📝تروریستی دانستن سپاه، تروریست دانستن یک ملت
🔻در نگاه اول شاید یک شوخی به نظر برسد؛ یک شوخی آمریکایی زشت که رئیس جمهور این کشور قصد دارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد. موضوع، اما جدی است... برای ترامپ حقی برای تروریستی دانستن نیروی نظامی رسمی یک کشور نیست. اعتراض ما همه از سر این ناحقی است؛ وگرنه دنیای ایرانیها قبل و بعد این تصمیم یک رنگ است.
🔻مقامات و زیر مجموعههای مختلف سپاه در دهههای اخیر توسط دولت امریکا تحریم شدهاند، اما تروریستی دانستن کل یک نیرو یعنی تروریست دانستن تک تک اعضای آن و این یعنی حملهی مستقیم روانی به ملت ایران. نیروهای اداری و نظامی سپاه فرزندان همین ملت هستند؛ پدران و مادران و برادران و خواهران همین سرزمین. هزاران هزار نیروی سپاهی تروریست نامیده میشوند و این یعنی بسیاری از خانوادههای این کشور تروریست هستند. حتی پسران جوانی هم که دوران سربازی خود را در سپاه بگذرانند، تروریست خواهند بود! همین نیروهای سپاه که در هفتههای اخیر به امدادرسانی سیل رفتهاند، همینهایی که پل و خیابان و خانه میسازند، همینهایی که محافظت از مسئولان ایرانی را بر عهده دارند، همه نیروهای امنیت پرواز، همه پاسداران اماکن حکومتی ایران، همانها که ۱۷ خرداد ۹۷ مقابل حمله داعش به مجلس شورای ایستادند و در قلب تهران حافظ امنیت مردم شدند، همه تروریست خواهند بود! آیا یک ملت چند ده میلیونی با کشوری قانونی و دولتی قانونی را میشود تروریست دانست؟! از نظر دولت امریکا میشود و پیش از این دونالد ترامپ ملت ایران را تروریست دانسته بود. آبان ۹۷ او در گفتوگو با خبرنگاران گفته بود که «اگر شما نگاهی به ایران داشته باشید و اگر به آنچه آنها انجام میدهند نگاه کنید، متوجه میشوید که آنها در حال حاضر یک ملت تروریست هستند.» یک سال پیش از آن هم ترامپ در یک سخنرانی در جمع سیاستمداران محافظهکار گفته بود که «امروز بعدازظهر درباره ایران سخنرانی خواهم کرد؛ یک ملت تروریست مانند چند ملت معدود دیگر.» میبینید؟ امریکاییها شوخیهای کثیفی بلد هستند!
بخشی از گزارشم که روز شنبه ۱۷ فروردین ۹۸ در روزنامهی جوان منتشر شد.
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻نماز صبح ۱۹ رمضان، برای من همیشه زمان هولناکیست؛ فکر میکنم جهل آدم آنقدر زیاد میشود که در محل پرستش خداوند عادل، بر فرق عدالتِ مجسم شمشیر میزند. جهل زیاد، ترسناک است؛ علی با آن همه زلالی را نمیشناسد و دنیا را از او محروم میکند، دیگر کجای این جهان از تیغ آن در امان خواهد بود؟
توییت
پینوشت: امان از صبح روز نوزدهم... جهان روز سنگینی را شروع میکند. یک مصراعی هست برای ۲۱ رمضان که توانسته این هولناکی را منتقل کند: "اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی"
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻"زنان بدون شک شهروندان برتر این شهر هستند... تهران را به شهری مطلوب، امن و آرام برای همه زنان و دختران این شهر تبدیل کنیم ..."
محمدعلی نجفی این جملات را عمومی میگفت، اما در خصوصی همسرش را مکرر کتک میزد و خانه برای زنش امن نبود؛ چه رسد به شهر!
📍حقوق زنان برای خیلیها فقط نردبان است...
#توییت
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝ما بی رسانهایم؛ حوصلهی شرح قصه نیست!
🔻ساعت یک ظهر روز پنجشنبهای است که مردم ایران طلوع آفتاب را با خبر انهدام پهپاد آمریکایی توسط نیروهای نظامی کشورشان آغاز کردهاند. ۹ ساعت از زمان شلیک و ۷ ساعت از انتشار خبر میگذرد. حالا ساعت ۱۳ و بخش خبری مشروح صداوسیمای ایران است در حالی که ایران و اقدامش علیه پهپاد جاسوسی آمریکا در صدر اخبار رسانههای مهم جهان هستند؛ فضای مجازی از حواشی خبر به انفجار رسیده و جلسات فوقالعادهی مقامات آمریکایی در حال برگزاری است. در ایران همه هیجان زدهاند؛ موافق یا مخالف. و حالا منتظر هستیم ببینیم برای مدیریت این هیجان و مدیریت افکار عمومی چه سیاستی اتخاذ شده است.
🔻در شبکه خبری رسانهی ملی به عنوان مهمترین رسانهی نظام، ۹ ساعت پس از اتفاقی در این سطح اهمیت، مجری خبر نام پهپاد سرنگون شده را نمیتواند درست بخواند و حتی توجیه نشده آن را به عنوان چندمین خبر باید بخواند. او در حالی که تصویر پشت سرش خبر افتتاح پروژهای دست چندم توسط فلان وزیر است که از نظر سیاستگذاران خبری صداوسیما مهمتر از خبر هدف قرار داده شدن پهپاد آمریکایی توسط ایران است، برگه را بلند میکند، نام پهپاد آمریکایی را غلط و با تامل میخواند، بعد متوجه میشود خبر دیگری را باید میخوانده، برگه را کنار میگذارد و میگوید در دقایق آتی این خبر را خواهم خواند! مصاحبه با کارشناسان سیاسی و نظامی؟ تبیین دلایل حمله به پهپاد و ناگزیری آن؟ پیش بینی و تبیین واکنشهای احتمالی دولت آمریکا؟ ارتباط با کارشناسان خارجیِ همسو با ایران؟ هیچ؛ در روخوانی خبری که دیگر بعد از ۹ ساعت فوری هم نیست، ماندهاند؛ حتی تشخیص نمیدهند دفاع نیروهای مسلح از امنیت مردم در این سطح، باید اولین خبر باشد، باقی موارد که بماند! یک فکر رسانهای بروز هم در نهادهای نظامی و شورای عالی امنیت ملی وجود ندارد که خود درخواست کند وقت بدهید بیاییم با مردم صحبت کنیم.
🔻خبرهای جدید در مورد واکنشها به سرنگونی آرکیو4ای آمریکا لحظهای میآید؛ سیاست رسانهای ایران اما گزارهای اضافه بر خواندن بیانیههای رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مواضع رسمی وزارت خارجه ندارد. پیوست رسانهای؟ مدیریت افکار عمومی؟ هیچ!
🔻همه منتظر واکنش رئیس جمهور و دولت آمریکا هستند. ترامپ توییتی یک جملهای میزند که یکی از پر بینندهترین توییتهای او میشود: «ایران مرتکب اشتباه بزرگی شد.» آیا بوی تهدید میدهد یا صرفاً وصفی برای خالی نبودن عریضه است؟ چه کسی باید این را برای مردم ایران تبیین کند؟ چه کسی باید شرح دهد که همین جمله، نه تهدید که مقدمهی عقب نشینی اوست؟ مردم از کجا باید تحلیل این اخبار لحظه به لحظه را دریافت کنند؟ عقب نشینی ترامپ بیشتر هم میشود وقتی میگوید نمیتواند باور کند این اتفاق عمدی بوده و آن را اشتباه فردی یک ژنرال ایرانی میداند! جمله به جملهی سخنان او برای ایران یک پیروزی است. میخواست ایران را عقب براند و در اتهامِ دروغ حمله به نفتکشها بدمد؛ حالا پهپاد پیشرفته و گران قیمتش سرنگون شده و ایران رسماً اعلام کرده که ما زدهایم، به سازمان ملل هم شکایت تجاوزش را میکنیم، دوباره هم بیاید، میزنیم؛ اما ترامپ میگوید باور نمیکنم! آیا مقامات ایرانی برای شرح و بسط این پیروزی و تزریق امید و اعتماد به نفس ملی برنامهای تدارک دیدند؟ آیا از رسانهی ملی جز خواندن اخبار رسمی و تکراری، آن هم نه در صدر اخبار، استفادهی دیگری هم در این اتفاق مهم شده است؟ انگار که آخرین مدل گوشی هوشمند موجود در جهان را بخری و تنها برای تماس و ارسال پیامک از آن استفاده کنی!
🔻دولت آمریکا پس از عقب نشینی و سرخوردگی حاصل از آن، بازی رسانهای دیگری را شروع میکند. نیویورک تایمز میگوید ترامپ دستور حمله به برخی مراکز نظامی ایران را صادر و بعد آن را لغو کرده است. خود رییسجمهور آمریکا هم با توییتها و اعلام مواضعش رسماً وسط میدان است. دولت ایران برای خنثی کردن این بازی رسانهای چه میکند؟ هیچ! باور نکردهایم که هدفگیری پهپاد یک بخش ماجراست، بخش دیگر هدفگیری افکار عمومی است.
🔻دیروز ایرانیها هیجان زده بودند؛ اکثریتی از شادی شلیک به متجاوز و اقلیتی از ترس شروع یک جنگ. نظام برای مدیریت این هیجان و تبیین آنچه میان تجاوز آمریکا و دفاع ایران روی داد، چه استفادهای از رسانهی ملیاش کرد جز خواندن یک خبر معمولی آن هم در ردیف خبرهای دست چندم؟ با کلی هیجان تلویزیون را روشن میکنیم، هیچ حرفی برای تحلیل شرایط سیاسی و نظامی پس از زدن پهپاد آمریکا ندارد. در چنین اوضاعی رفتن سراغ الجزیره و بیبیسی و باقی رسانههای خارجی طبیعی نیست؟ روز پنجشنبه یکی از بهترین فرصتها برای تبیین گزارهی «جنگ نمیشود و مذاکره نمیکنیم» با بی اعتنایی همیشه به مدیریت افکار عمومی از دست رفت. سیاستگذاری رسانهایمان قرار نیست تغییر کند؟
۳۱ خرداد ۹۸
#کبری_آسوپار
📝مصاحبه یا محاکمه؟!
