eitaa logo
هنر مجاهد
2.8هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
دیوانه ای بر ساحل نشسته بود و در آب دریا، ماست می ریخت و با قاشقی چوبی هم می زد. پرسیدند 《چه می کنی؟》 گفت 《دوغ می سازم.》 خندیدند. خندید. گفتند 《اینطور که دوغ نمی شود.》 گفت 《می دانم ولی اگر بشود، چه دوغی می شود..!!》 و این رسمِ همه دیوانه هاست. نشسته بر ساحل دریای دوست داشتنِ کسی. قاشق قاشق ماستِ محبت می ریزد به شوراب داشتنش. که این دوغِ وصال اگر حاصل آید، چه مبارک شرابی می شود؛ سُکر آور و راستی افزا. لابد که خدا پیامبری خواهد فرستاد مهربان. برای دیوانه هایی که ماییم. آیه ها را یک به یک می خواند به صوت داوودی اش. که "ماست هایتان را کیسه کنید ای خفتگانِ آغوش خیال و ای فریب خوردگان سرابِ رسیدن. عشق در نرسیدن است"... . متن :استاد @hibook🌱
ایرنا: من هیچ‌وقت هنرت رو دوست نداشتم، چه قبل از آشناییمون، چه بعدش. روبک: پس هنرمندا رو چی، ایرنا؟ ایرنا: از هنرمندجماعت متنفرم. روبک: از منم؟ ایرنا: از تو که بیشتر از همه. وقتی عریان جلوت وامی‌ستادم، ازت نفرت داشتم. روبک: نفرت نداشتی ایرنا، حقیقت نداره. ایرنا: نفرتم از این بود که اون‌طور بی‌احساس اونجا وامی‌ستادی. روبک: بی‌احساس؟ تو اینو باور داری؟ ایرنا: خیلی خب، به احساسِت غلبه می‌کردی! یکی هم این بود که تو فقط و فقط هنرمند بودی، هنرمند، نه مرد. @hibook
«در آنجا که عشق نیست، فهم و درک هم نیست.» 📓 🖋 @hibook📚
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان آنی (از زبان «آنی» همسر غسان کنفانی) آنی که اصالتا دانمارکی‌ست، در سال ۱۹۶۱ برای اولین بار در یوگوسلاوی، در یک کنفرانس دانشجویی با مسئله آشنا شده و تصمیم می‌گیرد به دمشق، قاهره و بیروت سفر کند. ابتدا به دمشق می‌رود و آنجا معرفی‌نامه‌ای از دوستانش دریافت می‌کند تا خود را به کنفانی معرفی کرده و از طریق او راهی به اردوگاه‌های فلسطینی در لبنان باز کند. می‌گفت هدفش انجام پروژه‌ای با کودکان فلسطینی در اردوگاه‌ها بوده. غسان در آن زمان ستونی هفتگی در نشریه «الحریة» داشته که هر دوشنبه منتشر می‌شده است. آنی از طریق مجله او را پیدا می‌کند، نامه را به او نشان داده و ماجرا را برایش تعریف می‌کند. می‌گفت فکر می‌کردم غسان خیلی از ایده‌ام استقبال کند اما او به شدت عصبانی شد! داد کشید که بچه‌های اردوگاه حیوانات باغ وحش نیستند که هر کسی سرش را بندازد پایین و وارد اردوگاه شود و «پروژه‌اش» را روی آنها پیاده کند. آنی گفت که اول خیلی جا خوردم، چون خیلی هیجان داشتم که اردوگاه‌ها را ببینم. غسان گفت تا وقتی اطلاعات کامل درباره قضیه فلسطین پیدا نکنی حق ورود به اردوگاه‌ها را نداری. از آن روز تا حدود دو ماه، به من کتاب و مقاله می‌داد که بخوانم، در جلسات طولانی بحث شرکت می‌کردم و یادداشت برمی‌داشتم. آنها مدتی بعد از این ماجرا با هم ازدواج کردند. پ. ن: گفت‌وگوی شمشیر و گردن بخشی کوتاه از مصاحبه ریچارد کارلتون با غسان کنفانی نویسنده و مبارز فلسطینی‌ در سال ۱۹۷۰ درباره مذاکره با اسرائیل موساد کنفانی را دو سال بعد در بیروت ترور کرد. ‌ @hibook🌿
