هنر مجاهد
#برشی_از_کتاب گفت «اووو! تو خُردبچّه چه فهم داری کمونیست چی استش، دختر؟» گفتم «زمینهای شما را می
#معرفی_کتاب
کورسرخی، روایتهایی از جنگ است و مهاجرت، دو مفهومی که اگر با هم ترکیب شوند تلخیشان دوچندان خواهند بود، لحن زنانهی راوی و نگاه خاص او به ماجرا هم باعث شده، روایتها خواندنی از آب در بیایند. روایتی که عنوانش
«بیخی جنگ تمام شده، خشت و آجر دوباره سرهم میشود.» را بیشتر از بقیهی روایتها دوست داشتم، درخشان بود و باورنکردنی، سه بار خواندمش و هر بار از این روایت درخشان، شگفتزده شدم.
▪️بریدهای از کتاب:
«حال هر سرزمین را باید از حال زنهایش شناخت. زنان مهاجر فقط خاکشان را جا نگذاشتند، هزار هزار فرزند بهدنیانیامدهشان هم در آن خاک جا ماندهاند. در عوض کروموزمهای حاوی درد در بدنشان جا خوش کرده تا در سرزمینی دیگر دختران رنجورشان را به دنیا بیاورند و از نسلی به نسلی دیگر، به مردانی از سرزمینهای دیگر واگذارشان کنند. تا جایی که یادشان نماند این خونی که در رگ نسلهای بعدیشان میچرخد دیگر آن خون اجدادی نیست. میگویند این چیزها مهم نیست. بله، درست میگویند، مهم نیست، انسان موجودی باشعور و تطبیقپذیر است. ما اینها را آنقدر از بر شدهایم که درس میدهیم. امّا در خلوت خودمان فکر میکنیم: مردان ما کجای جنگ جا مانده بودند وقتی ما فرزندان دورگهمان را باردار بودیم؟ بیگانهها خاکِ ما را فتح کردند یا ما را؟»
#کور_سرخی
#عالیه_عطایی
@hibook