جملهای خواندم از کتاب دلکورِ اسماعیل فصیح، میگفت: «برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه، یک ثانیه، کافی است!»
به این فکر میکنم چه مقدار از بریدنم از آدمهای اطرافم به خاطر ثانیهای ناراحتی بوده؟ چند باری به این دلیل توسط دیگران وانهاده شده بودم و طرد شده بودم؟ دیدم از شمارش خارج است، بعدش چه مانده؟ حسرتی دائمی در نبود دوستی که دیگر نیست، در حال عزاداری برای رابطهای از دست رفته یا فقدان یک حفرهی بزرگ در دل، یک چیزی مثل حزن دائمی که اورهان پاموک برای توصیف استانبول به کار میبرد.
نام سرخپوستیام باید میشد سوگوار دائما حزین که سوار بر اسب مردهاش دارد با صدای پیتکو پیتکو جیم میزند و دورتر میشود...
#کتابدلِکور
#اسماعیلفصیح
@hibook🖋