🔻همکاران سایت اصلاحطلب انصافنیوز تماس گرفتهاند برای یک مصاحبه. وسط تحریریه و کار روزنامه هستم و میخواهم طبق معمول رد کنم که میگویند فقط یک سوال داریم و جوابش یک جمله است. میپذیرم و دختر جوان میگوید: "همانطور که جواد ظریف، در آمریکا پای سوالهای خبرنگاران آمریکایی مینشیند، در موقعیتی فرضی، تصور کنید پمپئو، وزیر خارجه امریکا نیز همانطور که خود ابراز تمایل کرده، با خبرنگاری ایرانی در ایران مصاحبه کند. اگر آن خبرنگار شما باشید، چه میپرسید؟" برخلاف آنچه خبرنگار گفت، برای من جواب این سوال، یک جمله و یک طرح سوال نیست و از او خواستم بجای سوالی که برای پرسیدن از وزیر خارجه آمریکا باید طرح کنم، حرفهایم را بنویسد و بعد (نقل به مضمون) گفتمش که:
🔻اصل چنین مقایسهای میان گفتوگوی جواد ظریف با خبرنگاران آمریکایی و مصاحبهی همتای آمریکاییاش با خبرنگاران ایرانی، غلط است. اول اینکه مقامات کشور ما از جمله محمدجواد ظریف، نه به آمریکا، بلکه در واقع به مقر سازمان ملل در نیویورک سفر میکنند. دوم که نکتهی مهمتری است اینکه طبیعیست خبرنگار آمریکایی بتواند راحت مقابل ظریف سوال بپرسد. چه آنکه هیچ گاه از سوی مقامات ایران ضرری متوجه ملت آمریکا نبوده و طبیعتاً خبرنگار آمریکایی خشم و نفرتی از مقام ایرانی ندارد که در مصاحبه بروز یابد. اما منِ خبرنگارِ ایرانی چطور میتوانم راحت مقابل مقام آمریکایی بنشینم و سوال بپرسم؟! تک تک مردم ایران از ۲۸ مرداد ۳۲ تا همین حالا که من و شما با هم صحبت میکنیم، از دولت آمریکا ضرر دیدهایم و وجود کینه با توجه به عملکرد دولت آمریکا نسبت به ایران در این ۷ دههی اخیر طبیعیست.
🔻دولت ایران هیچ گاه برای تغییر نظام در آمریکا تلاش هم نکرده است. اما دولت قانونی مصدق با کودتای آمریکایی سرنگون شد. جلوتر که میآییم، در زمان انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ هم، کارشکنیهای بسیاری از سوی دولت آمریکا علیه خواست ملت ایران صورت گرفت. پس از انقلاب اسلامی حتی تجزیهی ایران در دستور کار آمریکا بود. هواپیمای مسافربری ایران را بی دلیل هدف حمله قرار دادند و عذرخواهی هم نکردند. مردم ایران حتی تحت تحریمهای دارویی دولت آمریکا قرار گرفتند. بعد مدعی میشوند هدف ما حکومت ایران است و نه ملت. هموطنان من دارو برای عزیزانشان نداشتند؛ من چه سوالی از وزیر خارجهی آمریکا بپرسم؟!
🔻آقای ظریف خودش میگوید ما در زمان حملهی عراق به ایران، از این کشور به آن کشور میرفتیم و برای گرفتن یک موشک التماس میکردیم. حال چطور میشود راحت و آرام نشست و با مقامی از دولت آمریکا مصاحبه کرد؟! دولتمردانی که بارها ایران ما را به حملهی نظامی تهدید کردهاند!
🔻در حال حاضر نیز ما درگیر جنگ اقتصادی با آمریکا هستیم و خرید و فروش نفت ما به عنوان منبع مالی اصلی ۸۰ میلیون ایرانی از سوی آمریکا با تحریم مواجه شده است. من اگر قرار باشد همهی اینها را از مرداد ۳۲ تا مرداد ۹۸ از وزیر خارجهی آمریکا بپرسم که دیگر مصاحبه نیست؛ محاکمه است.
🔻فرقی هم نمیکند کدام دولت جمهوریخواه یا دمکرات در آمریکا بر سر کار است یا اینجا در ایران رییسجمهور احمدینژاد است یا روحانی. دولت و ملت ایران برای آمریکاییها کوچکترین ضرری نداشتهاند، اما دولتمردان آمریکا برای ایران همیشه تهدید و خطر و آسیب بودهاند. این شرایط نابرابر باعث میشود قیاس سفر و مصاحبهی ظریف در آمریکا با سفر و مصاحبهی پمپئو در ایران کاملاً نادرست باشد.
------------------------------------------------------------
🖇پینوشت یک: روزنامهنگاران دیگری هم مورد همین سوال انصافنیوز قرار گرفتهاند. لینک گزارش را اینجا میگذارم. متاسف شدم وقتی دیدم برخی روزنامهنگاران اصلاحطلب در این بحث خارجی هم به دعوای داخلی پرداختهاند. خصوصاً از آقای احمد زیدآبادی که تجربهشان بیش از ماست و تعقلشان بیش، انتظار زیاده از این بود.
🖇پینوشت دو: برای دوستانِ زیادی انقلابیام عارضم که مصاحبه با رسانههای اصلاحطلب را بی ایراد و حتی رویکردی مفید و حرفهای میدانم. گرچه کلاً مصاحبهها را، چه این طرفی و چه آن طرفی، اغلب رد میکنم. اصولگرایان و انقلابیها البته برخلاف اصلاحطلبان، در تحلیل سیاسی علاقهای به حساب کردن زنان ندارند...
http://www.ensafnews.com/183013/سوالات-فعالان-رسانهای-ایران-از-پمپئو/
۱۱ مرداد ۹۸
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷
📝۱۵ مرداد ۶۸ را بخاطر بسپارید ۱۴ مرداد ۹۸ #کبری_آسوپار 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi 👇👇👇👇
📝۱۵ مرداد ۶۸ را بخاطر بسپارید
🔻۱۵ مرداد روز مهمی در تاریخ ایران است. روز مهمی که البته به واسطهی عدم اطلاع رسانیهای درست، کمتر مورد توجه قرار گرفته است و همین امر موجب فضاسازیهای کذایی ضدانقلاب در مورد نحوه رهبر شدن آیت الله خامنهای شد. ۱۵ مرداد سالروز انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به رهبری انقلاب اسلامی به شکل «دائم» است. فیلم انتخاب جانشین برای امام خمینی (ره) در عصر روز ۱۵ خرداد سال ۶۸ بارها و بارها از صداوسیما پخش شده است. مذاکرات اعضای مجلس خبرگان در جلسه حساس آن روز که همراه با غم درگذشت امام امت است، سرانجام با این جملهی مرحوم هاشمی رفسنجانی پشت تریبون مجلس خبرگان به پایان میرسد: «آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنهای- تا رفراندوم البته، این موقته، دائمی نیست- تا اون موقع موافق هستند، قیام بفرمایند.» و اکثریت قریب به اتفاق اعضای خبرگان قیام میکنند و آیت الله خامنهای رهبر ایران میشوند؛ البته موقتاً!
🔻ماجرای این موقتی بودن رهبری البته خیلی ساده است. ۴ اردیبهشت ۶۸ حضرت امام خمینی (ره) نامهای به رئیس جمهور، آیت الله خامنهای مینویسند و دستور بازنگری برخی اصول قانون اساسی درباره ۸ موضوع از جمله «رهبری» را صادر میکند. یکی از مواردی که با نظر امام خمینی در دستور کار شورای بازنگری قانون اساسی قرار گرفت، حذف شرط مرجعیت از شرایط رهبری بود. شورای بازنگری قانون اساسی کار خود را آغاز میکند. اما ۴۰ روز پس از آن نامه، امام رحلت میکنند و در حالی که قانون اساسی و قوانین مربوط به رهبری در میانه مسیر تغییر بود، کشور نیاز به انتخاب رهبر پیدا کرد. حال مجلس خبرگان میتواند حداقل تا زمان تصویب قانون جدید، موقتاً فردی را براب رهبری انتخاب کند. بدیهی است از آنجایی که جایگاه رهبری در ایران حساس بوده و شأنیت بالایی دارد و از سویی از آنجا که پیش بینیها نشان از رأی آوری تغییرات قانون اساسی در همه پرسی دارد، خبرگان برای رهبری موقت هم سراغ کسی بروند که در صورت انتخاب دائم، او را انتخاب خواهند کرد. اینگونه میشود که اعضای مجلس خبرگان رهبری، همانی را که شایستهی جانشینی امام خمینی (ره) و بر عهده گرفتن رهبری میدانند، انتخاب میکنند؛ اما چون در میانهی راه تغییرات مهم در قانون اساسی هستند و از سویی با درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی، مجبور به انتخاب رهبر، فی الحال انتخاب او به شکل موقت انجام میگیرد.
🔻۶ مرداد ۶۸ مردم در رفراندوم به تغییرات قانون اساسی رأی مثبت میدهند. مطابق بخشی از این تغییرات شورای رهبری حذف شده و اختیارات رهبر افزایش مییابد و شرط مرجعیت نیز از شرایط رهبر حذف میشود. ده روز پس از رأی ۹۷ درصدی مردم به این تغییرات قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری مجدداً تشکیل جلسه میدهد تا این بار برای رهبری آیت الله خامنهای که تاکنون رهبر موقت بودهاند، مجدداً و به شکل دائم رأی گیری انجام شود. روز ۱۵ مرداد ۶۸ این رأی گیری مجدد انجام شده و حتی نسبت به رأی گیری ۱۴ خرداد، ایشان تعداد آرای بالاتری کسب میکنند.
🔻روز ۱۶ مرداد ۶۸، روزنامههای کشور در صفحه اول خود خبر از رأی گیری مجدد برای رهبری حضرت آیت الله خامنهای و انتخاب دائم ایشان میدهند. روزنامه جمهوری اسلامی در شماره روز ۱۶ مرداد سال ۱۳۶۸ از دیدار خبرگان با رهبرانقلاب خبر میدهد و مینویسد: «مجلس خبرگان در جلسهی فوق العاده دیروز خود ضمن بررسی اصول جدید قانون اساسی با اکثریت قاطع و قریب به اتفاق آراء ادامه رهبری آیت الله خامنه ای را تصویب کرد.» تأکید این روزنامه بر "ادامه" رهبری آیت الله خامنهای جالب توجه است. روزنامه اطلاعات، دیگر رسانهای بود که به این موضوع پرداخت.
🔻نکته اما آن است که در طول سه دههی گذشته از سال پر ماجرای ۶۸ کمتر رسانههای ایران و خصوصاً رسانه ملی (صداوسیما) به تبیین این دوبار رأی گیری و چرایی موقت بودن بار اول پرداختهاند. سیاسیونِ اغلب محافظه کار ایران هم ترجیح دادهاند در مورد آن صحبتی نکنند و به دلیل عدم شناخت آنان از فضای رسانه و بی اعتنایی به مدیریت افکار عمومی، تصور نمیکردند این سکوت ممکن است در دهههای آینده شبهه آفرین باشد. حتی آن جملهی معروف آیت الله هاشمی هم که تأکید میکند انتخاب ۱۴ خرداد موقتی است، در رسانهها با حسن نیت! سانسور شد. در حالی که روند انتخاب حضرت آیت الله خامنهای در هر دو تاریخ ۱۴ خرداد و ۱۵ مرداد قانونی بوده و شبههای به آن وارد نیست.
خلاصهی گزارشم در روزنامهی جوان
۱۴ مرداد ۹۸
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝آیا مصلحت نظام این بود؟!
