیس
#رمانلوئیسکارول
#انیمیشن
#کلمهبازی
@hibook