هنر مجاهد
داستان آنی (از زبان «آنی» همسر غسان کنفانی) آنی که اصالتا دانمارکی‌ست، در سال ۱۹۶۱ برای اولین بار
این داستان را خیلی دوست دارم. خیلی جاها به کمکم آمده، خیلی جاها مچم را گرفته. «همبستگی» را به یکی از چالش‌های جدی‌ام تبدیل کرده؛ کدام همبستگی؟ با کدام دانش؟ با کدام درک مشترک؟ با کدام شناخت؟ اینجای دنیا هر روز آدم‌هایی می‌آیند و می‌خواهند «پل همبستگی» بسازند؛ عرب و غیر عرب، غربی و شرقی. به دام سخنرانی‌های جنجالی و ایده‌های قشنگ‌شان نیفتادن خیلی سخت است. خیلی سخت است که رویای «آن روزها» را نبافی. این داستان را مدام به خودم می‌گویم و سعی می‌کنم یادم بماند که در کنار خیلی چیزهایی که از زمان غسان کنفانی در دنیای ما عوض شده، یکی از آنها نبودن آدم‌هایی مثل غسان است که معتقد بودند هیچ پلی را نمی‌شود روی هوا ساخت، اول باید زمین سفت و محکمی پیدا کرد و کلنگ اول را زد. @hibook
📚 _چقدر این کفشات نو مونده طاهره! _کسی که جایی واسه رفتن نداره کفشاش همیشه نو می‌مونه 📓 🖊 @hibook📖
📚 گریه، چه نعمتی‌ست واقعا! گمان می‌برم که اگر خداوند، صدهزار گونه خنده می‌آفرید اما رسم اشک ریختن را نمی‌آموخت، قلب، حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد. گریه، چه نعمتی‌ست واقعا برای آن‌کس که قلب دارد. 🖊 📔 @hibook📓
گفت:«تو نخست خود را علاج کن، آن‌گاه دیگران را» @hibook📚
تو حضرت عیسی‌مسیح -انجیل متی باب ۳ آیه‌ی ۱۱- گفته شده: «من شما را با آب به جهت توبه تعمید می‌دهم، اما او که بعد از من خواهد آمد، "حسین" است؛ که من لایق برداشتن کفش‌های او هم نیستم. او شما را با نور تعمید خواهد داد.» @hibook🌿
هنر مجاهد
بهترینِ فرشته همین شیطان بود! مرد و مردانه ایستاد و گفت «نه! سجده نمی‌کنم! تو را فقط سجده می‌کنم.» ا
نمی‌بینی این‌ها چه می‌کنند؟ زمین و زمان را به چه کثافطی کشانده‌اند؟ مسیح و یحیی و عیسی و زکریا و را بی‌رحمانه و دد منشانه می‌کشند، پدرشان را لجن‌مال می‌کنند؟ و با کشتن و سوختن و پوست‌کندن آرام می‌گیرند؟ آری من از نورم. ذاتم از آتش پاک و زلال و بی‌دود است. من این لجن‌های مجسمِ پلیدِ پست را سجده کنم؟ @hibook
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد! 📽 🖊 @hibook🎥
حمید دوباره گفت : - چرا ما پول و پله نداریم؟! میرزا گفت : - پسرجان! همینقدر بدان که پول و پله اگر از راه حلال به‌دست بیاید از اینها بیشتر نمی‌شود. همینقدر که آدم بخور نمیرِ بر و بچه هایش را برساند. 📚 نون و قلم @hibook