🔻«هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین محترم هشدار میدهم... مراقب باشند. نه اینکه این نامهنگاریها خیلی مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهای جزئی را مایهی جنجال و هیاهو و استفادهی تبلیغاتی دشمن و خوراک تبلیغاتی رادیو و تلویزیونهای بیگانه نکنند... همهی ما بدانیم موقعیت حساسی داریم.» آبان ۹۱ بود که رهبری معظم انقلاب در واکنش به اختلافات جدلی و علنی شدهی سران وقت سه قوه، به آنان اینگونه هشدار دادند. آن روزها گرچه با هشدار رهبری، موج جدال محمود احمدینژاد و علی لاریجانی و صادق آملی لاریجانی فرو نشست، اما تکرار آن در مواردی دیگر نشان داد که آن هشدار تند رهبری را، هم اینان و هم مسئولان دیگر، مصداقی در نظر گرفتهاند و اصل مفهوم آن را درک نکردهاند. جدل تند و علنی این روزهای دو فقیه شورای نگهبان با یکدیگر، مویدی بر این ادعاست که نه فقط آن هشدار رهبری، بلکه بسیاری دیگر از اصول مسلم کشورداری را آقایان نه بلد هستند و نه علاقهای دارند بیاموزند و بکار برند.
🔻مسئله سازی برای مردم اتفاق کمی نیست. نه آنکه مردم نامحرم باشند؛ اما حق مردم است که ذهن و وقتشان را هیاهوهای بی سرانجام اشغال نکند. جدالهای اینگونه برای مردم آوردهای ندارد و مسئولی که از تریبون مسئولیتش اقدامی انجام میدهد که نه تنها آوردهای برای مردم ندارد، بلکه اتفاقاً آنان را به یأس میکشاند، آیا شایستهی مذمت نیست؟
🔻باعث تاسف است، اما آقایان روسای قوه قضائیه سابق و اسبق را هم باید توصیه کنیم تا اگر بحثی پیرامون «از کجا آوردهای؟»ها دارند، آن را از مسیر قانونی خود، یعنی دستگاهی که ۱۰ سال بر مسند آن بودهاند، پیگیری کنند و نه پشت بلندگو! باقی هم که اختلافات شخصی است و علنی کردنش دون شأن آقایان. اختلافات حوزوی هم چنانچه مشی هموارهی علما بوده، باید در همان مباحثات طلبگی و علمایی رفع شود.
🔻برخی بدیهیات دیگر را هم باید گفت. باید گفت وقتی از سخنرانی تند و بی سند علیه دیگری فارغ شدید و مهمانان مثلاً امین و محرمتان رفتند، وقتی نوشتن نامهی تند و افراطی در دفاع از خود و علیه دیگری را به پایان بردید و بی آنکه بدانید که مقهور فضاسازی رسانهای شدهاید، احساس استقلال کردید، پس سر بلند کنید و دنیاهای بزرگتر از خودتان را هم ببینید. این بار را خواهشاً ماهواره ببینید و شبکههای مخالف نظام را نگاه کنید، فیلترشکن نصب کنید و به توییتر و تلگرام فیلتر شده بروید، سایتهای معاند و فیلترشده را بخوانید و ببینید چگونه آبروی نظام برخاسته از آرمانهای اسلامی یک ملت و امامشان را حراج زدهاید. ببینید با علنی و بزرگ کردن اختلافاتی که نیازی نبود در این سطح و با این ادبیات مطرح شود، چگونه زبان طعنه زنان علیه ایران و ایرانی و رهبری و نظام و انقلاب اسلامی را دراز کردهاید. ببینید چگونه با کلیدواژههایی که شما دست دشمنمان دادهاید، آنان علیه کل سرزمینمان جمله میسازند، گزارش مینویسند و ذوق زده از آنچه که آن را جنگ قدرت در جمهوری اسلامی مینامند، خبرسازی میکنند. بله، این بهانه را دعوای شما دست این بهانهجوهای همیشه پی جنجال داد. وقتی دو فقیه مجتهد عضو شورای نگهبان که هر یک فقط ۱۰ سال سابقه ریاست بر دستگاه قضایی را دارد، نمیداند چه سخنانی را کجا باید گفت و کجا نباید گفت، لاجرم از دیگران چه انتظاریست؟!
🔻وقتی کسی قبول میکند در جایگاه مدیران ارشد جامعه مسئولیت بپذیرد، لاجرم باید مقتضیات آن را بپذیرد. رعایت شأن این جایگاه یعنی نباید اتهاماتی را از تریبونی که در اختیار داریم، متوجه دیگری کنیم که پیش از این صرفاً نقل محافل غیررسمی و غیرمعتبر بوده و برای آن جز شواهد ظاهری، هیچ مستندی نداریم. قرار نیست مسئول حکومتی در سطح کاربران شایعه پراکن فضای مجازی ظاهر شود. از سویی رعایت شأن جایگاه حکومتی یعنی همان قدر که باید خویش را از موضع تهمت برهانیم، دیگری را نباید با طعنه و کنایه تخریب کنیم و در دفاع از خود نباید آنچنان زیاده روی کنیم که خود منشاء ایراد تهمتهای دیگر شویم.
🔻باید به این آقایان یادآور شویم که مسئولیت گرفتهاید که در خدمت ایران و ملت ایران باشید،نه آنکه کرسی مسئولیت را به تریبون اتهامزنیها و دفاعیات شخصی تبدیل کنید. اگر شما عضو شورای نگهبان و رئیس مجمع تشخیص نبودید و هر کدام حداقل ۱۰ سال جزو سران ارشد کشور محسوب نمیشدید و الان صرفاً استادی در حوزه بودید،جنگ و جدال شما برای چه کسی میتوانست مهم باشد که تیتر رسانهها شود یا در فضای مجازی دست بدست بچرخد؟! پس حال که سخنتان به دلیل مسئولیت داشتن در نظام شنیده میشود، حد و شأن یک مسئول حکومتی را هم رعایت کنید.
خلاصهی مطلبم در روزنامهی جوان
۲۸ مرداد ۹۸
#کبری_آسوپار
@hizbollahsyberi
🔻خودکشی غمانگیز است و وحشتناک، اما حقانیت نمیآورد. البته عوام اغلب از کسی که مُرده گرچه با خودکشی، قدیس میسازند، چون پشت سر مُرده نباید حرف بزنند! برخی خواص هم روی موج باورهای عوامانه سوار شده و هدف سیاسی خود را پوپولیستی پی میگیرند؛ حتی اگر موج سواری روی یک جنازه باشد. هوچیگری و صدمه زدن به خود و موج سواری روی مرگ افراد، بخشی از استدلال نیست.
#دختر_آبی
#توییت
#کبری_آسوپار
🏴🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝کارگر حقوق ندارد؟
🔻انگار اتفاقات هفت تپه را پخش مجدد زدهاند و قصه را یک بار از ابتدا دوباره میبینیم؛ فقط این بار لوکیشن ماجرا عوض شده است؛ این بار بجای خوزستان صدای کارگر را از اراک میشنوید و نام قصه هفت تپه نیست؛ هپکوست. اما قصه همان قصه است؛ تراژدی رئالی که کسی به نحوهی آغازش توجه ندارد، اما برای نحوهی پایانش همه سناریوی تخیلی میچینند، آن هم پس از پایان قصه! خصوصی سازیهای مسئلهدار، عدم نظارت بر نحوهی مصرف ارز دولتی، عدم نظارت بر نحوهی عملکرد تولید کنندههای کلان، واردات بی رویهی کالاهای تولید داخل و یا هر موضوع دیگر، فرقی ندارد؛ دولت در هر حال به وظیفهاش عمل نکرده است. عملکرد دولت، تولیدکننده را به ورشکستگی یا کلاهبرداری میرساند. این آغاز ماجراست که در شلوغیهای سیاسی بعدی گم میشود. نتیجه آنکه کارگر حقوق نمیگیرد. دولت و مجلس و قوه قضائیه اعتنایی نمیکنند. کارگری که حتی برای نان شب خانوادهاش جیبش خالی است، ناگزیر اعتراض میکند. خانه کارگر در سکوت است و توجهی به اصلیترین وظیفهاش که پیگیری مطالبات صنفی کارگران و مطالبهی حقوق از دست رفتهی آنان است، ندارد. رسانههای رسمی کمتر صدای گویای کارگر میشوند. صداوسیما هم که تکلیف روشنی دارد! کارگری که میبیند صدای جیبهای خالیاش را کسی نمیشنود، اعتراضش را شدید میکند و صدایش را بلندتر. جایی که اماممان علی علیهالسلام میفرماید «فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مىگردد» آیا از کارگری که حقوقش عقب افتاده و موضوعش فقط فقر نیست و مورد ظلم و بی اعتنایی هم قرار گرفته، انتظار داریم که اعتراضاتش خیلی مدنی و آرام و روشنفکرانه و منطقی و از مسیر قانونی و مطابق ملاحظات برههی حساس کنونی پیش برود؟!
🔻صدایش را نمیخواهیم بشنویم، او هم جاده و راه آهن را میبندد تا فریاد دادخواهیاش شنیده شود. این بار مجبور هستند صدای او را بشنوند، اما صدای بسته شدن جاده و راه آهن شنیده میشود و فریاد کارگری که میگوید به علت نداشتن پول خرید کوله پشتی به کودکش سیلی زده، در ازدحام مصلحتهای کذایی و منفعتهای قبیلهای گم میشود. اگر حقوق کارگر را بدهند، جاده هم باز میشود. این قشر زحمتکش که باید قبل از خشک شدن عرقهایشان پول کارگریشان داده شود، همانها هستند که برای ما جاده و راه آهن ساختهاند و همهی عمر با حقوقی کم، سربازان خدمتگزار میهن بودهاند. همانها که از قضا همیشه راهگشا بودهاند و برای راه بستن نیامدهاند.
🔻راه را آنانی بستهاند که ناکارآمدیشان کار را به راه بندان اعتراضی کارگران رسانده است. اما باز هم مسئولانی که شب انتخابات و غیر انتخابات از لزوم شنیدن صدای مردم، سخنرانی به سخنرانی و میتینگ به میتینگ شعار و وعده میدهند، به میان کارگران نمیروند که از آنان دلجویی کنند و حداقل تلاش برای کم کردن بار روحی و روانی کارگر معترض را انجام دهند. در عوض با به صف کردن نیروهای انتظامی مقابل کارگران، میان دو قشر از مردم (کارگر و پلیس) تقابل خشن میسازند. دولتیها و مجلسیها و مدعی العمومها و خانه کارگریها در اتاقهایشان و پشت میزهایشان نشستهاند و ناجا و کارگران درگیر میشوند و بازداشتی و مصدومیت هم حاصل طبیعی درگیری است. گرههای کور میزنیم با دندان روی گرهای که نه فقط به سادگی باز میشد که اصلاً میشد که ایجاد نشود! آن کارخانهای که امروز کارگران حقوق نگرفتهاش فریاد تظلمشان بلند است، تا دیروز یکی از پررونقترین واحدهای تولیدی کشور بود.
🔻رسانههای ضدانقلاب که دنبال سوریه سازی از ایران ما هستند، صدای کارگر زخمی یا بازداشتی میشوند. کارگر ضدانقلاب نیست، اما قرار هم نیست تا ابد فریب ژست دلسوزی ضدانقلاب را میان شنیده نشدن فریاد اعتراضش در داخل نخورد! حالا کارگر و ناجا که هیچ، مردم را هم دو دسته کردهایم؛ یکی سرباز ناجا را وحشی مینامد، یکی کارگر معترض را ضدانقلاب؛ گره روی گره! کم کم همان دولتیها و مجلسیها هم که تاکنون ساکت بودند، سر از پنجره بیرون میآورند و از لزوم شناخت دشمن و نخوردن فریب ضدانقلاب و یا ضرورت شنیدن صدای اعتراض مردم و عدم درگیری فیزیکی با معترضین، مهملات سیاسی میبافند. کارگر اما همچنان حقوق ندارد و این قصه تکراری میرود تا جایی دیگر دوباره پخش مجدد شود.
