ننه: فقط یک هنر را باید یاد بگیری
و آن هم تحمل است، تحمل
مریم: تحمل چی ننه؟
ننه: نگران آن نباش،
موضوع کم نمی آوری.
هزار خورشید تابان
خالدحسینی
@hibook
گفت: "دیوانگی شاخ و دم ندارد. وقتی آدم با آدم های دیگر شباهت نداشته باشد، دیوانه محسوب میگردد."
گفتم: "اگر همه مردم دیوانه بودند، تا حالا همدیگر رو خورده بودند ."
گفت: "نکته همینجاست که آفت عالم و بلای جان بنی آدم همیشه نیم عقلا و نیم ديوانگان بوده اند. و الا از آدم تمام عاقل و تمام دیوانه -اگر فرضا پیدا شود- هرگز سر سوزنی آزار نمی رسد."
#محمد_علی_جمالزاده
@hibook
«گفتم چیز خواندن را به کلی کنار گذاشتهای، تقریباً مثل ورزش. از مایه میخوری و خوف میشوی. خواندن بیش از هر چیز تمرین و عادت است. اگر از دست برود دوباره از سر گرفتن آسان نیست. مثل ورزشکاری که بدنش خشک شود. معلوم نیست دوباره بتواند یا لااقل به همان نرمی و آسانی گذشته بتواند.»
- روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب.
@hibook
«بعضی از لحظات زندگیم را دو بار زیستهام:
یکی آنگاه که آنها را زیستهام؛ دیگر، آنگاه که آنها را نوشتهام. به یقین آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیستهام.»
- یادداشتها؛ شارل بودلر.
@hibook
«میدانم که تنها چیزی که برایم مانده کلمههایند، و میدانم که گهگاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم.»
کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم
نوشتهی اسلاونکا دراکولیچ
ترجمهی رویا رضوانی
نشر گمان
صفحهی ۲۸۶
@hibook
یادم می آد، وقتی بیست ویک سالم بود، فکر میکردم شخصیت محکمی دارم. میگفتم مثل سنگ میمونم، که هرچیزی بخوام حس کنم، میکنم. و هرچی باور داشته باشم همون درسته. اما الان میدونم که مثل مایع میمونم و شکل عوض میکنم.
📚#کتاب_وقتی_که_او_رفت
@hibook
دردِ هر روز حسرتِ زنی را خوردن که دیگر نیست، کمتر از آرزوی بیامان زنی است که در تاریکیِ بیتفاوتی و شرم، کنارش میخوابد، اما چندین سال نوری از او فاصله دارد.
- آنومالی
- اروه لو تلیه
@hibook
از حیات همین را درک میکردم که هنوز مقدار زیادی در وجودم باقی است و بهاصطلاح دارد تاب میآورد.
- جنگ
- لویی فردینان سلین
@hibook