چارلز بوکوفسکی در ۲۷ می ۱۹۶۲ در نامه ای برای جان ویلیام کرینگتون در باب مرگ مینویسد:
«نامهات به دستم رسید؛ در آن از سرطان پدرت گفته بودی؛ و گفته بودی بیش از حد احساس فلاکت میکنی.تحمل مرگ خودمان آسان است ؛مرگ دیگران! رسیدن مرگدیگران است که نمیتوانیم تحملش کنیم .همیشه در این شرایط سعی کردهام از تاریخ ،تاریخ مرگ وحقیقت مرگ استفاده کنم ؛ سعی کرده ام به مرگ ناپلئون فکر کنم ،هیلتر ، پرنده، گربه ، ستاره سینما، قهرمان، جنایتکار، نام چیزها، چیزهایی که زمانی...اما هیچ فایدهای ندارد. ذهن نمیتواند به غریزه غلبه کند. ذهن پدیدهی نوظهوری است؛ غریزه مدت ها پیش از او سرجای خودش بوده است. وقتی عشق خاکستر میشود، از اندوه خجالت نکش، همین طور از دیوانگی و کجخلقی.»
ودر اخر نامه اش می گوید؛
«ما با شعرهای کوچک مان ادامه میدهیم و انتظار میکشیم.
چه موقعیت غم انگیزی.»
📓#برایمنغمگیننشوید
🖋#چارلزبوکوفسکی
@hibook📚