روزنامهی جوان
۳۰ شهریور ۹۸
#کبری_آسوپار
🏴🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝آقای واعظی! اردوغان نمیتواند یک ایرانی را ساکت کند!
🔻رئیس جمهور ترکیه ناراحت است از برخی صداها که از ایران میشنود؛ گلایه دارد از رئیسجمهور حسن روحانی که «باید این صداها را قبلاً ساکت میکرد». برای این جمله اردوغان علامت تعجب کفایت نمیکند؛ چه آنکه رئیس جمهور ترکیه برای رئیس جمهور ایران «باید» میآورد، آن هم برای ساکت کردن صداهایی که در ایران علیه ترکیه و حمله این کشور به مواضع کردهای سوریه شنیده است.
🔻کار رسانه نیست و باید کسی هم سطح اردوغان پاسخ این مداخله توهینآمیزش را بدهد. یک نفر از دولت ایران باید به رئیس جمهور ترکیه یادآوری کند که اینجا ایران است و رسانهها آزادانه حتی در نقد مواضع رئیس جمهور خود هم مطلب مینویسند، رئیس جمهور خارجی که جای خود دارد. یک نفر باید به اردوغان یادآوری کند، اینجا ترکیه نیست که او بتواند هزار نفر، هزار نفر، مخالفان و منتقدانش را در زندان کند؛ اینجا ایران است که رئیس جمهورش با جمله معروف «پناه میبرم به خدا از بستن دهان منتقدان» رأی آورده است. یک نفر باید به او یادآوری کند او هر کسی که هست و تصمیمش برای حمله به مواضع پ.ک.ک در شمال سوریه را هر قدر درست میداند و برایش استدلالهای منطقی دارد، اما در هر حال رئیس جمهور ترکیه است و نمیتواند برای ۸۵ میلیون ایرانی تعیین تکلیف کند که با تصمیم او موافق باشند یا مخالف. و نمیتواند به رئیس جمهور ایران «باید» بگوید، آن هم برای ساکت کردن ایرانیها!
🔻واکنش محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور کشورمان اما بیشتر ناامیدمان میکند. او در موضعی منفعلانه ضمن بیان این توضیح که رئیس جمهور ترکیه از مواضع دولت ایران ناراحت نشده (یعنی ایراد در کار ما نبوده!)، به رسانهها تذکر میدهد که به این مسائل توجه کنند! انگار باز هم علامت تعجب کافی نیست و باید برای واعظی هم که گویا در کنار ریاست دفتر رییس جمهور، مقام سخنگویی و اعلام مواضع دولت را هم بر عهده دارد، یادآور شویم که اینجا ایران است، جایی که رئیس جمهورش میگوید: «ذرهای از حق آزادی بیان کوتاه نخواهم آمد.» رسانههای ایران میتوانند موافق یا مخالف حمله ارتش ترکیه به مواضع تروریستهای کرد باشند، اما در هر حال ناراحتی رجب طیب اردوغان نمیتواند یک ایرانی را ساکت کند.
🔻اگر دولتمردان ایرانی در روبایستیهای دیپلماتیک و انفعال سازشکارانه، نمیتوانند از پس پاسخ به اردوغان بربیایند، قلم رسانهها را شکسته نخواهند و حداقل اجازه دهند ما به رئیس جمهور ترکیه یادآور شویم که در مورد ایران و ایرانی و مقامات ایران چگونه باید صحبت کند. بله، مواضع کردهای سوریه مورد تایید ما نیست، هم رد خیانتهایشان در خاطرمان خوب مانده و هم میدانیم سیاست غلط و غیرهوشمندانهی سران کرد در اعتماد به امریکا و ایجاد تقابل با ایران و روسیه و دولت مرکزی سوریه و رویکرد تروریستی کردها برای رسیدن به آنچه استقلال مینامند، حاصلش شده این جنگ و تنهایی کردها در چنین جنگی و هزاران زن و کودک آوارهی کرد که جهان انگار دغدغه و حوصلهی دلسوزی هم برایشان ندارد! اما از آن سو رد خیانتهای اردوغان هم از خاطرمان پاک نشده است. یادمان مانده چه کسی نفت مردم عراق را از داعش میخرید، یادمان مانده چه کسی با غرور آرزوی نماز خواندن در مسجد اموی دمشق را کرد، یادمان مانده وقتی جوانان ما مقابل داعش شهید میشدند، چه کسی از تروریستهای تکفیری حمایت لجستیکی میکرد. ما خیانت پ.ک.ک را میشناسیم، اما با خیانتهای اردوغان هم غریبه نیستیم. جنگ سوریه و اشغال عراق توسط داعش برای چند قرن پیش نیست که خاطرهها را غبار زمان گرفته باشد؛ پس بهتر آنکه هر کس در قد و قامت خودش حرف بزند. هم کردها هنگام حرف زدن از ایران یاد نجات اربیل و موصل از دست داعش باشند و هم رجب طیب اردوغان وقتی نام ایران را بر زبان میآورد، خاطرات شب کودتای ژوئیه ۲۰۱۶ و سالهای آغازین جنگ سوریه را از خاطر نبرد و گرچه از توابین محسوب میشود و توبهاش را ایران و روسیه پذیرفتند، اما ادعای پیش نمازی هم نکند!
روزنامهی جوان
۲ آبان ۹۸
#کبری_آسوپار
🏴🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔴 خواست امریکا را دیدید؟!
✍🏻 #کبری_آسوپار
🔺همین هفته پیش، سه چهار روزی قبل از آنکه تصمیم دولت برای سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین اجرایی شود، رئیس جمهور در سفر به یزد با چند شعار اعتراضی روبهرو شد. معترضان زیاد نبودند و شعارها هم نه تند بود و نه توهینآمیز. آنان فقط با چند جمله ساده اعتراض خود را به اوضاع اقتصادی ابراز کردند و تقصیر آنان نبود که گرانی و روحانی با یکدیگر هم قافیه شدهاند و فریاد آنان موزون شد که «تورم، گرانی / جواب بده روحانی».
🔹روحانی با این صدای اعتراض که فقط صدا بود و دیگر هیچ، چه کرد؟ او آنان را به اسلام دعوت کرد! گویی که مسلمان نبودند، فقط برای آنکه منتقد و حتی معترض روحانی بودند. روحانی حتی به همین قدر هم بسنده نکرد، گویا نگران درگیری دو گروه حامیان و مخالفانش هم نبود و از دوقطبی سازی هم نترسید؛ حامیانش را مردم نامید و صف منتقدان را از این «مردم» جدا کرد و لابد از گم شدن صدای شعارهای اعتراض در شور سوت و کف حامیانش ذوق کرد و شعارها را خواست امریکا نامید که از حنجره عدهای معدود بیرون آمده است!
🔺تعدادی از خواص حامی روحانی، از جمله پروانه مافی (نماینده مجلس) و حسین مرعشی (سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی) حتی خواستار برخورد قضایی با معترضان شدند! چهار تا شعار و این همه بی تحملی؟!
🔹در همه شش سال گذشته تاکنون که کرسی ریاست جمهوری کشور در اختیار حسن روحانی است، از این بی صبریها در برابر شنیدن صدای منتقدان و معترضان زیاد دیدهایم و دولت از همه ابزارهایی که توانسته در اختیار بگیرد، برای بستن دهان منتقدان بهره برد. ادعای حقوقدانی کرد و به وقتش آویزان ستارههای روی دوش سرهنگها شد تا رسانههایی را که از آنان حرف شنوی دارند، با تماسهای پشت سر هم محدود کند.
🔺یک روز نزد بزرگترها رفت و شکایت رسانههای منتقد را کرد و روزی دیگر پای خبرنگار و رسانه را به دادگاه کشاند. یک روز آنها را صدای امریکا نامید و دیگر روز، همنوا با اسرائیل. به دانشگاه رفت و سخنرانی کرد، اما به دانشجو اجازه صحبت نداد؛ به کارخانه رفت و از ماشین خود پیاده نشد تا حرف کارگر را بشنود. هر جا تجمع اعتراضی صنفی بود، کسی از دولت حاضر نشد به جمع معترضان برود و صدای آنان را بشنود و همزمان صدای تریبونهای سخنرانیهای یک طرفه اهل دولت بلند بود که «باید صدای اعتراض مردم را شنید»
🔹چه روزهای متعددی که کارگران حقوق نگرفته در تجمعات اعتراضی بودند و صدای اعتراض به خصوصی سازیها و توزیع ارزهای رانتی و غلط را دولت نشنید یا صدای تندروها و خودسران و چه و چه نامید. اقلیت، کودک، کم عقل، کم سواد، بی شناسنامه، تغذیه شونده از جای خاص، دروغگو، هوچی باز، بیکار، متوهم، اقلیت تندرو، هراسان و ترسو، بزدلان سیاسی، افراطی، تازه به دوران رسیده، بددل و کلی الفاظ زشت و دور از شأن دیگر، نگاهی بود که روحانی به منتقدانش داشت و دارد و دهان منتقد را بسته و قلم معترض را شکسته خواست. اما آیا واقعاً این منتقدان و معترضان خواست امریکا و اسرائیل بودند؟ مگر جنس خواسته آنان میتواند همین صدا و شعار و قلم و نوشته باشد؟!
🔺این روزهای ایران، روزهای قشنگی نیست؛ به بهانه یک تصمیم بنزینی، آشوبگران میخواهند راه نفس ملت را ببندند. اعتراض نیست، آشوب است؛ انتقاد نیست، اغتشاش است؛ صدا و شعار نیست، آتش و گلوله است؛ آشوبی سازمان یافته و سیاسی که با قتل و غارت پیش میرود و از دهها هزار کیلومتر آن سوتر، وزارت خارجه امریکا برایشان پیام حمایت و همکاری میفرستد. صدای معدود و خواست امریکا همینهاست، نه آن شعارهای نجیب و محجوب میدان امیر چخماق یزد.
🔹از دل این آتشهای آشوب دشمن شاد کن، کاش رئیس جمهور و دولتمردانش دقیقتر نگاه کنند و ببینند جنس خواسته امریکا چیست و چگونه میخواهد خشک وتر را با هم بسوزاند و بعد تلاش کنند با معترضان و منتقدانی که جز قلمهایی نجیب و مشتهایی استوار و شعارهایی محجوب سلاحی ندارند، مهربانتر و بلکه حداقل اخلاقیتر برخورد کنند. ما منتقدان نجیبی برای دولت روحانی بودیم، نه انتخاباتی را به هم زدیم، نه آشوبی به پا کردیم، و مقابل ضدانقلاب هم کنار همین دولت ایستادهایم؛ خواست امریکا ما نبودیم آقای روحانی؛ خواست امریکا همین آتشی است که این روزها میخواهد به جان کشور بیفتد و البته نخواهیم گذاشت و این روزها به زودی میگذرد؛ فقط شما تفاوتها را بنگرید و ببینید همه این شش سال چگونه معترضان و منتقدان مدنی خود را با آدرس غلط «خواست امریکا» و «همنوا با اسرائیل» به بیراهه ترور شخصیت بردید و حالا خواست واقعی امریکا جلوی چشمتان است! آن حجم از تندی و بی اخلاقی را خرج دوتا شعار و چهار تا تیتر نکنید، خواست امریکا همین است.
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝سه نکته دربارهی کشتههای آشوبهای آبان
🔻۱. کسی خودش را به بیراهه نزند؛ ایجاد ناامنی با سلاح سرد و گرم و حمله به کلانتریها و پایگاه نظامی و انبار نفت و سیلوی غلات و مراکز مخابراتی و زندانها و خطوط نفت و گاز و تخریب وسیع شهر، در کل دنیا پاسخش گلوله است. فرق نمیکند حمله کنندگان چند سال و چه وضع مالی و چه جنسیتی دارند. هیچ دولت و حاکمیت مقتدری سر امنیت شهروندان و کشورش مسامحه نمیکند.
🔻۲. در شلوغی آشوب، محتمل است نیروی حافظ امنیت تیرش خطا برود یا تشخیص اشتباه بدهد. جمعی را هم آشوبگران زدهاند. این ریختن خون بی گناهان باید بررسی شود و در هر دو حال مسئولیتش با دولت (حاکمیت) است. اما کلیت ماجرا شلیک به کسیست که همچون یک تروریست عمل کرده؛ از آشوبگر قهرمان نسازید.
🔻۳. آمار کشتهها (اعم از حافظان امنیت، آشوبگران، مردم عادی) باید توسط وزیر کشور اعلام شود. از عملکرد درست خود محکم دفاع کنید و از اشتباهات، صریحاً عذرخواهی. بی معناترین اتفاق این روزها همین است که تصور میشود با سکوت و پنهان کاری، امکان مدیریت افکار عمومی و فضای رسانهای وجود دارد.
۱۲ آذر ۹۸
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻اخبار و تصاویر آبگرفتگی و ورود فاضلاب به خانه و زندگی مردم در اهواز و سایر شهرهای خوزستان را میبینم و حلبِ جنگزده در ذهنم میآید. فکر میکنم دولتهای مختلف چه کارخانهی ضدانقلاب سازیای در خوزستان راه انداختهاند و شعار علیه دشمن هم میدهند و مراقب قلم ما در برههی همیشه حساس کنونی هم هستند؛ خودتان را جمع کنید!
#توییت
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻تجمعات ضد نظام در تهران همچنان بدون درگیری بود که امروز ترامپ توییت زد "به رهبران ایران، معترضان خود را نکشید!" دستور توقف نبود، دستور شروع بود؛ به نیروی انتظامی؟ نه، به براندازان... پروژههای آشوب و کشته سازی عیانتر از قبل جلوی چشم است.
🔻وقتی ترامپ به فارسی توییت میزند، حس میکنم زبان و خط فارسی عزیز ما نجس شده است، چه رسد که نام ملت ایران را هم بیاورد!
🔻مخالف جمهوری اسلامی هستید؟ باشید؛ اما کنار کسانی نایستید که دستشان با تحریم و ترور و حمایت از تروریسم، آلوده به خون ملت است. مبارزه با نظام را هم سوگواری برای قربانیان هواپیما جا نزنید. این اسمش مبارزهی سیاسی نیست؛ مُردهخواریست.
۲۲ دی ۹۸
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷
📝قیاس جمهوری اسلامی و طاغوت! #کبری_آسوپار 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi 👇👇👇👇
👆👆👆👆
📝قیاس جمهوری اسلامی و طاغوت!
🔻از بخشهای قابل تأمل سخنرانی حسن روحانی، تشابه سازی او میان انتخابات کنونی ایران و انتخاباتهای زمان پهلوی و پس از انحراف انقلاب مشروطه است. ابتدا وصف دوران مشروطه را میگوید: «ما از مشروطه با مسئله آرا و رأی مردم و انتخابات و مجلس آشنا شدیم... البته انقلاب مشروطه از مسیر خودش منحرف شد، استبدادگران مسلط شدند و انتخابات، تشریفات انتصابات شد.» و در قالب دعا، باز ایران کنونی را به ایران پهلوی شبیه میکند: «بزرگترین خطر برای حاکمیت ملی آن روزی است که انتخابات تشریفات شود. جای دیگری انتصاب بفرمایند و بعد مردم پای صندوق بروند بخواهند تشریفات انتخابات را انجام دهند. خدا نکند یک همچون روزی برای کشور ما پیش بیاید، چون در زمان رژیم گذشته همه میدانستند که وکیل چه کسی است؛ میگفتند فلانی است و از تهران تعیین شده است.» روحانی سپس از دلیل انقلاب کردن مردم در سال ۵۷ میگوید: «یک دلیل انقلاب مردم ما این بود که خودشان بر سرنوشت خودشان حاکم شوند. معلوم شد که دیگر این جور نیست که تهران تصمیم بگیرد. مردم تصمیم گیر هستند و به آن کسی که میخواهند رأی میدهند.»، اما در ادامه، حسن روحانی پس از آن ذهن مخاطب را کامل به سمت و سوی تشریفاتی بودن انتخابات در رژیم سابق برده است، به گونهای از رد صلاحیتها سخن میگوید که گویی اکنون هم انتخابات تشریفاتی است و همان انحرافِ انقلاب زمان مشروطه اکنون هم روی داده است: «میخواهیم برویم پای صندوق رأی بدهیم. به شما میگویند بروید وارد یک فروشگاه بزرگ شوید و یک جنسی را انتخاب کنید، اگر یک جنس بیشتر نیست، یک مارک هم بیشتر نیست، دیگر انتخاب لازم نیست... بسیار مهم است که مردم احساس کنند باید میان چند نمونه یکی را برگزینند؛ این میشود انتخابات.»
🔻او در بخش دیگری از سخنانش هم باز صراحتاً این شبیهسازی را گرچه در پوشش انکار انجام میدهد: «بیایید به مردم اعتماد دهیم و به مردم بگوییم که نظام ما، نظام تکحزبی نیست، ما نظام کمونیستی نیستیم، ما نظام شاه نیستیم و ما فقط حزب رستاخیز و کمونیسم نداریم. تکحزبی نیستیم.»
🔻روحانی میداند این مدل سخن گفتن، تشبیه نظام به نظامهای طاغوتی و کمونیستی است. همچون آنکه کسی بگوید بیایید به مردم بگوییم روحانی ضدانقلاب نیست؛ بیایید به مردم بگوییم دولت کارآمد است؛ بیایید به مردم بگوییم این دولت، دولت بختیار و آموزگار و شریف امامی نیست و به فکر مردم است. آیا اینها انکار است یا شبیهسازی؟! مدح دولت روحانی است یا ذم آن؟! اگر قرار به بهکارگیری روشهای جدلی در سخنرانی برای تخطئه نظام است، چرا همان روش را اهل رسانه علیه دولت روحانی به کار نگیرند؟!
🖇بخشی از گزارشم در روزنامهی جوان با تیتر "رییسجمهور در قامت اپوزیسیون" و تصویر توییتم با ادبیاتی به سبک ادبیات حسن روحانی
۸ بهمن ۹۸
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝چلهی داغ، چلهی امید
🔻نحسی ۱۳ خرافه است، اما تلخی ۱۳ دی دیگر تا همیشه ماندنی است. یک جمعه، از همان جمعههایی که پر از امیدِ آمدن منجی است، بیدار میشوی و با تعجب از حجم بالای پیامکهای دریافتی، میان همه آنها، پیامک خبری سایت رهبری را باز میکنی که ببینی صبح روز تعطیل چه خبر شده که آقا پیام دادهاند. میخوانی، نه یک بار، مکرر میخوانی و باز فکر میکنی اشتباه دیدهای و شاید اصلاً تشابه اسمی است؛ حتی سریع یک جستوجوی ذهنی میکنی که شاید کسی دیگر را به نام قاسم سلیمانی بشناسی که رهبری برای شهادتش پیام تسلیت داده باشد! واقعیت، اما تلختر از باورهای ذهنی ماست: «ملّت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند.» دنیا انگار تمام میشود. اشکی در کار نیست؛ نفس بالا نمیآید، چه رسد به ریختن اشک؛ وجودمان میریزد، اشک نیست، ناگاه آب میشویم!
🔻هنوز نرفته، دلتنگ میشویم. یکی از اعضای نیروی قدس میگفت چندی پیش حاج قاسم در جلسهای گفت حاضرم هزار بار در عراق شهید شوم، ولی در ایران نه... روحت شاد سردار؛ ایران امن است؛ امنِ امن، امن و ایستاده و سربلند و... دلتنگ؛ تو بی ما چگونهای؟
🔻رزمندگان بسیاری که در دفاع مقدس هشت ساله شهید نشدند، در همه سالهای پس از جنگ، حس حسرت و خسران داشتند؛ دروازه شهادت باز بود و نرفته بودند. حاج قاسم سلیمانی، اما نشان داد که به جای حسرت میتوان کاری کرد که معادلهها تغییر کند و سال به سال و عملیات به عملیات، بیشتر رو به آسمان قد کشید. او البته در دهه پایانی حیات دنیاییاش، فقط رو به آسمان قد نکشید؛ در دنیا هم خودش را به مردم شناساند. از گمنامی به شهرت و محبوبیت رسید. انگار خدا بنده صالحش را روی دست بلند کرد، به ملتهای مختلف و از جمله خود مردم ایران که او را نمیشناختند، شناساند و عزت و محبوبیت به او بخشید و بعد، او را از ما گرفت. چنانکه گویی بی دادن آزمون در داغ او، زندگیمان نمیگذشت!
قاسم سلیمانی شیشه عطری بود که خدا در دهه پایانی عمر او مقابل مردم عیانش کرد. پیش از آن، مردم عطر امنیت را حس میکردند، اما او را نمیشناختند. نبرد با تکفیریها او را چهره کرد و مردم دانستند این عطر از کجاست.
🔻از برکات خون او شاید یکی هم ملموس کردن تصویری بود که ما از شقاوت و خباثت دشمن در ذهن داریم. دولت امریکا توانش را نداشت، وگرنه وقتی رضایت آنها و شادی نیروهای عربزبان و فارس زبانشان از ترور حاج قاسم را دیدم، جلوی چشمم هلهلهی سپاه یزید از کشتن امام مسلمین جان گرفت. وقتی توهین رئیسجمهور امریکا به قاسم سلیمانی را دیدم، فهمیدم چگونه یزید در کاخ خود به بازماندگان عاشورا توهین میکرد. ترامپ توانش را نداشت، آنچنان که قدرت جنگ رو در رو با سردار ما را نداشت، وگرنه سر سردار را روی سر نیزه در خیابانهای نیویورک میچرخاند و نیروهای برانداز و فارسیزبان وزارت خارجه امریکا هم دور آن شادمانی میکردند. فقط امام حسین علیهالسلام نیست که نسل خودش و یارانش تا امروز ادامه یافته، یزیدیان هم امتداد داشتهاند.
🔻دیدم علمدارمان را زدند و دست و انگشترش یک سو جدا افتاده و زنده ماندم. دیدم پیکر پاره پارهاش شهر به شهر از عراق تا ایران، حرم به حرم، از نجف تا مشهد، روی دلهای ایرانی و غیرایرانی تشییع شد و زنده ماندم. صفحه صفحه گزارش از ترور او، از وداع امت مقاومت با او نوشتم و با هر سطر اشک ریختم و زنده ماندم. الله اکبر گفتم و بغضم شکست و پشت سر رهبر، نماز خداحافظی از سردار خواندم و همراه رهبر سه بار شهادت دادم که «جز خیر از او نمیدانم» و با بغض شکسته رهبر هزارباره شکستم و اشک ریختم و... زنده ماندم؛ من را به سخت جانی خود این گمان نبود! ما چگونه پس از این داغ زنده ماندیم؟
🔻شاید زنده ماندهایم که پایان ماجرا را ببینیم؛ حمله به لانهی امریکاییها در عینالاسد؟ نه، عینالاسد پایان ماجرا نیست. در عینالاسد انتقام سردار انجام نشد، صرفاً آغاز شد... پایان ماجرا هنوز مانده است: «وقتی نظامیان امریکایی که عمودی به منطقه آمدهاند، افقی بازگشتند، ترامپ خواهد فهمید چه کرده و انتخابات را هم خواهد باخت. پاسخ به خون قاسم سلیمانی و ابومهدی اخراج کل نیروهای امریکایی از منطقه ما باید باشد.» و «پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است.» این چلهی امید ماست؛ مایی که برکت خون شهید را ۱۴۰۰ سال است به چشم دیدهایم. فردای آزادِ غرب آسیا، پایان ماجراست. جایی که غرب تازه درمییابد آنچه تاکنون در باب نحوست عدد ۱۳ به آن باور داشته، صرفاً یک خرافه و سوءتفاهم بوده و بدیمنی برای غرب، تازه از سیزدهمین روز زمستان نود و هشت آغاز شده است.
#کبری_آسوپار
روزنامهی جوان / ۲۳ بهمن ۹۸
چهلم سردار حاج قاسم سلیمانی
پینوشت: دو عبارت داخل گیومهی بند آخر، اولی از سید حسن نصرالله و دومی از پیام آقاست.
🔻اصلاحطلبان مدام میگویند لیست نمیدهیم، روزهای آخر لیست واحد میدهند و حامیانشان هم میگویند چشم و تمام. اصولگرایان چند ماه جزییات روند وحدت را منتشر میکنند؛ حتی اخبار پشتپرده هم بیرون میآید! کلی حاشیه سازی که چه کسی دربارهی چه کسی چه نظری داده و چه کسی آمد و چه کسی رفت. همانهایی هم که با هم وحدت دارند، سر حاشیهسازیها دچار تفرقه میشوند. در نهایت هم، احزاب و جبهههای مختلف که هیچ، حتی افراد مثلاً خواص هم لیستهای جدا میدهند. هیچ کس هم از انتقاد و تخریب لیست دیگری دریغ نمیکند! روز انتخابات هم تودههای مردمی غیر اصلاحطلب، به گلچینهای متفاوتی از ده تا لیست مختلف رای میدهند!
🔻حزباللهیها چه لیدرهایشان و چه نیروهای میانی و چه تودهها اول باید کار تشکیلاتی یاد بگیرند، بعد وارد گود انتخابات شوند.
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🔻هموطنان عزیزم
اگر امروز صرفاً به شعارهای سیاسی رای میدهید؛ یا بی نگاه به سابقهی عملکرد افراد و جریانها، هر وعدهای را باور میکنید یا در ستادهای انتخاباتی، به استقبال رقاصی و پابوسی به صرف شام میروید، فردا توقع تحول اقتصادی نداشته باشید. نمیشود برای شعار الف هورا بکشید و بعد بگویید چرا شعار ب محقق نشد!
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝موجسواری جاهلانه را متوقف کنیم!
🔻فیلم و عکسهایی در پیامرسانهای مجازی از نحوه تبلیغات کاندیداها در شهرهای مختلف دست به دست میشود که نشانههای خوبی برای نمایش سطح فرهنگ و دانش سیاسی جامعه نیست. نمایش رقاصیها، تجمعهای سیاسی به صرف شام، دادن سبد کالای خوراکی، گذاشتن قرار آشنایی با کاندیدا در سالن آرایش و زیبایی، دادن وعدههای عجیب، راه انداختن ستاد کبابخوری، سجده بر کاندیدا و کلی اتفاقات عجیب و دون شأن فرهنگ سیاسی، همه گزارههایی است که در فیلمهای تبلیغاتی دیده میشود. چه چیز باعث میشود تبلیغات سیاسی سمت و سویی مبتذل و زرد پیدا کند؟ فقط کاندیدای موردنظر مقصر است یا باید نقشی هم به مخاطبان قائل شد؟
🔻جشن تجملاتی افتتاح ستاد انتخاباتی غلامرضا تاجگردون در گچساران چرا برگزار میشود؟ برای آنکه مخاطب جذب کند و حضور پر تعداد مردم هم نشان میدهد که موفق شده است. او هم اکنون نماینده مجلس است، یعنی از همین شیوههای لاکچری و مبتذل نتیجه هم گرفته است. پس طبیعیست که مجدد هم آن را تکرار کند. اگر کاندیدای مورد نظر از ابتذال تبلیغاتی نتیجه نگیرد و کسی برای زردبازی او هورا نکشد و ضیافت انتخاباتیاش بدون مهمان باقی بماند، باز هم چنین خواهد کرد؟
🔻زهرا ساعی، کاندیدای نمایندگی مجلس از تهران است. تبلیغات افتتاحیه یک سالن آرایش و زیبایی با حضور او به عنوان کاندیدای انتخاباتی در فضای مجازی دست به دست شد تا نشان دهد شأن سیاستورزی و آمادگی برای نقش آفرینی در حوزه قانونگذاری کشور را میتوان تا سطح برگزاری جلسه سیاسی وسط لاک و رنگ مو و سشوار و رژ لب تقلیل داد! اگر خانمها از چنین نشستی در یک سالن آرایش استقبال نکرده و به تخفیف افتتاحیه این سالن اعتنایی نکنند و چنین نمایندهای را به بازی با کف نیازهای بانوان متهم کنند، آیا او بار دیگر این مسیر عوامفریبی را خواهد رفت؟
🔻عدل هاشمی کاندیدای دیگری است که تصویر سفرههای عریض و طویل غذایی که برای کسب رأی مردم پهن کرده و اقلام خوراکی که ستاد او بین ملت توزیع نموده، در فضای مجازی موجب اعتراض بسیار شد. اگر اقلام خوراکی ستاد انتخاباتی در گوشهای بماند و مردم نگیرند، اگر دور سفرههای شام و ناهاری که میاندازد، خالی بماند، آیا او یاد نخواهد گرفت که شأن ملت این نیست که رأی آنان را با شام و ناهاری بخرد؟ چرا باید از ابتذال انتخاباتی که اساس فهم سیاسی ما را زیر سؤال میبرد و به شعور ما توهین میکند، استقبال کنیم؟
🔻باید چه کرد؟ صریح و مصداقی باید از مردم خواست همایشهای انتخاباتی چنین کاندیداهایی را تحریم کنند. مهم نیست این کاندیدا چه سمت و سویی دارد؛ موافق سیاسی ماست یا مخالف؛ اصلاحطلب است یا اصولگرا؛ رأی دادن به او باید تحریم و حضور در همایشهای انتخاباتیاش باید قبیح شمرده شود. باید یاد بگیریم کاندیدایی که به جای ارائهی برنامه عملیاتیاش برای حضور در مجلس، ستاد کباب خوری و تجمع رقاصی و سفره غذا میاندازد، در حال توهین به ماست و اجازه ندهیم کسی به ما توهین کند.
🔻کاندیدایی که اینگونه رأی جمع میکند، روی جهل مردم سوار شده است. برای مقابله با او، راهی جز آگاهی مردم نیست که رأیشان را به سفرهای نفروشند. اگر از کارش نتیجه نگیرد، انجام نمیدهد. کاندیدای مجلسی که مسیر تبلیغاتش به جای معرفی و ارائه برنامه، از سفره غذا و تجملات و آرایشگاه میگذرد، خود جاهل است و میکوشد با قرار دادن مردم در جوزدگی انتخاباتی، آنان را با جهل خود همراه کند. ما با عدم استقبال خود باید این موجسواری جاهلانه را متوقف کنیم.
اول اسفند ۹۸
روزنامهی جوان
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷
🎥اردشیر زاهدی: «ایران»، آمریکا و همپیمانانش را به زانو درآورده وزیر خارجه پهلوی در گفتوگو با بیبی
📝قدم اولِ زاهدی
🔻اردشیر زاهدی در گفتگو با بیبیسی فارسی جملاتی را در دفاع از ایران بیان کرده است که جالب توجه بوده است. نه از آن رو که ایران اینگونه است یا نه، بلکه از آن جهت که یک نفر از منسوبان خاندان پهلوی توانسته به موقعیتی که امروز ایران در آن قرار دارد، اذعان کند. این تغییر رویکرد کسی از نردیکان پهلوی را باید به فال نیک گرفت. اما آیا جمهوری اسلامی از آنکه او اینگونه از ایران امروز دفاع میکند، باید خشنود باشد؟ آیا باید ذوق کند یا حتی تلاش کند از لابهلای جملات او برای خود دلیل حقانیت پیدا کند؟ سوال اصلیتر شاید این است: آیا برای جمهوری اسلامی، مدح و ذم وزیر و دیپلمات و داماد دیکتاتور سرنگون شده، تفاوتی ایجاد میکند؟
🔻تعریف و تحسینهای اردشیر زاهدی از ایرانِ امروز، اتفاق جدیدی برای ایران نیست؛ از این باب که نه ارزشی بر ایران میافزاید و نه حتی تکهای از پازل پیشرفت ایران است و نه میتواند بر سرعت پیشرفت این تمدن کهن، امری بیفزاید. ایران در مسیری مشخص و موقعیتی قابل ارزیابی در حال حرکت است و کم و زیاد همراهان در راه رسیدن به قله، تغییری در وضعیت ایران نمیدهد. ایران در پناه اسلامیت و جمهوریت برآمده از انقلاب ۵۷ راه خود را یافته و پیش میرود؛ نه ریزش انقلابیها ایران را ضعیف میکند، نه ریزش سلطنتطلبها به آن قدرت میدهد! ایران قبل از مصاحبهی بیبیسی با اردشیر زاهدی، همان ایران بعد از مصاحبه است؛ آنچه را که این مصاحبه، آن را تغییر داده است، موقعیت ایران نیست؛ موقعیت اردشیر زاهدی است.
🔻اردشیر زاهدی، پسر فضل الله زاهدی است. پسر کسی که محمدرضا پهلوی، حداقل ۲۵ سال از ۳۷ سال سلطنتش را مدیون او و دوستان آمریکاییاش است که غائلهی کودتای ۲۸ مرداد را علیه محمد مصدق رقم زدند؛ وگرنه که شاه همان مرداد ۳۲ که همراه همسرش ثریا بختیاری از ایران به عراق گریخته بود، شاه فراری باقی میماند و کار به ۲۶ دی ۵۷ نمیرسید. اما فضلالله زاهدی با کودتایی آمریکایی او را برگرداند و اینگونه نشان داد نیروی وفاداری برای دیکتاتور ایران است، گرچه حتی لازم باشد برای ابراز این وفاداری رودرروی خواست ملت بایستد.
🔻فضلالله زاهدی برای پسرش اردشیر، دختر شاه را انتخاب کرد؛ شهناز. گرچه آن دو بعداً به جدایی رسیدند، اما اردشیر زاهدی از جمله معدود وفادارانی بود که پس از فرار محمدرضا پهلوی در دی ۵۷ از ایران، همراه او ماند و تلاش کرد برای او در آمریکا جایی دست و پا کند و نشد. شاید علاقه داشت همچون پدرش که یک بار فرار محمدرضا را خنثی کرده بود، او هم عامل بازگشت دوباره دیکتاتور باشد، اما امام خمینی، مصدق نبود و زور زاهدی نرسید! مهمتر آنکه مردم هم دیگر آن مردم ساده دل و زودباور مرداد ۳۲ نبودند و زاهدیِ پسر حتی نتوانست در کشور ارباب خود جایی برای شاه مطرود پیدا کند، چه رسد که فکر بازگشت به ایران را در سر بپرورانند.
🔻حال زاهدی از افتخارش به ایران میگوید. ایرادی هم ندارد؛ ایران قدرتمندتر از همیشه ایستاده و طبیعیست که اگر کسی دلی دارد که فراتر از حکومتها برای ایران میتپد، برای همراهی با ایران قدرتمند، معطل نکند. این اذعان به قدرت ایران، قدم اول است و برای این قدم اول به زاهدی جدید خوشآمد باید گفت. اما آیا قرار است در همین نقطه متوقف شود؟
🔻اردشیر زاهدی دست خالی از ایران نرفته است؛ تاریخ تلخی که حکومت متبوع و مطبوع او برای این ملت ساخته، همراه اوست. گفته میشود به لحاظ مالی که از ثروت ملت ایران خالی نبوده است. در همین مصاحبه، خود او میگوید ما از ایران پول برداشتیم و آمدیم... اذعان به ظلم تاریخی خاندان پهلوی و مقامات رژیم خائن گذشته، قدمهای بعدی او میتواند باشد. ۹۲ سالگی برای آنکه انسان برای عاقبت بخیر کردن خودش مردد باشد، سن بالاییست!
🔻زاهدی برای مخالفت با جمهوری اسلامی و وفاداری به پهلویها بهانه کم ندارد. اما وطن را میشناسد و دفاع از آن را محدود به حکومتها نکرده است. گرچه مدحش از ایرانِ امروز که ایران جمهوری اسلامی است، نسبت او با جمهوری اسلامی را هم از آنچه پیشتر بوده، دچار خدشه میکند. با این حال اگر ملاک فقط وطن هم باشد، سلطنت طلبها و براندازان بهتر است سخنان او را دقیقتر بخوانند؛ برای ایرانِ امروز که فرقی نمیکند، اما آنها شاید برای عاقبت بخیری ۹۲ سال فرصت نداشته باشند.
روزنامه جوان
۹ اردیبهشت ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi
📝هشدار بهنود به نظام در روزنامهی اعتماد!
🔻ستونی از صفحه یک روزنامه اعتماد، دیروز در اختیار مسعود بهنود، روزنامهنگار ضدانقلاب و کارمند بیبیسی قرار گرفت تا او نظرات شخصیاش پیرامون کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را بنویسد. مسعود بهنود پس از ترک ایران، سالهاست به عنوان یکی از همکاران بیبیسی فارسی مشغول به کار و دارای برنامه ثابت در این شبکه است. روزنامهی اعتماد هم یک رسانه اصلاحطلب به مدیرمسئولی الیاس حضرتی، از چهرههای شاخص اصلاحطلب و نمایندهی سابق مجلس است.
🔻تریبون دادن توسط روزنامههای داخل کشور به همکاران بیبیسی فارسی اتفاقی عجیب و غیرمتعارف محسوب میشود. ستون نویس روزنامه اصلاحات یا همکار بیبیسی فارسی؟ نمیشود که این هر دو را با هم داشت و هم از رسانه قانونی داخل کشور و حامی دولت روحانی خورد و هم از شبکهی ملکه انگلیس!
🔻علاوه بر این، الیاس حضرتی با بذل و بخشش روزنامهاش به همکار بیبیسی فارسی، گرچه تلاش میکند برای رسانهاش بین جمعی خاص وجه تراشی کند، اما در عمل با تحریفات تاریخی بهنود در یادداشتی که نگاشته، حقایق تاریخی را قربانی تعلقات شخصی خود کرده است.
🔻روزنامهی اعتماد در این یادداشت از قلم بهنود، عنوان کرده که آیت الله کاشانی یکی از افرادیست که موجب سقوط دولت مصدق شده است! مرحوم مصدق اگر از روحانیت فاصله نمیگرفت، خود و دولت برخاسته از خواست ملت را اسیر کودتا نمیکرد، اما برخی تلاش دارند نماد روحانیت در ایران آن دوره را خائن به منافع ملت و ملی شدن صنعت نفت جا بزنند. تکلیف بیبیسی و همکارانش که روشن است، اما روزنامه اعتماد چرا باید پی دروغ سازی علیه مرحوم آیت الله کاشانی برود؟
🔻در بخش دیگری از یادداشت بهنود که پر از ارجاعات زمانیِ در هم ریخته است، آمده که: "مردم باور كردند كه ۱۰ ماه بعد از آغاز شورشهای خيابانی و جرقههای انقلاب كه صدايش پيچيده بود، حكومت پادشاهی، به اين نتيجه رسيده كه ۱۲ سال بعد از مرگ دكتر مصدق، او باشكوه به صحنه برگشته است."
شورشهای خیابانی و انقلاب اسلامی و الیاس حضرتی! شورش نامیدن قیام مردم علیه حکومت شاهنشاهی، تخفیف انقلاب اسلامی مردم است و باز باید تاکید کرد که از بیبیسی و همکار قدیمیاش انتظاری نیست، اما روزنامهی الیاس حضرتی چرا باید تریبون دهد تا بهنود نظرات بیبیسی پیرامون انقلاب اسلامی را در رسانه رسمی و حامی دولت بیان کند؟
🔻اما اینها، تازه همهی تحریفی نیست که بهنود به لطف اعتماد الیاس حضرتی، منتشر کرده است. او تاکید میکند که: "در تحولات سياسی فرشته و ديوی در كار نيست. قدرت خارجی هست كه از زير دخالت میكند و منافع خود میجويد و از ميان بازيگران انتخاب میكند و گاه انتخابهای خود را قربانی میكند."
آیا در هر تحول خارجی در ایران، قدرت خارجی در کار بوده و حتی آن تحول عظیم که با شعار معروف "دیو چو بیرون رود، فرشته درآید" همراه شد، با دخالت خارجی انجام شد؟ آیا دیو و فرشتهای که بهنود نوشته اشاره به همین شعار تاریخی انقلاب اسلامی مردم ایران و رد حق و باطل بودن امام خمینی و شاه ندارد؟
🔻او در جای جای مطلب اشاره میکند که آینده در دست مصدقیهاست و سپس، از آنچه در بیبیسی گفته میشود، اینجا به تلویح و کنایه، رونمایی میکند: "ديگر زمانی است كه فساد مالی ديكتاتوریها، در برابر چشمها قرار میگيرد، در آنجا دخالت خارجی هم كار زيادی نمیتواند."
آیا او اینجا به وضوح در مورد جمهوری اسلامی که او و رسانه مطلوب و متبوعش بیبیسی فارسی، آن را دیکتاتور و فاسد میدانندش، صحبت نمیکند؟
🔻و پایان مطلب بهنود: "ديگر آن احساساتیهای قصههای ديو و فرشته در صحنه نيستند. ۶۷ سال بعد از آن ۲۸ مرداد، اینک نسلی است كه آزادی و استقلال میطلبد و كمتر فريب گرگهایی را میخورد كه در نهايت منفعت خويش میجويند. درس مقاومت مصدق همين بود."
و این سطور پایانی یادداشتی که روزنامه اعتماد منتشر کرده، آیا چیزی غیر از رسمیت بخشی به براندازیست؟ به همین سادگی یک رسانهی اصلاحطلب در اختیار روزنامهنگار و نویسندهای حرفهای و قدیمی، اما برانداز و معاند قرار میگیرد تا براندازان در رسانههای رسمی و قانونی ایران هم دارای تریبون باشند.
🔻مسعود بهنود معاند شناسنامه داریست؛ نه تاکنون عقیدهای را پنهان کرده و نه ناشناختهای ست که هویتش روشن نباشد. اما این میان، کسی که پرچم اصلاحطلبی دست گرفته و حرف براندازی میزند، روزنامه اعتماد است که دیگر، اعتماد به آن یعنی نادیده گرفتن نفوذ، یعنی تحمیق خود!
🔻یادداشت مسعود بهنود هشدار براندازی به نظام جمهوری اسلامیست، نه در بیبیسی فارسی، بلکه در رسانه داخلی ایران و حامی دولت مستقر در کشور؛ این رویدادی نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت.
۲۹ مرداد ۹۹
پینوشت: این مطلب در روزنامهی جوان با تیتر "حضرتی و بهنود در اعتماد درس براندازی دادند" منتشر شده است.
#کبری_آسوپار
📝تیتر را اشتباه زدهاید!
چرا با پیشنهاد عبدی برای استعفای روحانی مخالف هستیم؟
🔻عنوان یادداشت عباس عبدی در روزنامه اعتماد که تیتر یک این روزنامه شده بود، میتوانست بجای عبارت «پيشنهاد كنارهگيری رييسجمهوری»، جملهی «چگونه از بار مسئولیت فرار کنیم» باشد.
🔻این اول بار نیست که عبدی و اعتماد بر طبل استعفای رئیسجمهور با ادعای دلسوزی و راه حل دادن برای مشکلات کشور میکوبند؛ عبدی سال گذشته هم پیشنهاد استعفای روحانی را داد، با این ادعا که وقتی نمیگذارند روحانی کار کند، کنار برود و هر کسی که میتواند بیاید. او سال ۸۱ با همین ادعاها پیشنهاد استعفای محمد خاتمی را داد و سال ۹۷ وقتی ظریف در اقدامی کودکانه همزمان با سفر بشار اسد به ایران استعفا داد، بلافاصله در توییتی ظریف را تحسین کرد.
🔻سابقه عبدی نشان میدهد که او خروج از حاکمیت را در هر حال دوست دارد! لابد نامش را هم فعالیت مدنی میگذارد. اما از قضا مسئولیت مدنی ایجاب میکند که اولاً عباس عبدی و دوستان هم جناحیاش مسئولیت خوب و بد دولتی را که خود بر سرکار آوردهاند، بپذیرند؛ ثانیاً صدای اعتراض مردم از عملکرد و سیاستهای این دولت را بشنوند و مسئولیت خود در نارضایتی ملی از دولت را پشت تحلیلهای ماورایی از «دولت پنهان» و «نگذاشتند کار کنیم» مخفی نکنند؛ ثالثاً اگر احساس میکنند روحانی باید برود، مسئولیت پیشنهاد را خود بر عهده بگیرند و آن را به اصولگرایان و دیگران مرتبط نکنند.
🔻اما آنچه عبدی نوشته، در موقعیت کنونی نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه مشکلات بزرگتر به وجود میآورد و حتی به لحاظ شکلی هم مردم را به دردسر میاندازد. قانون میگوید با پذیرش استعفای روحانی، معاون اول او یعنی اسحاق جهانگیری عهدهدار ریاست جمهوری خواهد شد و تا ۵۰ روز بعد باید انتخابات زودهنگام برگزار شود. واقعاً مردم میان روحانی و جهانگیری تفاوتی خواهند دید و راضی به این غائله هستند؟ هیاهو و جنجال سیاسی ناشی از این اتفاق هم بر روح خسته جامعه از کرونا و تحریم و سیاستهای غلط دولت و ... آوار خواهد شد. از سویی دولت جدید هم در نهایت فقط ۸ ماه زودتر از حالت عادی، کار خود را شروع خواهد کرد. میارزد؟
🔻عبدی مینویسد اصولگرایان از این پیشنهاد قند در دلشان آب میشود، اما در ظاهر مخالفت میکنند، و لابد فکر میکند تناقضی کشف کرده؛ اما شاید اگر همه چیز به نحوی دیگر بود، بحران کرونا نبود و زمانی چند ساله تا پایان دوره ریاست جمهوری داشتیم، و مبنای پیشنهاد استعفا به رئیس جمهور هم، نه فرار از مسئولیت و ابتذالی تکراری، خلاصه شده در عبارت «نمیگذارند کار کنند، پس من میروم!»، بلکه ناکارآمدی دولت در اداره کشور و همراه با عذرخواهی دولت و حامیانش بود، میشد این یکبار را در دنیای سیاست کنار عباس عبدی و روزنامه اعتماد – ضمن فاصلهگذاری سیاسی و با ماسک حفظ اصول البته!- ایستاد، اما واقعیت این است که این همکاران اصلاحطلب ما حتی وقتی حرفی را میزنند که به قول خودشان قند در دل ما آب میکند، مقدمات آن را به گونهای میچینند که کام آدمی از این حجم سیاسی کاری تلخ شود!
🔻شما میخواهید به هر نحوی منافع خود را تامین کنید، حتی اگر کشور بهم بریزد و ما میخواهیم کشور آرام باشد، حتی اگر مخالفان ما بر مسند قدرت باشند.
🔻هر چه بخواهم بنویسم، تکرار مکررات خواهد بود. سال گذشته وقتی عباس عبدی پیشنهاد کنارهگیری روحانی به دلیل انتقادات منتقدان علیه او را طرح کرد، در گزارشی در روزنامه جوان (۲۵ آذر ۹۸) نوشتم: «روحانی میتواند استعفا کند یا نکند، موضوع این گزارش، بررسی موضوع رفتن یا نرفتن روحانی نیست، اما اصلاحطلبان نمیتوانند بهانه «نمیگذارند دولت کار کند» را برای دلیل استعفای او به کار برند. به جرئت میتوان گفت از سال ۶۸ تاکنون، هیچ دولتی به قدر دولت روحانی، حکومت را راضی به عدم مخالفت با تصمیمهای کلانش نکرده است. انتقاد هم که برای همه دولتها بوده است. ماجرا چیست؟ عبدی و همفکرانش به این نتیجه رسیدهاند که ادامه دولت روحانی، روزبهروز بیشتر پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را تحت تاثیر منفی قرار میدهد، از همین رو تلاش میکنند هم او را کنار بزنند و هم این کنار زدن، نام «عبور از روحانی» را به خود نگیرد. چه آنکه در آن صورت مجبور به پذیرش اشتباه خود در حمایت از روحانی خواهند شد و اعتماد مردم را برای انتخاباتهای آینده کسب نخواهند کرد... از این رو است که منتقدان دولت با پیشنهاد عبدی برای استعفای روحانی مخالف هستند، چه آنکه مسیر و انگیزه این استعفا را فشار بر حاکمیت و فرار از پاسخگویی و پیشبرد منافع جناحی میدانند و این پیشنهاد (و نه الزاماً هر پیشنهاد استعفایی) را طرح شده در چارچوب برهم زدن آرامش کشور و برای فرار از پاسخگویی میبینند، وگرنه بعید است کسی از ماندن این دولت استقبال کند.»
خلاصهی یادداشتم در روزنامهی جوان
۵ مهر ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷
سخنگوی دولت در توجیه لغو جلسه سران قوا به بهانه حضور قالیباف در بیمارستان گفته همه باید تابع رهبری
📝آقای روحانی، به زندگی عادی برگردید!
🔻لغو جلسه سران سه قوه از سوی رئیسجمهور سبب یک جنجال خبری در رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی شد. موج اعتراضات به روحانی پس از آن شروع شد که دلیل لغو جلسه را حضور محمدباقر قالیباف، رئیس قوه مقننه در بیمارستان امام خمینی و دیدار و گفتگو با کادر درمان و بیماران بخش کرونای این مرکز درمانی اعلام کردند. مسئولان دولت اعلام کردند که برگزاری جلسه با فردی که در مواجهه با بیماران کرونایی بوده، خلاف پروتکلهاست.
🔻هشتم تیرماه سال جاری بود که حسن روحانی در سخنانی تأکید کرد که «بنده از هفته اولیه شیوع کرونا گفتم باید با این ویروس مدت مدیدی زندگی کرده و سازگاری داشته باشیم؛ بعضیها آن زمان فکر کرده بودند اگر ۱۰، ۱۵ روز برویم خانه و از خانه خارج نشویم تمام میشود؛ معلوم بود که با ۱۰، ۱۵ روز در خانه ماندن تمام نمیشود.» یک ماه پیش از آن هم، در هشتم خرداد ماه روحانی گفته بود که «باید تلاش کنیم با پروتکلهای بهداشتی تعریف شده نه تنها محدودیتها به تدریج برداشته شود، بلکه گشایشها به گونهای باشد که به مسیر طبیعی زندگی برگردیم. ما باید در آینده مردم را برای زندگی عادی همراه و همزمان با مقابله با کرونا آماده کنیم.»
🔻بر مبنای چنین سیاستی بود که امور مربوط به کسب و کار مردم به روال قبل کرونا بازگشت. تفریحات مردم از سر گرفته شد. مسافرتها هم که از ابتدا لغو نشده بود و با شدت ادامه داشت. حتی رستورانها، هتلها، استخرها، اماکن ورزشی و آرایشگاهها فعالیت خود را از سر گرفتند. روحانی حتی در مقام رئیس جمهور تصمیم بازگشایی و از سرگیری فعالیتهای حضوری مراکز آموزشی اعم از دانشگاه و مدرسه را هم اعلام کرد. با این حال، حسن روحانی که خود برای بازگشت مردم و حتی کودکان دبستانی به زندگی عادی تصمیم گرفته بود، هیچ گاه به زندگی عادی یک رئیس جمهور برنگشت. او در هشت ماه گذشته، جز در نهاد ریاست جمهوری و منزلش، حاضر نشد. بازدیدها و سفرهای او لغو شده و برخلاف برخی رؤسای جمهور خارجی هیچ بازدید حضوری از مراکز درمانی کشور که درگیر مهار کرونا هستند، نداشته است.
🔻او در روز معرفی وزیر پیشنهادی برای وزارت صمت نیز به دلیل شیوع کرونا در صحن علنی مجلس حضور نیافت و این پرسش را در اذهان عمومی به وجود آورد که آیا پروتکلهای در نظر گرفته شده برای روحانی با پروتکلهای همه ملت ایران و حتی پروتکلهای مسئولان و سران قوای دیگر متفاوت است؟ چه آنکه محمدباقر قالیباف و سید ابراهیم رئیسی، سران دو قوه دیگر در این ایام، برنامههای عادی خود را ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میدهند و حتی سفرهای استانی و بازدیدهای حضوری آنان برقرار است. روحانی پیش از این هم، به دلیل رفتارهایی همچون دیدار با کارگران در روز کارگر از داخل ماشین و یا پیاده نشدن از خودروی خود در اولین دیدار خود از مناطق زلزله زده کرمانشاه، مورد انتقاد بود.
🔻برخی معتقد هستند که لغو جلسه سران سه قوه، نه از روی مصلحت که در چارچوب یک لجبازی سیاسی با کسی است که زمانی رقیب انتخاباتی روحانی بوده و برخی اطرافیان و مشاوران روحانی همچنان او را رقیب میبینند. این گمانه به دو دلیل قوت گرفت؛ اول آنکه حسن روحانی طی ماههای اخیر بارها در جلساتی با حضور مسئولان بهداشت و درمان کشور حضور داشته و آنان در مراکز درمانی کرونایی حضور داشتهاند و چطور این سختگیری دیدار با قالیباف، در دیدار با آنان لحاظ نشده است و یا همان پروتکلها در دیدار با قالیباف برقرار نشد؛ و دلیل دوم که این گمانه را قوت بخشید، این بود که اطرافیان روحانی حتی قبل از حضور قالیباف در یکی از بخشهای کرونایی بیمارستان امام خمینی نیز علیه فعالیتهای میدانی رئیس مجلس و سفرهای استانی او موضع گرفته بودند. از جمله، حسام الدین آشنا، مشاور روحانی هفته گذشته در توئیتی پر کنایه نوشته بود که «سفرها را چند ماه زود شروع نکردهاید؟! این سفرها برای دیدن است یا دیده شدن؟ این سفرها نظارتی است، زیارتی است، نمایشی است یا انتخاباتی؟»
🔻مسئولیت رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه مجریه و مسئول اجرایی کشور، قابل قیاس با مردم عادی که هیچ، قابل قیاس با هیچ مسئولی نیست و حضور فعالتر میدانی او را – البته با رعایت پروتکلهای بهداشتی - میطلبد. مسئولیت بزرگ، تعهد و فداکاری بزرگ هم میطلبد. خانهنشینی و قرنطینه کردن خود (آن هم نه ۱۰ یا ۱۵ روز، بلکه هشت ماه) و لغو جلسات مهمی که امکان رعایت صد در صدی پروتکلها در آن وجود دارد، در شأن مقام ریاست جمهوری نیست و با سخنان خود روحانی هم در تضاد است. به گفته خود رئیس جمهور، ممکن است کرونا سالها طول بکشد، آیا قرار است روحانی تا آخر دولت پا از محل کار بیرون نگذارد؟! درخواست زیادی نیست؛ رئیس جمهور هم به زندگی عادی و طبیعی یک رئیس جمهور همراه و همزمان با مقابله با کرونا برگردد.
روزنامهی جوان
۱۶ مهر ۹۹
#کبری_آسوپار